سایر منابع:
سایر خبرها
سینمایی مقام چهارم به کارگردانی جانگ جی وو، جمعه 26 مرداد ساعت 14:30 روانه آنتن شبکه سه سیما می شود . در خلاصه داستان این فیلم با بازی کیم مان هک، لی سنگ اوکی، دی هو آن اُ، جنگ سییو این و کیم جون هی آمده است : جون هو پسری نوجوانی است که به ورزش شنا علاقه دارد اما همیشه در مسابقات به مقام چهارم می رسد. مادر جون هو به شدت علاقه دارد که پسرش به مدال برسد تا بتواند در مدارس خوب تحصیل کند و به ...
. فقط چند روز بعد از صحبتم با شروسبری، بخش عمده کارخانه مونتاژ جیپ بسته شد و صدها نفر بیکار شدند. بیکاری و تعطیلی البته موقتی بود چون کارخانه قصد داشت برای تولید یک جیب باری جدید آماده شود. اما اگر این ماشین باری خوب نفروشد و میزان تولید کلی پایین بیاید روزگار خوش کنونی به پایان می رسد. البته ربات ها کار خود را از دست نخواهند داد. آینده نگری نافرجام؟ حامیان محلی ...
گرفتم باورم نمی شد و در کمتر از چند ثانیه خودم را به محل ترور ناصر رساندم هنوز امبولانس نرسیده بود ناصر غرق خون روی زمین افتاده بود، زمین دور سرم می چرخید نمی دانستم چکار کنم، با گذشت سال ها از آن روز تلخ هنوز سنگین آن داغ را بر قلبم احساس می کنم. لحظاتی را که با ناصر بودم هیچ وقت فراموش نمی کنم و حاضرم قسم بخورم که ناصر در شجاعت و کمک به دیگران بی مانند بود و شهادت بهترین هدیه ای بود که این مرد بزرگ می توانست از خدا بگیرد. انتهای پیام/2330/ ...
در سن 45 سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت.او با مجموعه جنگ 77 به کارگردانی مهران مدیری فعالیت هنری خود را آغاز کرد و پس از آن در چندین مجموعه دیگر از جمله قهوه تلخ ، در حاشیه و مرد دوهزار چهره با مهران مدیری همکاری کرد.او همچنین در فیلم های سینمایی شام عروسی (1384)، انتخاب ، (1383)، معادله (1382) و مانی و ندا (1379) بازی کرده است.با توجه به وصیتی که مدتی قبل خودش کرده بود؛پیکرش را صبح روز 28 فروردین ...
چیزی برای ازدست دادن ندارند. آن ها هیچ انگیزه ای برای زندگی بهتر ندارند: البته خدا بزرگتر از این حرف هاست... لبخند تلخ آقای فروشنده نشان می دهد هر روز در این بازار با مستندی زنده درباره موضوع امید اجتماعی مواجه است. عمرم کفاف نمی دهد از کنار این کاسب که می گذرم، به جمع دوستانه ای می رسم که به نظر برای تفریح به بازار آمده اند. با تصور این که احتمالا الان بهترین زمان برای ...
...: هنوز که هنوز است داغ و دردی که در آن لحظه بر جان من و دوستانم افتاد را حس می کنم و اگر بخاطر شما نبود حاضر به ایستادن در این نقطه نبودم که روزی پایم را از من گرفت! کودکان فامیل از دور و نزدیک از شهر و آبادی به مهمانی آمده بودند تا عید قربان را دور هم باشیم از شوق دیدار در پوست خود نمی گنجنیدیم. آن روز همه فامیل از عمه و عمو و ..خانه مادر بزرگم بودیم عمه گفت شب برای شام ...