سایر منابع:
سایر خبرها
...> در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق خمره دلم بر ایوان سنگ و سنگ شکست دستم به دست دوست ماند پایم به پای راه رفت من چشم خورده ام من چشم خورده ام من تکه تکه از دست رفته ام در روز روز زندگانیم ((حسین_پناهی)) مهتاب کرامتی بازیگر سینما و تلویزیون با انتشار تصویری در صفحه اینستاگرامی اش نوشت: این عکس رو خیلی دوست دارم، چون با دیدنش خیلی چیزا رو ...
آسمان باشه هواپیما نخوره تو سرمون. بدبخت مسافرها چه دل و جراتی داشتن -کاش به همه بانوان کشورم گواهینامه خلبانی بدن، همشون برن اون بالاها پرواز کنن واسه خودشون ... ما اینجا با خیال راحت رانندگی کنیم. البته برخی هم مثل این کاربر نوشتند: کامنتا رو آدم می خونه خجالت میکشه از ایرانی بودن خودش که هنوز مردای ایرانی نمی تونن با رانندگی خانوما کنار بیان و هنوز دارند اونا رو مسخره می کنن و ...
دیدارش با پستچی، چیستا دیگر هوش از سرش می رود و به دنبال بهانه ای است تا پستچی را دوباره ببیند. او هر روز برای خودش نامه می نویسد و به آدرس خانه خودشان پست می کند تا یک بار دیگر پستچی بیاید زنگ خانه را بزند، از او امضا بخواهد و چیستا بتواند او را یک لحظه ببیند. اما یک روز پستچی جوان که چیستا عاشقش شده بود نمی آید و در خانه را پستچی پیری می زند. روزها و سال ها می گذرد و چیستا پستچی جوان را فراموش نمی ...
مطرح نبود. اما کمی بعد از این مصاحبه بار دیگر به صدر توجه افراد و اخبار بازگشت. پرستو صالحی با نام اصلی الهام صالحی (متولد 9 ابان 1356 در تهران) بازیگر ایرانی است.مادرش خانه دار است و پدرش تکنسین مهمات سازی ارتش، که 9 فروردین 1387 درگذشت. یک برادر به نام امیرشاهین دارد که مهندس کامپیوتر است. پرستو صالحی دانشجوی انصرافی رشته نمایش است. وی در حال حاضر با مادر، برادر و همسر برادرش مارال باغ ...
دوم این سریال گریم زنی میان سال را داشت در سری سوم و جدید این سریال جوان شده و همین موضوع دوباره سوژه نقد و حتی طنزپردازی کاربران شبکه های اجتماعی شده است. در این زمینه ، آرمان زرین کوب تهیه کننده سریال ستایش درباره انتقادات نسبت به چهره پردازی نرگس محمدی بازیگر نقش اصلی این مجموعه در فصل سوم، گفت: ما در سریال ستایش1 با یک زن 20 ساله رو به رو بودیم و در فصل دوم با یک زن 40 ساله و حالا در ...
شبکه های تلویزیونی زندگی می کنید. در وان لاکچری یک هتل دراز بکشید و به یک جای نامعلوم خیره شوید و وانمود کنید که بعد از هفته پرکار و فشرده ای که داشته اید حالا دارید ریلکسیشن می کنید. یکبار هم عکس میز صبحانه با میوه های رنگی، کلوچه هلو یا توت فرنگی و املت ماسالا منتشر کنید. لبه فنجان قهوه را به لب هایتان بچسبانید ولی داخل دهانتان نبرید. اگر در دست دیگرتان هم یک دستمال کاغذی رنگی بگیرید انگار که ...
انتقامی بود که می توانستم از او بگیرم. پیاده شدم و به طرف خانه حرکت کردم. تا وارد شدم، بابا گفت: پسرم، چه خبرا؟ کار و باری پیدا کردی یا نه؟ گفتم: بابا مگه من بیکارم؟ برو روزنامه بخر می بینی که هر روز دارم کار می کنم. بابا گفت: آخه این چه کاریه بدبخت؟ مثل یه تیکه گوشت لخم افتادی گوشه اون اتاق، هی با گوشی و لپ تاپ ور می ری. آخه بدبخت، تو همونم از من داری. من نبودم همین یه لقمه نون هم گیرت نمی اومد ...