سایر خبرها
خواست سراغ اقوامشان که به عنوان داور آمده اند برود و از آنها بخواهد پدرش را از طلاق منصرف کنند. حالا با چهره ای گرفته روبه روی قاضی نشسته و می گوید: دلم نمی خواهد زندگی ام خراب شود و در این سن و سال طلاق آبرویم را ببرد. فریدون در ادامه حرف همسرش می گوید: من و همسرم از همان روزهای اول ازدواجمان همیشه با هم جنگ و دعوا داشتیم. تا وقتی مادر خدابیامرزم زنده بود، راضیه با او مشکل ...
کارگری می کرد. سن و سالش هم بالا بود. یک روز سر کار می رفت و 3 روز در خانه می افتاد. دوازده ساله بودم که شاگرد تراشکاری اصغرآقا شدم. صاحبکارم خیلی آدم خوبی بود. 15 سال در مغازه اش کار کردم. وقتی فوت و فن کار را یاد گرفتم خودم مغازه ای کرایه کردم و کاسبی راه انداختم. کارم رونق گرفت. سفارش ها زیاد بود و باید شاگرد می گرفتم. برای همین یکی از دوستانم را به شاگردی گرفتم. این بزرگ ترین اشتباه زندگی ام ...