سایر خبرها
و چگونه حس و حالم را بیان کنم... نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم... به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم... نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد... بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن ...
...: "وقتی غزاله به خانه مان آمد با هم بحث کردیم .غزاله راجع به گذشته حرف زد. گفت دلش تنگ شده .من نمیخواستم به گذشته برگردم . اجازه ندادم حرف بزند .او مراهل داد من هم او را هل دادم که سرش به تخت خورد. چند بار این کار را تکرار کردم و با میله بارفیکس به سرش زدم. سپس او را در چمدان گذاشتم و به سطل زباله انداختم. من سرش را دو دستی گرفتم و به میله تخت کوبیدم." با این اظهارات بیست و چهارم ...
معتاد که در طرح ارتقای امنیت اجتماعی، با ظاهری آشفته و ژولیده دستگیر شده بود، با بیان این جملات در شرح داستان زندگی اش به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: روزگاری مرا آقازاده می خواندند و امروز گدا زاده! و انتخاب های نادرست من و بازی روزگار بود که این سرنوشت را برای من رقم زد. در یکی از روستا های یکی از شهرستان های اطراف مشهد متولد شدم. پدرم کشاورز و مادرم خانه دار بود و آخرین فرزند از ...
همیشه می گفتم، بزرگ شوم بازیگری را انتخاب می کنم و از همان زمان هم پدر و مادرم تمایلی به انتخابم نشان نمی دادند. بهاره کیان افشار/ شاعری از سنین پایین بواسطه علاقه شخصی پدرم همیشه به شعر و ادبیات پارسی علاقه داشتم و دارم گهگاهی هم دستی بر قلم دارم و از چینش کلمات کنار هم لذت می برم. ترانه و متن های ادبی را بسیار دوست دارم و خودم هم ترانه و متون ادبی می نویسم. آقای ...
بوده و چند سالی را در کنار دبیری ورزش، پست معاونت مدرسه را هم داشته است. قرارمان با اودر اداره آموزش و پرورش ناحیه 4 در بولوار سازمان آب است و بهانه مان برای نوشتن از زندگی او و خاطراتش، سفر های او به کربلا، قم و دیگر شهر های کشور با دوچرخه است که آغازش در سال 96 و در سفری با دوچرخه به کربلا بوده است. چند روزی است که سفر خود را از مشهد به شهر های مرزی کشور آغاز کرده و قرار است دور ایران را رکاب ...