سایر منابع:
سایر خبرها
ساخته شده و داستان کارآگاهی به نام ویک مکی رو روایت می کند که گروه ضربتی 4 نفره رو فرماندهی می کند. اما این گروه یک گروه عادی پلیس نیست. آن ها خودشون قوانین رو زیر پا می گذارن تا قانون رو اجرا نمایند! برای بالا بردن آمار دستگیری دست به هر کاری میزنند. براشون مهم نیست با متهم چطور رفتار شود. فقط دستگیر شدن خلافکار ها مهم است. 43. اوز - امتیاز کاربران آی ام دی بی: 8.7 OZ ...
شود؟ باورم نمی شد. می گفتند آخرهای عمرش خمیده راه می رفت، دیگر کمرش بالا نمی آمد. پاپابزرگ گفت: قصه من و ایران رو تا حالا واسه هیچ کس تعریف نکرده بودم. یعنی راستش نمی خواستم کسی بدونه که حسینعلی چطوری زن گرفت. ولی حالا دیگه بعد از این همه سال عیب نداره می گم. مادربزرگم کنجکاوتر از من زل زده بود توی چشم های پدرش. پاپابزرگ گفت: اون سال ها، تو روستا از دار دنیا فقط یه ...
وجودش را شعله ور ساخته بود. صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات در یکی نامه محال است که تحریر کنم یا در جای دیگر می گوید: فاش می گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم حافظ یک منتظر واقعی بود ...
پاسخ داده شود. برای من به عنوان یک خبرنگار، یک تماشاچی یا حتی یک نویسنده خیلی جذاب تر بود که یکی یکی موضوعات پرونده را راست یا دروغ پاسخ بدهد و درجه حرارت دادگاه را به نقطه جوش برساند، ولی نیمه دیگر پیر شده ام می گفت: پسر، اون نباید جواب بده! حتی اگه بدترین حرف ها رو شنیده باشه. قهرمانی بدون مقدمه سریع سراغ پرونده رفت، کنترل فضای دادگاه را به دست آورد و کاغذها را یکی یکی از ...
جبهه که بر اثر تشنگی شهید شده بودند؛شما با بغض واشک گفتید: از خون جوانان وطن لاله دمیده... علیرضا قربانی: جناب مستطاب #اکبر_عالمی سفر ابدیتان اندوهی شگرف در دلها به پا کرد. راهتان پر رهرو و تسلیت به همه دوستداران و خانواده فرهنگ و هنر این سرزمین. امیلی امرایی: توی اون سال های قحطی، اکبر عالمی با اون ادب و متانتش از توی تلویزیون برامون حرف می زد و فیلم معرفی می کرد. حیف شد ...
نعلبکی یهو صدای کوبیدن ممتد در اومد. از جا پریدم و گفتم وای سگه اومد. ولی صدای مشت بود سگ که نمی تونست مشت بکوبه. دیدم اهل اون خونه همه دارن یه ور فرار می کنن و کاغذها رو هم تو پستو و زیر لحاف و هر جا که می تونن قایم می کنن. کم کم داشت دوزاریم می افتاد که چی شده. اما دیگه دیر شده بود. مأمورهای ساواک، که من تا او موقع این قدر از نزدیک ندیده بودم شون ریختن ...
...> * کلا ماسک تاثیر ناچیزی داره. بیشتر برای اینکه که فرد آلوده کمتر منتقل کنه اما تو ازدحام و شلوغی همین ها بی تاثیره. اصل موضوع فاصله هست که تو ایران نشدنیه. همه جا ازدحام داریم. * مدل ریش آقا را بهم می زد، باید این تافته جدا بافته گل سر سبد متمایز از مردم باشد، از بس ولی نعمت است. * البته ماسک قرار نیس (نمی تونه هم) کاملا آب بندی بکنه؛ همین که جرای اون یه مجراها بسته باشه تا چیزی ...
از این که جلسه شروع بشود، یک کلیپ چند دقیقه ای از شهید خرازی گذاشتم. سردار، همین که چشمش به چهره ی نورانی و زیبای شهید خرازی افتاد، آهی از ته دل کشید. توی آن جلسه، سردار طرح هایی می داد و حرف هایی می زد که تا آن موقع برای حمایت از کاروان های راهیان نور، سابقه نداشت. همین نشان می داد که چه دیدگاه بالایی نسبت به کارهای فرهنگی دارد. جلسه تا غروب طول کشید. غروب سردار آستین هایش را زد بالا ...