پیکر بادیگارد 5 روز در محاصره داعشی ها بود
سایر منابع:
سایر خبرها
سلاح پیامبران چیست؟
بعلم خود مغرورند و عارفین بمعرفت خود مطمئن اند و عابدین بعبادت خود امیدوارند، اما اهل معصیت کسی را بغیر من نمیشناسند لهذا دو دفعه جواب گفتم. (11) دعای طول عمر، رفع بلا روزی حضرت موسی (ع) به عروسی دو جوان مؤمن و نیک سرشتِ قومش دعوت شده بود. آخرِ شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید! از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟! عزرائیل ...
خاطرات شاگرد آیت الله صانعی از 40 سال همراهی با ایشان
با علاقه خاصی روایات را خدمت ایشان آوردم. یک روایت در رابطه با زنی بود که روز قیامت عذاب شده و حضرت فرمود در رابطه با این بود که گربه ای را محبوس کرد تا این گربه از عطش مُرد. بعد ایشان فرمودند که به نظر خودت از این روایات چه استفاده ای می شود؟ من نظرم را گفتم که اذیت کردن و یا کشتن گربه مذمت شده اما نمی توانم بگویم بعد از اینکه گربه اذیت می کند حرام است یا نیست. ایشان به من راهنمایی ...
شجاعت حضرت سکینه بنت الحسین(ع)
کسی که یار و یاوری ندارد؟ صحبت های امام برای سکینه که بوی فراق و تنهایی می داد، او را از جمع حاضر جدا کرد و در حالی که آرام آرام می گریست، به گوشه خیمه رفت! شاید قصدش این بود که قلب پدر را بیش از این غصّه دار نکند. امام حسین علیه السلام با مشاهده این وضع از اسب فرود آمد و سکینه را نزد خویش خواند و او را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک نمود و فرمود: ای سکینه! بدان که بعد از من ...
من هم بو ها را حس نمی کنم ، اما نه به خاطر کرونا
...: "یک بار اتفاقی خطرناک افتاد. همسرم خواب بود و من متوجه بوی سوختگی در آشپزخانه نشدم. وفتی فهمیدم که دود به راهرو رسیده بود که ممکن بود عاقبت بدی داشته باشد". راکش هم مانند یاسمین عارضه اش را سال ها مخفی نگاه داشت. او به یاد می آورد که: "اولین کسی که به او گفتم شریک زندگیم بود، 21 سالم بود. تا آن موقع به خانواده و دوستانم و حتی به خودم دروغ گفته بودم، چون فکر می کردم هیچکس حرفم را ...
نگاهی به زندگی حضرت سکینه (س) دختر امام حسین (ع)
برپا نمود و همراه زنان و خدمتگزارانش چنان گریه کرد که اشک چشمانش خشک گردید. غم و اندوه فقدان امام سبب شده تا رباب یک سال پس از واقعه عاشورا از دنیا برود. عبدالله (ع) برادر حضرت سکینه (س) عبدالله فرزند دیگر رباب و برادر سکینه (س) است. امام وقتی یاران و افرادی از خانواده اش به شهادت رسیدند، تنها ماند و دیگر امیدی به یاری کسی نداشت، بنابراین برای خداحافظی به جانب خیمه ها آمد و اهل ...
روایتی متفاوت از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی و رساندن خبر به امام
... ایشان هم به طرف بازار رفت تا تاکسی سوار شود و به بیمارستان برود. من نان و پنیر برای صبحانه تهیه کردم و به منزل آمدم. دلم شور می زد. نتوانستم صبحانه را در منزل باشم. به خانواده گفتم: شما بچه ها را راه بینداز من رفتم. به سرعت خودم را به سرِ بازار رساندم. آنجا یکی از دوستان را دیدم با او یک تاکسی گرفتیم و به طرف بیمارستان رفتیم. در حیاط بیمارستان وقتی خواستم از تاکسی پیاده شوم حاج احمد ...
احسان پهلوان از آن اخراج جنجالی می گوید
قرارداد را امضا کردم. گفتم که من پرسپولیس را دوست داشتم و دلی به اینجا آمدم چون همیشه دلم می خواست پیراهن سرخ پرسپولیس را بر تن کنم. گل محمدی چقدر در پرسپولیسی شدنت تأثیر داشت؟ خب من سه سال شاگرد آقایحیی بودم و با هم کار کرده بودیم. قبل از بستن قرارداد با او حرف زدم و خیلی خوشحالم دوباره شاگرد ایشان شدم. امیدوارم در کنار هم روزهای خوبی را سپری کنیم و بتوانیم هواداران میلیونی ...
تهران، میدان شهادت محمد شد/ بگذارید با امام زمانم تنها باشم
بگویند شهید شده؟ کدام یکی بهتر است؟ گفتم: قطعا اینکه بگویند شهید شدی. وقتی محمد رفت. کلاس سلاح کشی رفت، بعد کلاس ماموریت داشت 10 شب زنگ زدند محمد تصادف کرده، رسیدیم بیمارستان گفتند در ماموریت محمد را زدند و ساعت 9 صبح پر کشید. مادر شهید درباره علاقه فرزندش برای رفتن به سوریه گفت: دوست داشت سوریه برود، ولی پدرش اجازه نداد. همه کارهایش را کرده بود و عجیب دوست داشت برود که نشد و قسمتش این بود در تهران به شهادت برسد. انتهای پیام/ 141 ...
گفتگو با بی بی جهان، خواهر شهید سیدحسن موسوی از لشکر فاطمیون مدافعان حرم
نشسته و از من خواست با مادرم صحبت کنم. ، اما این حرف ها فقط در حد حرف ماند. آن روز ها اوج درگیری و جنگ در سوریه بود و خبرش به همه رسیده بود: روزی که آمدم تا با مادرم درباره آن دختر حرف بزنم، حسن گفت که فعلا نمی خواهد چیزی بگویی؛ می خواهم به سوریه بروم. گفتم تو که می خواستی داماد بشوی، چه شد؟ گفت نه؛ بروم و برگردم، بعد برویم خواستگاری. فکر سوریه رفتن از معاشرت با هیاتی ها در سر حسن افتاده ...