لحظه بازداشت جواد موگویی توسط ماموران امنیتی
سایر منابع:
سایر خبرها
بالاترین قراردادم با پرسپولیس، پوشیدن پیراهن شماره 8بود/ مطمئنم که داور آن بازی رشوه گرفته بود
معرفت که صداقت و سادگی خاصی داشته و دارد. از آن گذشته یک فوتبالیست مادرزاد بود و بعد از انقلاب هیچ بازیکنی نتوانست او را تکرار کند. یک چپ پای بی نظیر! چپ پایی که سمت راست بازی می کرد و همه را دریبل می زد؟ دقیقا همین کارهایی که لیونل مسی می کند ناصرمحمد خانی در دهه 60 می کرد. اصلا مدافعی وجود نداشت که بتواند او را مهار کند و فقط باید ناصرمحمد خانی را می زدند. فقط با خطا می ...
گفتگویی صمیمانه به مناسبت روز جهانی کودک؛ قول و قرارهای کودکانه با امام رئوف(ع)
به گزارش قدس آنلاین، دوست دارم مثل کبوترهای حرم امام رضا(ع) همیشه توی حرم باشم و دور گنبد طلا پرواز کنم ، من به امام رضا(ع) گفتم یک جایزه به من ودوستم بده، چون ما با هم یک نقاشی برای حرم کشیدیم ، به امام رضا(ع) گفتم پایم را شفا بده تا من هم بتونم توی حیاط حرم مثل بقیه بچه ها بدوم و بازی کنم ، دلم برای بابام تنگ شده، آخه بابام به خاطر کرونا فوت کرد، مامانم میگه غصه نخور، امام رضا(ع) را داریم با ...
ماجرای سوءقصد به روحانی دهه هفتادی/روحانی جوان با معتادان محله چه کرد؟
گروه زندگی؛ عطیه اکبری: این روزها که شبکه های اجتماعی پر شده از اخبار اغتشاشات و شبکه های آن ورآبی، شبانه روز در حال تولید محتوا برای ایجاد حس ناامنی در مردم هستند، چند دقیقه ای ذهنتان را خالی کنید و بیایید دور از این هیاهوها، با هم به هیاهوی شیرین و شنیدنی یکی از محله های قدیمی شهر قزوین سفر کنیم و پای حرف های روحانی دهه هفتادی بنشینیم که شانه به شانه مردم ایستاد و آتش را بر اهالی یکی از محله های آسیب دیده و قدیمی، گلستان کرد. محله ای با نام آخوند که مهر قدیمی ...
هواداران پرسپولیس به خاطر من تجمع کردند/ فقط توانستم همسر و فرزندم را راهی خارج کنم
یخچال و فرش و گاز و تلویزیون و ماشین لباسشویی، ما را بردند زورخانه و دوره کردند که تو بچه لاتی، به خاطر مردم برگرد. محمود خوردبین هم رفت منزل مادرم و همه هدایای کشاورز را باروانت کرد و برگرداند. آن سال 40هزار تومان پرسپولیس به ما داد! سال 1371 هم عین این داستان برای تجارت تکرار شد، فنونی زاده، پیروانی ، طاهری، دایی، دین محمدی و... همه رفتند. گران ترین شون می گرفت 2 میلیون اما به من 6 میلیون نقد می ...
توضیحات مهم فرمانده کل انتظامی درباره حادثه مهسا امینی و نیکا شاکرمی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حزب تدبیر و توسعه ، سردار حسین اشتری فرمانده کل انتظامی کشور چهارشنبه شب (13 مهر) در برنامه تلویزیونی صف اول با اشاره به هفته فراجا و روز نیروی انتظامی اظهار کرد: شعار امسال ما پلیس خادم مردم و مردم حامی پلیس است. امیدواریم بتوانیم این هدف را محقق کنیم و مردم از خدمتگزارانشان راضی باشند. بعد از شنیدن ماجرای مهسا امینی گفتم فکر کنید این خانم دختر خود من است ...
بخشی از حاکمیت عامدانه مردم را عصبانی می کند و فضای کشور را گشت ارشادی کرده است
شدن واقعی سندیکاها و (ان.جی.او) ها را گرفتند، با محیط زیستی ها برخورد کردند و به هر کس تهمتی زدند. الان هم بعضی مجری ها که در شبکه های جمهوری اسلامی حضور فعالی دارند به محض اینکه دو کلمه گفتند اعتراض و انتقاد داریم، بلافاصله گفتند تو پول گرفتی، قمارباز هستی و... اگر واقعا قمارباز بود، دزد بود، پول زیادی میگرفت، خلاف میکرد و شما می دانستید و نمی گفتید خائن هستید. اگر این حرفها نبود و الان میزنید باز ...
آیت الله علوی بروجردی: رابطۀ علما و مراجع با مردم، رابطۀ پدر و فرزندی باشد/ مردم از ما پدری می خواهند نه ...
السلام با شیعیانشان ماجرایی دربارۀ حضرت نقل شده که ایشان یک چوب دستی عصامانندی درست کردند و به یکی از اصحاب خود دادند و گفتند که آن را ببر و به فلانی بده. آن شخص هم چوب دستی را گرفت و رفت. در راه و طی مسیر بواسطه مشکلی که پیش آمد با حیوانی برخورد کرد. این چوب دستی را بلند کرد بر سر حیوان زد و چوب دستی شکست. چند نامه از لای آن بیرون افتاد. آن شخص خیلی به هم ریخت و خدمت امام علیه السلام ...
روایت مستندساز اصولگرا از اعتراضات: باید با این نسل مدارا کنیم
.... یکیشان داد زد: مادر... بلند شدم لگدی زدم به آنی که فحش ناموس می داد. یکی از پشت زد. خوردم زمین. لگد بود که می خورد تو سر و سینه ام. فحش ناموس می دادند . دوباره بلند شدم. خوردم زمین. 10نفری می زدند. هلم دادند داخل یک ون. سرم کمی گیج می رفت. جوانی آمد: چتونه؟ میخاید لخت بیاید بیرون؟ گفتم زر نزن! من هفت جدم چادری اند. یک نفر از پشت کوبید تو صورتم. جا نبود بلند شوم ...
روایت زندگی شهدای هنگ مرزی نیروی انتظامی از زبان خانواده هایشان
نیست و نمی داند از حس دلتنگی گفتن یعنی چه؟ هشت سال است که پسرم شهید شده است و افتخار می کنم که برای دفاع از مرز و خاک و ناموس رفت. حالا اگر مسئولان یادی از منِ مادر و پدرش نکردند چه باک. اگر آمدند و سر درِ خانه مان نام شهید زدند و دیگر رفتند که رفتند چه باک. حنیفه خانی حرف هایش را با دلی پر شروع می کند: دست روی دل هر مادر شهید ناجا بگذارید، شاید مثل من باشد. دلش گرفته باشد. همیشه و همه جا از ...