سایر منابع:
سایر خبرها
خواب شان، گود افتاده. یکی شان که سربند سرخ یا زهرا را محکم روی پیشانی اش بسته می ایستد و با صدای بی رمقی می گوید: تا جایی که پاهایمان جان داشته باشد جلو می رویم! بقیه سر تکان می دهند و با لبیک یا حسین بلند می شوند. رد سفید عرق روی پیرهن های خاکی شان شتک زده و پاهایشان نا ندارد اما دوباره علم را بلند می کنند. سرمه باروت با نفس های به شماره افتاده، شانه به شانه هم و مثل دانه های ...