سایر منابع:
سایر خبرها
بیوگرافی افسانه پاکرو
و گذراندن یک دوره کلاسهای استاد سمندریان برای فیلم محکومین بهشت و بعد از آن سریال رسم عاشقی انتخاب شدم که فکر می کنم این هم خواست خدا بود وگرنه خودم اصلا فکرش را نمی کردم که بتوانم به این زودی به نتیجه برسم از این به بعد هم خودم را دست خدا سپردم البته تمام تلاشم را می کنم تا بتوانم در این راه صاحب سبک و با تجربه ای موفق باشم اما می دانم که اگر او نخواهد اصرار من بی مورد و بی نتیجه است. ...
پدرم بی آنکه بداند تابوت برادرم را به دوش کشیده بود
پشت بام الله اکبر سر می دادند. برادرم از همان اول بچه نترسی بود. من همه جا با او بودم و او عاشق انقلاب و امام بود. برادرم به قدری به حضرت امام عشق می ورزید که وقتی ایشان روز 12 فروردین 57 به ایران برگشتند، محمدرضا همراه دوستانش با موتور سیکلت از سمنان به سمت تهران رفتند تا در استقبال از امام آنجا باشند. عکس این حرکت برادرم با دوستانش که روی موتور هستند به یادگار مانده است. هر وقت این عکس را که ...
گفت و گو با آخرین زن که بعد از انفجار پلاسکو آن ساختمان را ترک کرد + فیلم
کنم شاید روانتر صحبت کنم اما هر روز با خودم مرورش می کنم و همراهم است. به نوعی مانند یک سیاه چاله ای ته ذهنم مانده است. این که آدم می بیند مردم و جوانان کشورش بدون هیچ جنگی راحت می میرند سخت است. وقتی آنها می میرند، خانواده هایشان هم می میرد. موقعی که به چشم های همسر شهید آقایی نگاه می کردم مرگ یک زندگی را می دیدم. دائم فکر می کنم با مرگ هر انسان عشق، و روح تعداد زیادی می میرد. سلیمانی ...
علی حضرتی: غمناک بود دیکتاتوری فیلم شهرک به ایران امروز نسبت داده شود
یا پادآرمانشهری است که در همه این آثار وجود دارد و در شهرک هم وجود دارد، وقتی شهرک را می ساختیم، هم بازیگران و هم عوامل پشت صحنه که فیلمنامه را می خواندند حس سنگینی و ترس و وهم از موقعیت شهرک به آنها دست می داد، ما فکر می کردیم این فضایی است که ساخته ذهن نویسنده است که می سازیم، اما وقتی فیلم اکران شد بسیار متاسف شدم که به شرایط امروز کشور نسبت داده شد، یعنی از منظر سیاسی و حکومتی در فیلم با یک ...
تمام عاشقی ها و احساس ها بخشی از ماجراست؛ باید بپاخیزیم
می زدم و گاهی اشک می ریختم و بعد ناگهان از خوشحالی بلند فریاد زدم: خدایااا قربونت برم! به خودم که آمدم دیدم دختر و پسرم با چشمانی که از تعجب گرد شده بود، به من نگاه می کنند و می پرسند: مامان چی شده؟ گذشت تا شب قبل از سفر، از ترس اینکه خواب بمانم، نخوابیدم، البته هیجان و اضطراب، مانع از آمدن خواب به چشم هایم می شد، خوشحال بودم چون برای تجدید بیعت با مقتدرترین رهبر دنیا، نائب بر حق حضرت بقیه الله ...
صدا، نور، نوجوان
طراز المپیادهای مطرح کشور، مثل المپیاد فیزیک ریاضی و المپیادهای علمی قرار گیرد. شما نوجوانان عصاره این المپیاد هستید و از بین هزار و اندی نوجوان سراسر کشور به این مرحله رسیده اید و بناست در این چند روز فیلم تولید کنید. امیدوارم این اتفاق که شما نقش بسزایی در آن دارید، در قله ها بدرخشد. تمدن ایران به دست شما ساخته شد و شما آینده سازان کشور هستید. امیدوارم با تلاش شما و اساتید محترم و هیئت داوران و ...
زندگی به روایت کریم مجتهدی
پرسش شما پیداست باید عرض کنم که من البته در سنی هستم که از لحاظ جسمانی، مشکلاتی دارم، مثلا به سبب ضعف چشم، به اندازه گذشته نمی توانم مطالعه کنم. من همیشه عاشق مطالعه بوده ام و در تمام عمر این کار را کرده ام، ولی حالا شب ها مثل سابق نمی توانم کتاب بخوانم. ولی باز اگر الان از من بپرسید برای چه چیزی زندگی می کنم، با اینکه سالهای زیادی از دوره جوانی من گذشته است، ولی باز جواب من در این مورد همان خواهد ...
چرا دختر امیرکبیر در تاریخ بدنام شد؟
، زبان به شکایت از ظلمی که به دخترش رفته، باز می کند. او در این نامه نوشت: از قراری که از طهران چه نوشته اند و چه تلگراف می کنند، نواب ارفع والا ولیعهد و سرکار خانم شکوه السلطنه درجه بی لطفی را به ام خاقان به پایه هایی رسانده اند که می خواهند طلاق بدهند، عرض هم کرده اند و قبله عالم هم قبول فرمودند. از هیچ کس شکایت نمی کنم٬ بدبختی خودم را بالاتر از این می دانم٬ اگر قبله عالم مرا کنیز خودشان می ...
تفسیر غزل حافظ / جمالت آفتاب هر نظر باد
به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز ، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز 29 دی غزل شماره 104 می پردازیم: جمالت آفتاب هر نظر باد / ز خوبی رویِ خوبت خوبتر باد همایِ زلفِ شاهین شهپرت را / دلِ شاهانِ عالَم زیرِ پَر باد کسی کو بستۀ زلفت نباشد / چو ...
تفال به حافظ جمعه 29 دی ماه 1402
آمرزش نقد است کسی را که در این جا یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی مفروش به باغ ارم و نخوت شداد یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی آلودگی خرقه خرابی جهان است کو راهروی اهل ...
سرگذشت ساکنان اتاق های مانده از جنگ جهانی دوم
سالمندانِ ارامنه تهران است که حالا 10 سالمند زیر سقف آن زندگی می کنند. ظهر یک روز پاییزی است. هنوز خبری از سردی هوا یا صدای خش خش برگ های پاییزی نیست. ساقه های نور از میان شاخه و برگ درختانی که در حیاط کلیسا قد علم کرده اند بر چهره زمین می تابد. همه جا آرام و ساکت است. آن سوی درب اصلی حیاط کلیسا، دالانی به حیاط پشتی باز می شود که در دلش اتاق چند تن از سالمندان را جای داده است. درب ...
فال حافظ امروز | فال حافظ آنلاین جمعه 29 دی 1402
سازند زیرا حقیقت موضوع بستگی به اراده شما دارد. فال حافظ آنلاین جمعه 29 دی 1402 متولدین شهریور جواب فال شما: غزل شماره 119 از دیوان حافظ تعبیر شما: ارزش دل تو بیش از این است که آن را به دست کسی بسپاری که تنها صورت نیکو دارد. به کسی دل بسپار که ارزش آن را بداند و در راه عشق تو حافظ به فداکاری و گذشت باشد و همانگونه که تو تا پای جان به او وفاداری او نیز به تو ...
تحقق آرزوها در رضوانِ کرمان
مراسم را دنبال می کردم که متوجه آن اتفاق تلخ شدم، حال و احوال نزدیکانم را گرفتم که کسی آنجا بوده یا نه، شب خواهرم خبر داد فاطمه هم بوده و از او خبری نیست، فردای آن روز متوجه شدیم که شهید شده است. آن لحظه گفتم شهادت حقش بود، اگر مرگی غیر از این داشت تعجب می کردم، واقعا شهادت لیاقت و برازنده اش بود. وقتی هم خبر انتقام شهداء از تروریست ها توسط سپاه را شنیدم خیلی خوشحال شدم، اقتدار ...
پسر 16 ساله عاشق فاجعه به پا کرد! / عشق به دختر همسایه 8 ساله
روی گوشی او نصب کردم تا بتواند به تحصیل ادامه دهد. ولی در یک لحظه با دیدن چهره زیبای آن دختر وسوسه شدم و شماره تلفنش را در گوشی خودم ذخیره کردم. بعد از این ماجرا چند پیام برای او فرستادم اما هیچ پاسخی دریافت نکردم به همین خاطر خیلی عصبانی شدم و این بار چند فیلم مبتذل به شماره تلفن آن دختر کوچک فرستادم. روز بعد بود که پیام هایی را از همان شماره تلفن دریافت کردم و خوشحال شدم ابتدا با پیامک های دیگری ...
عشق بازیگر ی با موهای رنگ شده موبایل قاپی می کرد
. چرا گردنت زخم شده؟ مدتی قبل مواد زیاد مصرف کرده بودم و حال خوبی نداشتم که در خیابان تصادف کردم و گردنم زخم شد. البته سعی می کردم با موهایم زخم گردنم را بپوشانم، اما باز هم شناسایی شدم. حرف آخر؟ همه بدبختی های من از روزی شروع شد که به موادمخدر اعتیاد پیدا کردم. تمامی دوستان خلافکارم معتاد هستند و اگر من معتاد نمی شدم الان زندگی دیگری داشتم. ...
فال حافظ 28 دی + فیلم
امروز شما فروردین ماهی عزیز نشان می دهد که عاشق شده اید و همه می خواهند شما را از این تصمیم و انتخاب منصرف کنند. مشورت امری نیک و پسندیده است اما گاهی عقل و عشق مقابل هم قرار می گیرند. در مورد این مسئله خودتان تصمیم بگیرید، ان شاءالله هرچه خیر است همان اتفاق می افتد. فال حافظ متولدین اردیبهشت خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم ...
فال حافظ | فال حافظ امروز | سرنوشتت رو با حافظ ببین! | معجزه ای که منتظرش بودی اتفاق افتاد! + تفسیر دقیق
...> * آتشی که شعله آن باعث خنده شمع می شود، آتش نیست. آتش راستین سوز عشق است که در خرمن پروانه افتاد و آن را کاملاً سوخت. * از آن روز که گیسوی عروس سخن را با شیهه قلم آرایش دادند، هیچ سخن سرایی مانند حافظ از چهره هنر پرده بر نگرفت و جمال آن را آشکار نکرد. 2- این فال بر شما مبارک باد. اگر تو را می شناختم یا می دیدم، حضوراً تبریک می گفتم زیرا ستاره اقبال شما در برج پیروزیست و همای کامیابی به ...
پوریا شکیبایی: مفتخرم، راهی که پدرم رفته را نرفته ام
این روز ها در تهران هر شب 120 یا 130 نمایش روی صحنه می رود، هم تئاتر خصوص فعال است، هم تئاتر دولتی و هم دانشجویی، ولی فقط بعضی از شب شاید نمایشی را ببینید که شما را مجبور کند، ساعتی بعد از نمایش به نمایشنامه و فرم اجرا و بازی بازیگران فکر کنید. نمایش وقتی آن قدری که باید همدیگر را زجر داده ایم به کارگردانی مجتبی جدی یکی از همین کار ها است. مارتین کریمپ 67 انگلیسی، نمایشنامه را با ...
مفتخرم، راهی که پدرم رفته را نرفته ام
این روز ها در تهران هر شب 120 یا 130 نمایش روی صحنه می رود، هم تئاتر خصوص فعال است، هم تئاتر دولتی و هم دانشجویی، ولی فقط بعضی از شب شاید نمایشی را ببینید که شما را مجبور کند، ساعتی بعد از نمایش به نمایشنامه و فرم اجرا و بازی بازیگران فکر کنید. نمایش وقتی آن قدری [...]
ماجرای دعای علوی مصری با صدای مهدی فانی + متن و ترجمه و فایل PDF
نداشته باشم، قصد زیارت موالی و اجداد طاهرینم را کردم، و به حائر مولای ما ابو عبداللَّه الحسین علیه السلام وارد شدم، از ترس غلبه حاکم مصر به حرم باصفای حضرت پناه برده و در آن مکان شریف پناهنده شدم. مدّت پانزده روز در جوار حائر حسینی علیه السلام بودم و شب و روز به دعا و زاری مشغول بودم، روزی در حالی که میان خواب و بیداری بودم قائم و صاحب زمان و ولی خدای رحمان صلوات اللَّه علیه در نظرم جلوه گر ...