سایر منابع:
سایر خبرها
صندلی داغ طرفداری؛ علی امیری فر، از بزرگ شدن پای تنها ترین قله جهان تا "هرگز به تنهایی گام بر نخواهی ...
، این را گوش کنید. (4 ساعت اخیر را صرف گوش دادن به همین یک قطعه کردم! شنیده اید می گویند "اگه فلان چیز رو نشنیدی نصف عمرت بر فناست"؟ همان! ایشان سلیقه قابل توجهی در موسیقی دارد و این را کسی می گوید که سلیقه اش در موسیقی بی همتاست (شکلک خنده). پایین تر خودش درباره سلایق موسیقیایی اش مفصل توضیح می دهد. بی جهت میخواهم ذکر کنم که خود من در این لحظه که با شما هستم، Motion pictures soundtrack از گروه ...
بردار قهرمان قصه ما: جنگ تاریخ انقضاء ندارد
برگشت رو قبول نداره تا بمانی و انتقام خونش رو بگیری. ماندم و جنگیدم و پاهام رو زیر تانک جا گذاشتم. صدای گلوله و خمپاره یک دقیقه هم قطع نمی شد علی اصغر چهار قبض آر پی جی رو گذاشته بود روی دوشش گفتم علی اصغر هنوز هم دیر نشده می ترسم تو این گیرو دار منم کشته بشم من مثلا اومدم تو رو برگردونم. انگار اصلا حرفهای منو نمی شنید دست کشید رو آر پی جی ها و گفتم داداش با هر کدام می خوام یه تانک ...
ما در سایه ها چه می کنیم؟
؟ (خنده) نمی دونم. هنوزز 9 بلوک دیگه باید باهاش راه می رفتم. فکر کنم گفتم: "نه، نه، نه! راست می گوید، البته، زیاد دور نشده بودید." آن لحظه خیلی لحظه سختی بود. کارهایی که او انجام می دهد فوق العاده است. بازیگران این فراز و نشیب ها را دارند، زمانهایی شما در اوج درخششتان هستید، و لحظاتی هم نیستید. بعد از افشاگر با شما و مرد پرنده با ادوارد نورتون، حتما در قراردادهایش مرزی دارد که ...
سوزاندن به بهانه رابطه نامشروع
است را قبول ندارم و من بی گناه هستم چرا که من اصلا از این ماجرا خبری نداشتم و در آن روز نیز سرکار بودم و اظهارات قبل را تحت فشارهای روحی و روانی بیان کردم. وی عنوان کرد: تا ساعت 15 و 45 دقیقه روز حادثه در محل کارم بودم و سپس ساعت 16 آمدم به منزل و بعد از صرف ناهار و استحمام خودروی دوستم را قرض کردم و به سمت قبرستان در روستای پهنایی رفتم. لازم به ذکر است، پدر و مادر مقتول آقای ...
سیره مبارزاتی امام هادی(ع) در محاصره نظامی
کیفیت حمل کرده و فرستادیم. بعد از مدتی که به حضور امام علیه السلام رسیدیم فرمود: به اموالی که فرستاده اید بنگرید! دیدیم در خانه امام اموال به همان حال محفوظ است. (13) ب) محمد بن شرف می گوید: همراه امام هادی علیه السلام در مدینه راه می رفتم. امام علیه السلام فرمود: آیا تو پسر شرف هستی؟ عرض کردم: آری. آن گاه خواستم از حضرت پرسشی کنم. امام علیه السلام از من پیشی گرفت و فرمود: نحن علی قارعة ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (247)
هرکدوم 100بار پخش کردن همه سنین دیدنش دیگه. 4- خوبیه نسل ما اینه انقد زندگی سخت شده که ی روز هم اگه زن بگیریم اختلاف سنمون با بچمون در حدیه که قطعا میتونه کفالت خدمت رو بگیره. به این میگن شوخی! 5- قاضی: چرا کشتیش؟ آقای قاضی ساعت 7 صبح زنگ میزد میگفت صدای خوابالوتو دوس دارم. 6- موندم بعضیا چه جوری هر روز خودشونو تحمل می کنن. 7- اتل متل ...
محمد بحرانی روی جناب خان و ببعی غیرت داره!
برقرار کردند همین است که خیلی ها بخشی از وجود خود را در جناب خان دیدند. آقوی همساده هم یک شخصیت ویژه ای است. در بقیة کاراکترهایی که هست خیلی لوس نیست آن هم خودتان رسیدید؟ آقای همساده که اولین بار سر تمرین آمد من در گوش محمد لقمانیان گفتم که محمد (عروسک گردان فامیل دور) این شیرازی است و من همین صدا را روی آن تست زدم. چون آقای همساده حال و هوای خوشی دارد و یک دلپذیری خاصی دارد. روی ...
فرهنگ در رسانه
می شود چرا که هم موسیقی و هم عشق پنهان گراند و فهم ناپذیری شان از طریق پارادوکسی ظریف که همان امر مقدس است، بیان می شود و این اقتدار در رازی است که در هر دوی این دو مفهوم وجود دارد. و این فرهنگ تا زمانی که موسیقی قدرت به حضور آوردن عشق را داشته باشد، دوام می یابد. هرگز خیال خواستنم پایان نیافت/ وقت جدا شدنم گفتم، این وصل ها همه ناقص بود/ در انتظار وصلت کامل می سوزم، می سوزم ...
فیلم زندگی احمدی نژاد را می سازم
. این فضا و لوکیشن ایران را خوب می شناختم و مناسبات را می شناختم. در سالوادور اما ما رفتیم برزیل بدون شناخت از فرهنگ و مردم آنجا. خیلی می ترسیدم و واقعاً در خلوتم می گفتم خدایا این فیلم را فقط به عشق خنداندن مردم می سازم و نیت ام همین بود. مردم در سینما با دیدنش کلی حال کنند، به کسی توهین نشود و حاشیه نداشته باشد. از سویی سینما با تو شوخی ندارد، باید بدانی چطور دکوپاژ و میزانسن فیلمات را مناسب ...
صندلی داغ طرفداری؛ میلاد وفادار، ویکیپدیای سیّار فوتبالی و پرورش یافته مکتب "کینگ اریک"
طرفداری- میلاد وفادار ، بیست و یکمین مهمان از سری دوم صندلی داغ طرفداری در بهار، در بیست و دوم فروردین 1395 خواهد بود؛ پسرکی کم سن و سال و ساکن شهر باران های نقره ای. میلاد وفادار این روزها مطالب مربوط به لیگ برتر انگلستان و به طور متمرکز تر - منچستریونایتد - را پوشش می دهد. با ذکر این نکته که "طرفداری" در تاریخ خود مجموعه ای بوده که آلمانی ها، ایتالیایی ها (اینتری ها و یووه ای ها) و منچستری ها نقش پر رنگی را در کادر تحریریه آن داشته اند، اکنون میلاد وفادار را باید جدیدترین وارث نویسندگان یونایتدی سایت دانست و این موضوع طبعاً افزایش مسئولیت و انتظارات را نیز برای او به همراه داشته است. در غ ...
روایتی از نسل اول بادیگارد های جمهوری اسلامی
باسواد و دلاوری بود. یک بار به من گفت هادی بیا برویم کارت دارم، پیراهن اش را به من نشان داد که خونی و سوراخ شده بود. گفتم چی شده حاجی؟ گفت: برای الان نیست، مدتی پیش در پی شعارهایی که مردم می دادند ساواکی ها از روی عمارت شمس العماره تیراندازی می کردند، یکی از این تیرهای سرگردان به من خورد البته خدا را شکر به گوشت دستم خورده و به استخوان اصابت نکرد. مرحوم اسلامی از این اتفاق هیچ حرفی به اهالی محل ...
روایتی از ازدواج جمشید مشایخی با همسرش
به دیدنش می رفتم و با او صحبت می کردم پدرم دو مرتبه مرا در انتهای کوچه با او دید یک روز به خانه آمد و گفت؛ دخترم با نسرین کاری داشتی؟ گفتم؛ بله می خواستم درباره درس چند سوال از او بپرسم، پدرم با قاطعیت گفت: از تو خواهش می کنم دم در نرو، گفتم؛چشم! چند روز گذشت باز نسرین مرا صدا کرد. از بدشانسی باز پدرم از راه رسید و مرا دید و با خشم گفت؛ مگر من به تو نگفتم توی کوچه نرو؟ دوباره مرا کتک زد و گفت، تورا ...
حاج علی : مش حسن چقدربهت گفتم کدخدا اسکندرقابل اعتماد نیست !
که تو کارای کشاورزی به پدرش کمک میکرد ،مش حسن اصلا از کار پدرش که جلوی کدخدا اسکندر در اومده بود خوشش نمی اومد چون فکر میکرد دیگه کسی محصولشون رو نمیخره و همه زحماتشون به باد میره ،تا اینکه یه روز از طرف کدخدا اسکندربرای حاج علی پیغام اومد که بیاد خونه کدخدا اسکندر تا با هم مذاکره کنن ،در این بین حاج علی که به دلیل کهولت سن یه مقدار ناخوش احوال بود به پسرش مش حسن گفت که به جای اون بره و با اسکندر ...
تاریکی سپیده
ازدواج گذاشته و چند بار همدیگر را دیده بودند. فردای آن شب به بهرام زنگ زدم و گفتم اگر با دیگری ازدواج کنی، خودم، تو و بچّه ها را یک جا به آتش می کشم، او با خیالی آسوده به من گفت که هیچ کاری از دست تو ساخته نیست! و پس از این گفت وگو برای ادب کردنش نقشه کشیدی؟! بله، با زن مستأجرمان موضوع را در میان گذاشتم و شماره تلفنی برای اجرای نقشه ام داد. وقتی تماس گرفتم، کسی که آن ...
بزرگترین رنج احسان علیخانی + تصاویر
دیگران توانایی های من را باور نمی کنند. رنج می کشیدم وقتی می دانستم می توانم اما به من نیشخند می زدند و از کنارم عبور می کردند. من خواهش میکردم که تو رو خدا به اندازه یک دوربین به من اعتماد کنید. درست است که درد آدم را بزرگ می کند اما خب تحمل این زحمت دنیا برای من دردآور بود. البته همه آن آدمها هم الان وقتی من را می بینند می گویند ما همان زمان هم می دانستیم که تو بالاخره یک روز یک چیزی می شوی. مثلا یکی ...
مگس را از روی زمین بردار
: نه. بال داره پسر سرفه ای کرد و با لحنی مهربانانه گفت: نه این کیشمیش جدیدا از کره وارد میشه. بالدارن. چون تو کره کیشمیشایی که می کارن باید بال داشته باشن تا بتونن پرواز کنن . پدر گفت: واقعا فکر کردی دویست و پنجاه هزار تومنه؟ بعد پرواز کنن که چی بشه؟ پسر گفت: خب اگه بخوان پیاده برن که طول می کشه برسن خونشون و بعد زد زیر خنده. پدر با عصبانیت بلند شد و دستمالی گرفت و چیزی را از روی زمین برداشت و نگاهش ...
فرهنگ در رسانه
فرهنگ وارشاد اسلامی بناست تا تاریخ 21 فروردین 1395 به بخش خصوصی منسوب به بنیادی بنام رودکی واگذار شود. جامعه هنری برخود می داند تا مردم ایران را در جریان این تصمیم گیری قرار داده و جهت صیانت از این مجموعه و میراث عظیم فرهنگی هنری ملی وبین المللی آن اقدام کرده و صدای اعتراض خود را به گوش مردم و مسئولان برساند. از این رو از همه دوستداران موزه هنرهای معاصر دعوت می کنیم روز شنبه 21 فرودین ساعت 15 مقابل در ...
بهار - خاک - خاکستر! / تلنگری به برخی مشکلات شهرستان باوی و استان
مدرک تحصیلی دانشگاهی با معدل خوب و بعد از یک دوره بیکاری طولانی ناچار شدم با وام و پول طلاهای همسرم توانستم ماشینی بخرم و با آن مسافرکشی کنم و خرج زندگی خودمان را دربیاورم. گذر زمان را احساس نمی کردیم ناگهان صدای دلخراشی بحث گرم مان را قطع کرد . گفتم تعجب نکن دوست من صدای کامیون همسایه مان هستش. سعید گفت: "الان ساعت دو نصف شبه یعنی نمیگه همسایه ها خوابن!!؟ مگه تو شهر ...
امیر قلعه نویی: سر راه تمرین مسافرکشی می کردم (2)
...... - بذارید در مورد این قضیه یک توضیح بدهم. وقتی من مربی تیم ملی شدم افشین پیروانی شاهد زنده هست. دو بار ما با محمد دایی صحبت کردیم و گفتیم به علی آقا بگو به من زنگ بزند و می خواهم یک صحبتی با ایشان بکنم و نگفتم چی هست... افشین پیروانی هم شماره را گرفت و بار دوم محمد دایی گفت شما هر کاری که دل تان می خواهد بکنید. گفتم شما به ایشان گفتید من زنگ زدم. من می خواهم در مورد نفرات و انتخاب ...
امید روانخواه در مصاحبه با متافوتبال : با مجید صالح قهر نیستم ولی هرکس باید جوابگوی اعمالش باشد / در ...
ولی خب نمی خوام به گذشته برگردم. الان خداروشکر خیلی خوبم و دوباره تونستم مسیری رو که دوست دارم در فوتبال پیدا کنم و به راهم ادامه بدم و تقریبا فراموش کردم اتفاقاتی که افتاده رو. متافوتبال: امید روانخواه خیلی خوب تونست خودش رو نشون بده و پشت سر هم اتفاقاتی خوبی براش افتاد. خودت هم معتقدی که شاید یک جاهایی تصمیم گیری های خودت باعث شد که اونجوری که باید مسیرت رو نتونستی به درستی پیدا کنی ...