سایر منابع:
سایر خبرها
قتل به خاطر طلب 1.5 میلیونی از صاحبکار/ بخشش شاگرد پشیمان با کمک خیران
صاحب کارگاه است و حدود یک و نیم میلیون تومان از او می خواستم که او نداد. هر بار سراغ پول را می گرفتم او طفره می رفت. پسر جوان ادامه داد: بعد از اینکه پولم را نداد تصمیم گرفتم او را بکشم و بعد نیز خودرو پرایدش را سرقت کنم.بعد از اینکه او را کشتم پشیمان شدم. البته رانندگی هم بلد نبودم به همین دلیل ساعتی پس از درگیری به محل جنایت آمدم که اگر زنده بود او را به بیمارستان برسانم اما وقتی آمدم او ...
یک روز با فتاح و فقرا +تصاویر
و تماشاچی ها خود به خود قلم گرفته می شوند. سه ساعتی بعد از حرکت خودرو فتاح، از تهران خارج می شویم و راس اذان مغرب به سمنان می رسیم؛ درست بعد از جلسه آقای رئیس با امدادی ها و دیدارش با نماینده ولی فقیه؛ هنوز کوله ها روی دوشمان است که خبر می دهند مهندس قرار است به خانه چند مددجوی امداد برود؛ کوله ها را دوباره داخل ماشین می گذاریم و از میدان هفت تیر سمنان، دنبال ماشین مهندس حرکت می کنیم ...
پایانی "مرگبار" برای یک زندگی "مشترک"...!
.... ماموران با اطلاع از موضوع تحقیقات خود را از همسر این مرد آغاز کردند. زن جوان که 24 سال بیشتر نداشت در جلسات بازجویی بسیار نگران بود و دچار تناقض گویی شد. او ابتدا گفت: همسرم بیرون رفت و نمی دانم چه چیز همراه داشت و به کجا رفت. فقط بعد از 24 ساعت ماموران با من تماس گرفتند و گفتند که او کشته شده است. در بازجویی بعدی گفت: او مقداری پول و گوشی تلفن همراه با خود برده بود و ...
طنز؛ داستان مرد دانا و دزد رِندِ شهر
شرایط ویژه را غنیمت شمرده، کفش هایش را از پا درآورد و با هل دادن جمیع مردم داخل خانه شد. موقع بازگشت دریافت که دزدی رِند، یک لنگه کفش را به سرقت برده است. سخت برآشفت، با مشت بر زمین کوبید و هر آنچه در اطرف بود را، حواله دزد شیاد کرد که در این لحظه ناگهان تصویر دچار نقص فنی شده و تصاویر آهسته پخش شد. مرد دانا که لنگه کفش را بر باد رفته دید، باز لختی در خود فرو رفت و اندیشید که نقصان را چگونه جبران ...
صحبت های کیف قاپ 20 ساله که در اولین سرقت دستگیر شد
خاطر به دوستانم پول می دادم تا برایم هروئین بیاورند. بعد از مدتی صاحب کارم فهمید و من را از آن کار اخراج کرد. دیگر روی رفتن به خانه پسردایی را نداشتم. بالاخره به شهرستان برگشتم. حالم زیاد خوب نبود پدر و مادرم قضیه معتاد شدن من را فهمیدند. هیچ گونه درآمدی نداشتم تا بتوانم مواد مورد نیاز خودم را به دست آورم، ناچار با تماسی که با یکی از دوستانم داشتم به خانه دوستم رفتم او هم ...
حال و هوای دختران ترخیص شده از بهزیستی
منزل خود برد و اجازه برقراری ارتباط با مادرمان را نمی داد. با عمویم و خانواده اش اختلاف داشتیم و با آن ها نمی ساختیم؛ زیرا در حق ما ظلم می کردند. خانه داشتیم و ما را از خانه خود جدا کردند که مثلاً در آسایش نگه دارند. خواهر بزرگ ترم در 17 سالگی به دلیل سختی های خانه عمویم عقد کرد و بدون گرفتن مراسم عروسی به خانه همسرش رفت. من ماندم و یک خواهر و برادر. بعد از مدتی پسرعمویم فوت کرد، حال ...
تاکسی گیر نمی آمد پراید می دزدیم
اعتراف کردند که سرقت هایشان را برای انجام تفریح و کار از سر گرفته اند و از سرقت خودروهای پارک شده در کنار خیابان هیچ هدف خاصی نداشتند. با این حال زمانیکه زن جوانی به نام بهاره در برابر بازپرس علی وسیله ایردموسی قرار گرفت اعتراف کرد که دو مرد با نشانی هایی نزدیک به همین دو نفر بازداشتی در پایگاه پنجم آگاهی، در یک فقره زورگیری به همراه او، از راننده پرایدی در حوالی بزرگراه سعیدی شرکت داشته اند ...
کیارستمی و طعم تلخ سفر
آثارش هم راهی متفاوت را در پیش گرفتند. درحالی که عشق دختر پولدار شهری با پسر فقیر روستایی یا بالعکسش، رفاقت و خیانت و... با عناصری مثل زن کاباره ای، دختران بلندپرواز خانواده های سنتی، مرد لوطی مسلک زندانی یا فقیر یا معتاد، مرد دست و پاچلفتی، جوان شهری تحصیلکرده نازک نارنجی و شکننده، مرد بازاری طماع و هوسران و... ، در پیرنگ بسیاری از فیلم های آن روز سینما حضور داشتند و بزن و به رقص و آوازه ...
دستگیری دزدان گوجه و بادمجان در مزرعه
شد تا از این سارق یا سارقان شب کار شکایت کند. او وقتی شکایتش را مطرح کرد، متوجه شد که نفر اول نیست، از این دست سرقت ها طی روزهای اخیر زیاد گزارش شده است و احتمالاً باید کار یک یا چند نفر باشد که هر شب سراغ مزرعه ای می روند. افزایش پرونده ها مأموران را وادار به اجرای عملیاتی ویژه کرد، آن ها اگرچه در گشت های شبانه خود دقت و مراقبت های ویژه ای را در دستور کار قرار داده بودند، اما باید کار به ...
آقای مدیرعامل بانک صادرات حق با شماست ولی این خانواده را نجات دهید
ای اجاره کردیم. ماهانه هم 250 هزار تومان اجاره می داد اما یک ماه بعد آمد و گفت پولش را نیاز دارد. به دست و پایش افتادم و گریه کردم و خواستم صبر کند . یکسال کار می کردم ولی بچه هایم شب ها گرسنه می خوابیدند. چون آن اوایل که برای کار به منازل می رفتم، زیاد پول نمی دادند. مثلا دو تا فرش شستم اما فقط 5 هزار تومان دادند. هیچ کس هم سراغ مان نمی آمد. نه کمیته امداد نه انجمن حمایت از خانواده ...
دسیسه زن تبهکار برای شوهران صیغه ای
به گزارش ایران ، روز قبل مرد میانسالی به دادسرای جنایی تهران رفت و با تسلیم شکایتی به بازپرس شعبه چهارم گفت: حدود یک سال قبل با زن جوانی به نام فرانک آشنا شدم. مدتی بعد از آشنایی فرانک را به عقد موقتم درآوردم و برایش خانه ای اجاره کردم اما با پایان مدت صیغه نامه، از هم جدا شدیم و دیگر از او خبری نداشتم. تا اینکه پنج روز قبل با من تماس گرفت و گفت صاحبخانه او را جواب کرده و باید از آن خانه نقل مکان ...
من از نهایت شب حرف می زنم
رو است. الان وارد دروازه غار یا هرندی که می شوید به طور خیلی عیان و آشکار معضلات و ناهنجاری در آن روشن است. دزدی، مصرف مواد، فروش وسایل سرقت شده از خانه ها و....وقتی وارد دره فرحزاد می شوید، فساد کاملاً عیان است. در شوش و لب خط هم همینطور. چیزی نیست که پنهان باشد و به اصطلاح چشم مسلح هم نمی خواهد. یک آدمی که در ماشین نشسته باشد ساعت 9 به بعد مصرف در دروازه غار را لمس می کند. تعداد بسیار زیادی از ...