سایر منابع:
سایر خبرها
شاد پیمایی ؛ از ونیز تا تهران
با شعار آسمان عروسک ها آبی است از تالار وحدت به سمت تئاتر شهر طی شد و صدها عروسک رنگارنگ با حضور بچه ها و بزرگترها به خیابان آمدند. در این مراسم از یک عروسک تازه به اسم بچه مبارک هم رونمایی شد. شادپیمایی عروسک هایی ایرانی و حضور پررنگ بچه ها حوالی تالار وحدت کوچک و بزرگ با عروسک های محبوبشان در مسیر کارناوال قرار گرفتند و آهنگ های دوران بچگی شان را مثل خونه مادربزرگه ، مدرسه ...
یاد گرفتم سخت نگیرم و نق نزنم / ما ایرانی ها مدل خاصی هستیم
سپند امیرسلیمانی در برنامه خندوانه در بخش استندآپ کمدی با این برنامه همکاری دارد و طنز های بانمکی را تعریف می کند. این بازیگر که از بچگی در سینما، تلویزیون و تئاتر فعالیت داشته، آهسته و پیوسته پیش می رود. در کارهای طنزی مانند خوش نشین ها، مرد دوهزار چهره، شب های برره و کارهای جدی از جمله نرگس، بگذار آفتاب برآید، آسمان همیشه ابری نیست و... بازی کرده است.با او هم صحبت شدیم و او صادقانه تقریبا همه زندگی اش را با لحنی طنز و جدی برایمان تعریف کرد. می دانیم پسر سعید امیرسلیمانی یکی از بازیگران و کارگردانان قدیمی هستید و خواهرتان کمند هم بازیگر است، بقیه اش را خودتان برایمان بگویید؟ حدود 39 سال قبل بعد از کمند در تهران، سمت میدان توحید متولد شدم. پس تصور این که پدر شما بازیگر بوده و باید از بچه های بالا شهر باشید، زیاد درست نیست؟ نه تنها بچه بالا شهر نیستم بلکه خانه ای که در آن زندگی می کردیم اجاره ای بود! پس شما هم در یک خانواده طبقه متوسط بزرگ شدید؟ پدر و مادرم هر دو حقوق بگیر بودند. البته این را هم بگویم تا 1510 سال قبل بازیگران دستمزدهای بالایی نمی گرفتند. دستمزد آنها به اندازه ای بود که بتوانند زندگی روزانه را بگذرانند. چند سالی است که دستمزدها بالا رفته اما باز هم فرقی نکرده؛ آن سال ها دستمزد کم بود اما می دادند اما الان زیاد شده اما نمی دهند ! مادرتان کارمند کجا بودند؟ مرکز توسعه صادرات کار می کردند. من به همراه خانواده ام تا سوم راهنمایی محله توحید زندگی می کردیم بعد رفتیم به منطقه ولنجک! پس عاقبت به بالاشهر نقل مکان کردید؟ بله ! از طرف اداره مادرم خانه ای در محله ولنجک به ما دادند. یعنی از طریق بازیگری پدرم نبود که خانه ای در شمال شهر بخریم. راستش من از بچگی علاقه مند به بازیگری نبودم، هر چند پدر و خواهرم بازیگر بودند. اما زمانی که بازیگری را به شکل حرفه ای شروع کردم کم کم به این حرفه علاقه مند شدم. ریسک بزرگی است که آدم وارد حرفه ای شود که به آن علاقه ای ندارد؟ با حرفه بازیگری آشنا بودم چون در خانواده ای بزرگ شده ام که شغلشان بازیگری است، وقتی بچه بودم چند نقش هم بازی کرده بودم. اما گاهی سرنوشت جوری پیش می رود که با برنامه ریزی هایت همخوانی ندارد. سوم راهنمایی را که تمام کردم برای ادامه تحصیل در هنرستان موسیقی ثبت نام کردم اما از شانس بد من از همان سال اعلام کردند که از اول راهنمایی هنرجو می پذیرند. من باز هم ناامید نشدم و رفتم هنرستان صداوسیما رشته موسیقی ثبت نام کنم، گفتند که رشته موسیقی حذف شده است! من هم رفتم و رشته برق ثبت نام کردم. بعد از گرفتن دیپلم در رشته هنر کنکور دادم تا موسیقی بخوانم اما بازیگری قبول شدم! یعنی کاملا سرنوشت می خواست من بازیگر شوم. طنازی در پدر و خواهرتان کمتر دیده می شود احتمالا باید از مادرتان به شما رسیده باشد؟ مادرم اهل بگو و بخند است اما خودم هم زیاد مشکلات را جدی نمی گیرم. نمی خواهم این را بگویم که آدم قوی هستم اما می دانم زندگی سختی و آسانی و بالا و پایین دارد... واقعا نگرشتان همین طوری است؟ چون خیلی از ما فقط حرفش را می زنیم اما پای عمل که می آید، نمی توانیم زیاد دوام بیاوریم. به نظرم زندگی خیلی کوتاه تر از این است که ما بخواهیم با غصه خوردن برای مشکلات ریز و درشت، همین عمر کوتاه را هم تباه کنیم. البته من هم گاهی اوقات کم می آورم و مسلما بی حوصله می شوم . زیر سایه اسم پدر و خواهرتان هم بودید؟ اوایل کارم بله و خیلی ها می گفتند به واسطه پدر و خواهرم وارد این حرفه شده ام. طبیعی هم هست چون آنها خیلی زودتر از من وارد حرفه بازیگری شده و شناخته شده بودند. اما این موضوع اذیتم نمی کرد چون پدر و خواهرم بازیگرهای موفقی بوده و هستند. شما فقط از راه بازیگری امرار معاش می کنید؟ متاسفانه، بله ! این روزها خیلی از بازیگران از کم کاری یا بدقولی تهیه کننده ها برای پرداخت دستمزد گلایه مندند، با این اوضاع شرایط زندگی سخت نیست؟ من هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که کار به اینجا بکشد و ...
اولین کوزت ایران هستم/ امیدوارم مردم بعد از رفتنم مرا فراموش نکنند
بعد از چند بوق، زنی غریبه جوابم را می دهد. پرستارش است. خودم را که معرفی می کنم، می گوید: صبر کنید ببینم بیدارند یا نه! و بعد صدایش، بی حال اما هنوز مهربان گوشم را پر می کند: جانم مامان جان؟! قرار بود به روال همیشه روزنامه جام جم ، میزبان یکی دیگر از چهره های هنری کشورمان در آستانه روز تولدش باشیم؛ اما این بار این ملکه رنجبر بود که میزبانمان شد و به خانه پرمهرش دعوتمان کرد؛ خانه ای در یکی از محلات شمالی تهران که پنجره اش رو به رودخانه ای باز می شود و در و دیوار داخلی اش همه از عکس های روزگار جوانی این بانوی بازیگر پر شده است. یادگار روزگاری که دیگر برنمی گردد و حسرت هایی که قطعا بجاست. رنجبر آهسته آهسته با عصایی در یک دست و آلبومی سنگین در دست دیگرش وارد می شود و برایمان از داستان زندگی اش می گوید. تولد در خانواده ای پر هنر فصل نامه ای را ورق می زند که وزارت ارشاد در سال 77 با موضوع تئاتر منتشر کرده و تصویر پدرش را نشانمان می دهد. برایمان تعریف می کند: ما اولین خانواده ای بودیم که تئاتر را به ایران آوردیم. پدرم عبادالله رنجبر از اولین بنیانگذاران تئاتر است که 120 سال قبل از قفقاز به ایران مهاجرت کرد و در شهر رشت ساکن شد. او در این مسیر خانواده اش را هم با خود همراه کرد؛ من هم همراه چهار خواهرم از همان روزهای اول در مسیر تئاتر بودم و روی صحنه و در طول نمایش ها بزرگ شدم. البته آنها در تئاتر ماندند و فقط من به سینما راه پیدا کردم. در این راه فدا شدیم. جانمان را برای تئاتر گذاشتیم. اولین کوزت ایران من اولین کسی بودم که روی صحنه تئاتر نقش کوزت را بازی کردم. هفت یا هشت سالم بود و خاطره زیادی از آن نمایش در خاطرم نیست. بعدها وقتی که سینما به ایران وارد شد، 15 ساله بودم که در فیلم محکوم بی گناه جلوی دوربین رفتم و بعد از آن کم کم مخاطبان غیرتئاتری هم چهره ام را شناختند و برای خودم معروف شدم. همچنین از اولین کسانی هم بودم که وقتی تلویزیون افتتاح شد به صورت زنده در آن مراسم حضور یافتم و تصویرم پخش شد. در یکی دیگر از عکس ها جلوی انبوهی از پاکت های نامه دیده می شود. می گوید: آن زمان طرفداران برایمان نامه می نوشتند و ما هم چند خطی در جوابشان نوشته یا نامه ها را امضا می کردیم. بعد از انقلاب اما مدتی از این فضا دور افتادم و رفتم پیش پسرم در انگلیس زندگی کنم اما طاقت نیاوردم. وقتی که برگشتم، روزنامه ها تیتر زدند: بازگشت ملکه رنجبر به ایران . پس از آن بود که کارگردان ها دوباره به من پیشنهاد همکاری دادند. من جوانی ام را در این راه گذاشته بودم؛ برای هنر مملکتم زحمت کشیده بودم. با دست خالی کجا می رفتم؟ کشورم اینجاست. در قاب خاطرات با او آلبومش را ورق می زنیم. یکی از عکس های قدیمی، تصویر دخترکی با قیافه ای روستایی و یک چادر گلدار بر سر است که در آغوش رنجبر نشسته و غریبانه به دوربین نگاه می کند. رنجبر برایمان توضیح می دهد: من این بچه را در حالی پیدا کردم که پدر و مادرش را گم کرده و بی کس به حال خود رها شده بود. من به کلانتری تعهد دادم و مدتی از او نگهداری کردم تا پدر و مادرش پیدا شوند؛ حتی شب ها با خودم به تئاتر می بردمش. هنوز هم دورادور از او خبر دارم. در ایران زندگی نمی کند اما هر از گاهی با من تماس گرفته و تلفنی حالم را می پرسد. آن زمان ها در خیریه ها هم حضور فعالی داشتم. می رفتم و برای بچه های بی سرپرست و سالمندان تبلیغ کرده و پول و کمک جمع می کردم. به آلبوم دیگری که با لوح های تقدیر و سپاس پر شده، اشاره می کند. مدتی را هم عضو هلال احمر بودم. به زندان ها می رفتیم و برای بچه های زندانی که درگیر دیه بودند،کمک جمع می کردیم. وقتی که زلزله بم اتفاق افتاد به مدت 15 روز در میدان ولیعصر زیر باران ایستادم و برای زلزله زده ها پول و کمک جمع کردم. هر کس مرا می دید می گفت در آن سرما مریض می شوی؛ اما من پاسخ می دادم که برایم مهم نیست و می خواهم کمک کنم. یادی که در خاطر است حالا که به عمر رفته نگاه می کنم، می توانم ادعا کنم که به حد اعلا برای هنر کشورم زحمت کشیده ام و با این حال گاهی اوقات پشیمان می شوم. با خودم فکر می کنم ای کاش من هم مثل خیلی های دیگر همان موقع ازدواج کرده و بچه ام را تر و خشک می کردم و درگیر این همه سختی و مشکلات ...
تقویم روز ارتباطات/ روزی که پخش خبر از رادیو آغازشد
...، موسیقی و گفتارهایی پیرامون مسائل بهداشتی، ورزشی، فرهنگ و خانه داری اختصاص یافته بود. رادیو تهران در شبانه روز جمعاً 5/8 ساعت به پخش برنامه می پرداخت که طی دو برنامه روزانه و شبانه پخش می گردید. برنامه روزانه رادیو از ساعت 30/11 صبح تا 2 بعدازظهر و برنامه شبانه از ساعت 5 بعدازظهر آغاز و تا 11 شب ادامه داشت. پخش اخبار در آغاز به 5 زبان خارجی انجام می گرفت. که پس از مدتی، زبان ترکی نیز به آن ...
یک سریال کره ای جایگزین "پریا "می شود/ رضایتمندی 70 درصدی از پریا
بتواند رضایتمندی 70 درصدی مخاطبان را فراهم کند و در بین سریال هایی که در چندماه گذشته از شبکه های مختلف پخش شده است رتبه نخست را احراز کند. همچنین یک سریال داستانی کره ای با نام "ساچویی فراری از قصر" از شنبه 13 شهریور با دوبله ای بسیار موفق و خوب به جای مجموعه پریا روی آنتن شبکه 3 خواهد رفت. مدیر شبکه سوم سیما با اشاره به آمادگی این شبکه برای ساخت سریال ها و برنامه های مشارکتی افزود: سریال ...
پدر عروسک ها امشب به خندوانه می رود
به گزارش اتاق خبر، خندوانه با حضور عادل بزدوده که به پدر عروسک ها شهرت دارد امشب ساعت 23 از شبکه نسیم پخش می شود. عادل بزدوده ساخت عروسک هایی مثل مخمل در مجموعه خونه مادر بزرگه، زی زی گولو در مجموعه تا به تا ، عروسک هایی از مجموعه شهر موشهای 1و2، گلنار و .... را در کارنامه دارد. لازم به ذکر است که تعداد زیادی از زنان روستایی احیا کننده عروسک های بومی هم به عنوان مهمانان ویژه در برنامه امشب حضور دارند. منبع:باشگاه خبرنگاران جوان ...
چرا موزه بین المللی عروسک راه اندازی نشد؟
...!؟ بنابراین همه ی ما و مسئولان باید دغدغه داشته باشیم که برای حفظ عروسک ها محلی داشته باشیم. بزدوده با اشاره به اینکه در دنیا گروه ها حرفه ای هستند و هرسال نمایش جدید تولید نمی کنند چون تاریخ مصرف کارشان برای دو اجرا نیست، درباره ی شرایط نمایش عروسکی در دنیا توضیح داد: آنها با یک نمایش سال ها زندگی می کنند و دور دنیا در تمام فستیوال ها اجرا می کنند و به قول معروف شیره ی عروسک را می ...
خالق " زی زی گولو" مهمان خندوانه + فیلم
به گزارش گروه چند رسانه ای خبرگزاری میزان، گفتگوی جالب رامبد جوان با عادل بزدوده عروسک ساز معروف ، ملقب به " پدر عروسک ها " را در این بخش از برنامه خندوانه مشاهده می کنید. عادل بزدوده ساخت عروسک هایی مثل "مخمل" در مجموعه خونه مادر بزرگه، "زی زی گولو" در مجموعه "تا به تا"، عروسک هایی از مجموعه شهر موش های 1و2، گلنار و ... را در کارنامه دارد. دانلود ...
زندگی عاشقانه حنیف عمران زاده با همسر/ عکس بامزه محمد رضا گلزار/ پدر عروسک ها امشب در خندوانه
........... 95/6/7 صفحه برنامه خندوانه نوشت: پدر عروسک ها امشب در خندوانه عادل بزدوده سازنده تعداد زیادی از عروسک های خاطره انگیز کودکان دهه شصت، امشب به خندوانه می آید. این عروسک ساز ساخت عروسک هایی مثل مخمل در مجموعه خونه مادر بزرگه، زی زی گولو در مجموعه تا به تا ، عروسک هایی از مجموعه شهر موشهای 1و2، گلنار و .... را در کارنامه دارد. لازم به ذکر است که ...
تر و خشک کردن پو نوستالژی کودکان دهه هشتادی!
مثل دنیای شیرین دریا و زی زی گولو گرفته تا قصه های مجید و مدرسه موش ها تا کارتون ها و انیمیشن های خاطره انگیز دوران کودکی مانند حنا دختری در مزرعه، فوتبالیست ها، ای کی یو سان، بل و سباستین، خاله ریزه و قاشق سحر آمیز، گوریل انگوری و بیگلی بیگلی، گالیور، میشا، بارباپاپا عوض میشه، بینوایان، خانواده دکتر ارنست و... همه و همه هنوز هم خاطرات نوستالژیک زیبایی است که خیلی از افراد با شیرینی خاصی از آنها ...