سایر منابع:
سایر خبرها
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (304)
تصمیم گرفت سیب زمینی رو سرخ کنه. معرفی می کنم: گودزیلای دهه نودی و باباش 9. می خوام ازین به بعد تو مهمونیای فامیلی با تی شرت "گر آمدنم به خود بُدی نامدمی" شرکت کنم. 10. شما در ایران دو راه بیشتر ندارید : یا مستاجر بمونید و سالها دهنتون سرویس شه، یا سالها دهنتون سرویس شه و صاحب خونه شید. 11. دقیقا اون لحظه که خیار رو ور میداری پوست بکنی دستات همه خیس و ...
از کنایه های امروز فرمانده سپاه گیلان درباره لغو کنسرت ها تا تکرار مظلومیت بازیگر گیلانی " زیر آسمان شهر ...
ببینم بیدارند یا نه! و بعد صدایش، بی حال اما هنوز مهربان گوشم را پر می کند: جانم مامان جان؟! قرار بود به روال همیشه روزنامه جام جم، میزبان یکی دیگر از چهره های هنری کشورمان در آستانه روز تولدش باشیم؛ اما این بار این ملکه رنجبر بود که میزبانمان شد و به خانه پرمهرش دعوتمان کرد؛ خانه ای در یکی از محلات شمالی تهران که پنجره اش رو به رودخانه ای باز می شود و در و دیوار داخلی اش همه از عکس های روزگار جوانی ...
بیوگرافی مهران مدیری + جدیدترین تصاویر مهران مدیری
تلویزیون انجام دادم و هیچوقت نمیشه از تلویزیون رفت و برنگشت. * شبکه نمایش خانگی قابل مقایسه با تلویزیون نیست برای اینکه من یک مخاطب 70 میلیونی رو عوض کردم با یک مخاطب 3 میلیونی که این منو آزار داده تو این سال ها. * برای این که احساس می کنم مردم به شدت نیاز دارن به حال خوب، خنده، و به لحظات شاد و این تنها کاریه که از دست من بر می آد و فکر می کنم وقتشه برگردم و این وظیفه رو انجام بدم. ...
خوشنام اما بی پول هستم
سعید پیردوست 76 ساله، زندگی پرفراز و نشیبی داشته است. عاشق سینما بوده و همین عشق او را با ماجراهایی روبه رو کرده است. با پیردوست که این روزها در فیلم قاتل اهلی بازی می کند، هم صحبت شدیم تا برایمان بگوید سینما کی خوب است و کی خانمانسوز ! هم محله ای و دوست مسعود کیمیایی بوده اید، اما انگار از جایی به بعد راهتان از هم جدا می شود؟ من در یکی از جنوبی ترین مناطق تهران کوچه آبشار و بازارچه حمام نواب به دنیا آمدم. پدر و مادرم آدم های بسیار ساده ای بودند و زندگی ما هم ساده و معمولی بود. پدرم کارمند اداره پست بود. شرایط زندگی مان طوری بود که مجبور بودم کار کنم تا زندگی ام را بچرخانم به همین دلیل بعد از گرفتن دیپلم سرکار رفتم.کارهای مختلفی کردم یک دوره ای کارمند بانک بودم، بعد رفتم شرکت ماک و در بخش مالی اداری آنجا مشغول کار شدم که آخرین پستم در این شرکت مدیر امور مالی بود. تا سال 67 در این شرکت کار کردم. البته سال 51 بود که کارم را در سینما با آقای کیمیایی که از دوستان و بچه محله بودیم شروع کردم. دیپلم که گرفتم دوست داشتم مثل بقیه دوستانم (مسعود کیمیایی، فرامرز قریبیان، اسفندیار منفردزاده و...) وارد کار سینما شوم. اما چون شرایط زندگی ام فرق می کرد، نتوانستم. اما آنقدر این حرفه را دوست داشتم که سال 51 از آقای کیمیایی خواستم در فیلم هایش به من نقش بدهد و او هم نقشی کوتاه در فیلم خاک به من داد و این گونه بود که وارد سینما شدم. چطور شد که این گروه دوستی همگی به سینما علاقه مند شدند؟ سینما عشق ما بود. از همان بچگی به نمایش و سینما علاقه مند بودیم. آقای کیمیایی از بچگی عاشق کارگردانی بود. آقای قریبیان بازیگری را دوست داشت و بازیگر مورد علاقه اش کرک داگلاس بود و من گریگوری پِک را دوست داشتم. یعنی فیلم هایی که می دیدید روی شخصیت و علاقه مندی های شما تاثیر گذاشته بود؟ بله بشدت. با سینما بزرگ شدیم. دوستانم چون شرایط زندگی بهتری داشتند، حرفه سینما را ادامه دادند اما من مجبور بودم برای تامین مخارج زندگی ام کار کنم . پس به رویا های کودکی تان نرسیدید؟ نه! اما علاقه ام به سینما از بین نرفت و برای همین از آقای کیمیایی خواستم در فیلم هایش نقش هایی هر چند کوتاه به من بدهد. خودم را بازیگر نمی دانستم فقط دوست داشتم در سینما حضور داشته باشم . از این که به آرزویی که در دل داشتید، نرسیدید چه حسی دارید؟ من از همان اول آدم سینما نبودم. استعداد و توان بازیگری داشتم اما آدم این حرفه نبودم. آدم سینما باید رُک باشد و بتواند از حق خودش دفاع کند و به اصطلاح حراف باشد! اما من حراف و اهل زد و بند نبودم و نمی توانستم گلیم خودم را در این حرفه از آب بیرون بکشم. از روی عشق و علاقه سینما را ادامه دادم شاید برای همین است به اصطلاح هشتم گرو نهم است. در ادامه مسیرتان با مهران مدیری همکاری کردید و وارد کارهای طنز شدید. این روحیه طنز از چه موقع در شما شکل گرفت؟ از اول در من بود. فیلم های کیمیایی سبک خودش را دارد اما نقش هایی که من بازی می کردم کم و بیش طنز بودند. در فیلم توکیو بدون توقف با آقای مدیری آشنا شدم و نقش مدیر شرکت را در سریال پاورچین به من پیشنهاد کرد و از همان اول گفت که نقش اصلی نیست و شاید هفته ای یک روز مقابل دوربین بروم . روحیه طنزی که دارید زندگی را برایتان راحت تر کرده است؟ اگر بتوانی این روحیه را همیشه حفظ کنی، زندگی حتما راحت تر می شود. اما واقعیت این است که مشکلات زندگی آنقدر زیاد شده که دیگر نمی توان شاد بود. زمانی که در سریال پاورچین بازی می کردم، روحیه ام خیلی بهتر بود و مشکلات به اندازه اکنون به من فشار نمی آورد به همین دلیل با نقش زندگی می کردم اما الان فقط نقش را مقابل دوربین بازی می کنم؛ الکی می خندم و شوخی می کنم اما ته دلم شاد نیستم. آیا نمی شود زندگی را جوری مدیریت کرد که اوضاع به نقطه بحران نرسد و روحیه به این اندازه خسته نشود؟ زندگی بالا و پایین زیادی دارد، دوره هایی هست که شرایط خیلی راحت است اما به مرور وقتی سن بالا می رود و شرایط سخت می شود، احساس می کنی خودت و خانواده ات هر لحظه در خطر هستی و هیچ گونه امنیتی نداری. در 76 سالگی شرایط سخت و شکننده می شود، بهتر نبود وقتی جوان تر بودید برای این دوران برنامه ریزی کنید؟ وقتی در شرکت ماک کار می کردم، شرایط خیلی خوبی داشتم. مدیر امور مالی اداری بودم اما قانونم این بود که سالم زندگی کنم و هیچ سوءاستفاده ای از پست و کارم نکنم. همیشه در هر حرفه ای که بودم، تلاش کردم اسمم و رسمم پاک بماند. اشتباه من این بود که سینما را انتخاب کردم! به خاطر بازی در سینما از کارخانه ماک بیرون آمدم شاید اگر می ماندم، الان با حقوق بسیار خوبی بازنشسته شده بودم. با تجربه ای که دارید چه توصیه ای به جوان ها دارید برای انتخاب هایشان؟ اگر جوانی علاقه مند به سینماست اول به این نکته توجه کند که باید استعداد این کار را داشته باشد، بازیگر باید ذاتا بازیگر باشد. به زورِ کلاس نمی توان بازیگر شد. با پارتی و پول شاید بتوان یکی دو نقش به دست آورد اما نمی توان بازیگر ماند. دوم این که با این نگرش وارد سینما شوند که شاید خیلی جاها حقشان خورده شده و باید بتوانند حقشان را بگیرند. باید بلد باشند حرف بزنند. آدمی که حجب و حیا دارد، در سینما دوام نمی آور ...
خودم را از مخاطب پنهان نمی کنم
مخاطبان سینما اولین بار حضور حرفه ای پورعرب را در فیلم عروس مشاهده کردند. این بازیگر به همراه نیکی کریمی به عنوان چهره های اول و اصلی این فیلم توانستند مخاطبان زیادی را به سینماها بکشانند. پورعرب به مرور زمان تلاش کرد با انتخاب های گزیده نقش های متفاوت تری را تجربه کند. او که حالا میانسالی را با کوله باری از تجربه پشت سر می گذارد، معتقد است این روزهایش را بیشتر از جوانی دوست دارد، چراکه در جوانی مرتب سر کارهای مختلف بوده و گذر روزهای عمر را خیلی متوجه نشده است، اما این روزها بهتر میانسالی را درک می کند. این بازیگر کهنه کار، این روزها مشغول بازی در سریال روزهای بی قراری است و همین بهانه ای برای گفت وگوی ما با او شد. این روزها مشغول بازی در سریال تلویزیونی روزهای بی قراری به کارگردانی کاظم معصومی هستید. با توجه به این که در تلویزیون گزیده کار هستید، این نقش برایتان چه ویژگی هایی داشت که شما را برای پذیرش بازی قلقلک داد؟ وقتی برای بازی در این سریال با من تماس گرفتند، اولین سوالم این بود که چه کسانی در این اثر هستند؟ من و معصومی از دوران کودکی با هم دوست بودیم. درس خواندیم، سربازی رفتیم و همکاری داشتیم. اولین فعالیت من و او نمایش نظاره بر شب سال 61 بود. سال 1364 هم دستیار او در فیلم سینمایی دزد و نویسنده بودم. با آقای شریفی هم در فیلم قاصدک آشنا شدم. او تهیه کننده پرتلاشی است. در این سریال دوستی هایمان را خرج می کنیم. از سوی دیگر، قصه سریال روزهای بی قراری را دوست داشتم. این سریال قصه نویی دارد و از زاویه ای متفاوت به آسیب های اجتماعی همچون اشتغال جوانان و بزهکاری می پردازد. همه این موارد باعث شد تا بازی در سریال روزهای بی قراری را بپذیرم. درباره نقش تان در این سریال بگویید؟ در سریال روزهای بی قراری نقش بزرگ تری را بازی می کنم که بین جوانان است و سعی دارد موقعیت های خوب اشتغال برای آنها فراهم کند. نقش یک دایی را به عهده دارم که مثل همه دایی ها مهربان و دوست داشتنی است. این نقش را دوست دارم، چون خودم هم دایی ای داشتم که ثروتمند نبود، اما همیشه از جان و دل مایه می گذاشت. در مجموع داستان سریال روزهای بی قراری پیرامون خانواده و کشمکش های اجتماعی است. به نظرم سریال روزهای بی قراری مردم را بی قرار می کند و آنها را به فکر وامی دارد که نسبت به جامعه و آسیب های اجتماعی حساسیت داشته و بدانند چگونه رفتار کنند. خوشحالم که دوستانم آقایان معصومی و شریفی این سریال را می سازند. مطمئن هستم مردم از تماشای قصه این سریال لذت می برند، چراکه نگاه خاصی به آسیب های اجتماعی دارد. چرا در تلویزیون گزیده بازی می کنید، علاقه مند نیستید مخاطب شما را بیشتر ببیند؟ مخاطب مهره اصلی است. نبودن مخاطب یعنی نبودن ما. ما خودمان را از مخاطب پنهان نمی کنیم، بلکه از قصه های بد پرهیز می کنیم. من در تلویزیون کمتر بودم و بیشتر در سینما فعالیت کردم. در تلویزیون، کار کارگردانانی را پذیرفتم که دوستشان داشتم و علاقه مند بودم با آنها همکاری کنم. ما باید مراقب باشیم مخاطب را از دست ندهیم. باید نیروهای متخصص کار کنند، چراکه امروز شاهدیم شبکه های ماهواره ای هنرمندان را صید می کند. بنابراین باید به کیفیت کارهایی که تولید می کنیم، توجه ویژه نشان دهیم. بعد از پخش سریال مسافر و بازی خوبتان در این اثر، مخاطب انتظار داشت شما را بیشتر در تلویزیون ببیند؟ من اعتقاد دارم نباید روند کار ما به سمت کلیشه شدن پیش برود. مخاطب حق دارد ما را ببیند، اما به چه قیمتی؟ این مساله مهم است و نباید به آن بی توجه باشیم. هنرمند برای همه مردم است. اگر همزمان دو کار خوب پیشنهاد شود که یکی تلویزیونی باشد و آن یکی سینمایی، کدام یک را انتخاب می کنید؟ قصه هر کدام از کارها را که دوست داشته باشم، می پذیرم. یعنی رسانه برایتان تفاوت ندارد؟ نه، قصه برایم بیشتر اهمیت دارد. وقتی قصه خوب باشد، می توان انتظار یک کار خوب را داشت. با توجه به این که در میانسالی به سر می برید، علاقه مند هستید چه نقش هایی به شما پیشنهاد شود؟ دوست داشتن من اهمیت ندارد، چون بازیگر انتخاب می شود، اما در مجموع میانسالی ام نسبت به روزهای جوانی برایم رضایت بخش تر است. راستش روزهای جوانی را متوجه نشدم که چگونه گذشت. چرا؟ چون مرتب درگیر کار بودم، ولی میانسالی را بیشتر درک می کنم. به نظرتان در دوره میانسالی هم می توان نقش اول بازی کرد؟ بله، حتما این اتفاق می افتد. به عنوان مثال در فیلم گاو، عزت الله انتظامی، علی نصیریان و جمشید مشایخی بازی کردند. همه نقش اول بودند و دیده شدند. باید تاکید کنم که من میانسالی ام را دوست دارم، چراکه رسیدن به این مقطع روی رفتار و برخورد اجتماعی ام تاثیر گذاشته است. من با بازی در فیلم سایه های موازی به کارگردانی اصغر نعیمی میانسالی را تجربه کردم. شما چهار سال به دلیل بیماری کار نکردید و دوباره فعالیتتان را آغاز کردید. برایتان سخت نبود که این مدت فاصله میان بازی هایتان افتاد؟ الان که فعالیتم را بعد از چهار سال دوباره شروع کردم، احساس می کنم روابط آدم ها و ارتباطاتشان نسبت به چهار سال قبل خیلی تغییر کرده است. نمی گویم بد شده، اما من نسبت به این روابط غریبه هستم. آیا در میان جوانان این دوره استعدادهای خوب می بینید؟ بله در سریال شهرزاد شاهد چند بازی خوب بودیم. زمانی تعداد بازیگران خوب محدود بود. به عنوان ...
صد ثانیه غم و شادی!/ یازده فیلمنامه کوتاه 100 ثانیه ای
قدمی او است، برخلاف قانون ممنوعیت دور زدن در نزدیک میدان و غافل از خطرات احتمالی، از جدول خیابان فاصله می گیرد تا به سمت چپ رفته و خیابان را دور بزند! 2- خیابان- داخل ماشین- روز- داخلی و خارجی در داخل ماشین، مرد پشت فرمان و زن در کنار او نشسته است. زن با نگرانی به خیابان و راننده می نگرد زن: نرو؛ خطرناکه! چرا میدون رو دور نمی زنی؟! مرد: ( لبخند می زند) کی ...
پریا از مردم نمره قبولی گرفت
تعداد این آثار در تلویزیون کم نیست و در این باره می توان به سریال پریا به کارگردانی حسین سهیلی زاده اشاره کرد که پخش آن بتازگی از شبکه 3 به پایان رسید. این سریال با محور قرار دادن بیماری ایدز، نقش اطلاع رسانی در میان خانواده ها داشت و به نوعی به جامعه هشدار می داد که نباید از مبتلایان به ایدز فرار کرد یا این که آنها را گناهکار و جنایتکار دانست. علی اصغر پورمحمدی، مدیر شبکه سه چندی پیش رضایت مندی 70 درصدی مخاطبان از این مجموعه را پایان شگفت انگیز این سریال توصیف کرد و گفت که این آمار نشان می دهد پریا مورد رضایت و مطلوب مخاطبان بوده است. همین استقبال بهانه ای شد برای تهیه گزارش مردمی و طرح این پرسش که سریال در پرداخت به موضوع ایدز تا چه میزان موفق عمل کرده است. اطلاعات کاربردی محمد محسنی که لیسانس صنایع غذایی دارد، با اشاره به این که پریا نخستین سریالی است که درباره بیماری ایدز اطلاعات بسیار کاربردی به مخاطبان داده، گفت: در سال های قبل هم بسیار محدود به موضوع ایدز در سریال های تلویزیونی اشاره می شد، اما سریال پریا از زوایه ای جدید به این موضوع پرداخته که برای من شخصا بسیار جالب بود. وی ادامه داد: این سریال حتی اطلاعاتی درباره این بیماری به مخاطبان داد که من نسبت به آن بی اطلاع بودم. برای مثال نمی دانستم وقتی ویروس اچ.آی.وی وارد بدن انسان می شود تا مدتی در آزمایش خون قابل رویت نیست. مردم اطلاعات بسیار اندکی درباره این بیماری دارند، اما سریال پریا با شکستن خط قرمزها جزئیات خوبی از ایدز در اختیار مخاطبان گذاشته بود. در واقع اطلاعات در قالب یک سریال نمایشی بخوبی به مخاطب ارائه می شود. یکی دیگر از ویژگی های سریال این بود که بدون تعارف و به دور از این که در لفافه طرح موضوع کند با صراحت به این معضل پرداخته بود. قربانیان پارتی های شبانه در سال های اخیر درباره مشکلات جوانان در مطبوعات، تلویزیون، رادیو و ... و علت گرایش آنها به شرکت در مهمانی های شبانه صحبت شده است، اما سریال پریا با زبان خیلی ساده روایت کرد که ناآگاهی جوانان برای شرکت در چنین مهمانی هایی چه عواقبی به دنبال خواهد داشت. هدیه آزاد که لیسانس برق الکترونیک دارد، با بیان این مطلب ادامه داد: سریال تلویزیونی پریا بخوبی مخاطبان را در جریان بیماری ایدز قرار داد و گوشزد کرد نباید به همه مبتلایان به ایدز یک نگاه داشت، زیرا گاهی ناخواسته درگیر چنین بیماری ای می شوند. همین اتفاق برای شخصیت اول قصه (کیوان) پیش آمد و با شرکت در یک مهمانی درگیر ایدز شد. ارائه اطلاعات تکمیلی به نظر بهمن گودرزی، کارمند بانک، پخش مستند روبان قرمز بعد از پایان هر قسمت از پریا یکی از امتیازات سریال محسوب می شود. او در این باره گفت: در ابتدا مخاطبان شاهد یک مجموعه خوب و آموزنده بودند و در ادامه مستند روبان قرمز را می دیدند که اطلاعات تکمیلی درباره موضوع ایدز به مخاطبان می داد. باید این را به فال نیک گرفت که عوامل سازنده این سریال با ذکاوت چنین سریال و برنامه ای را آماده کرده بودند تا مخاطبان شاهد یک بسته خوب نمایشی باشند. کنجکاوی مخاطبان مریم عزیزی که دانشجوی رشته گرافیک است، موضوع و محتوای بکر، داستان خوب، کارگردانی قوی، عوامل برنامه ساز کاربلد و بازیگران حرفه ای را به عنوان ویژگی های سریال پریا برشمرد و گفت: زبان نمایش بهترین زبانی است که می توان از طریق آن مباحث را آموزش داد و سریال پریا در این حوزه نه تنها موفق بود، بلکه مخاطبان را نسبت به بیماری ایدز کنجکاو کرد که به دنبال اطلاعات بیشتر باشند. وی افزود: در قسمت پایانی سریال نشان داده شد که پریا باردار است. شخصاً نمی دانستم اگر زنی از همسرش که مبتلا به ایدز است، بچه دار شود، راه حلی برای درمان وجود دارد و می توان مانع رشد ویروس ایدز در بدن کودک شد. زمانی یک سریال نمایشی می تواند موفق عمل کند که فقط مخاطب را سرگرم نکند، بلکه او را به فکر وادارد که خوشبختانه سریال پریا چنین ویژگی ای داشت. سریالی آموزنده اما... سمانه نامدار که زنی میانسال و خانه دار است، درباره سریال پریا تاکید کرد: پریا آموزنده بود، اما من نقدی هم نسبت به سریال دارم؛ بهتر بود سازندگان سریال زمینه سازی بهتری برای عشق پریا و پسرخاله اش کیوان می کردند، زیرا عشق این دو نفر کاملاً نامتعارف بود و برای مخاطب هم خیلی قابل هضم نیست که چطور کیوان عاشق پریا شد یا عشق پدر کیوان (محمود پاک نیت) و مادر پریا (افسانه بایگان) خیلی با فرهنگ ما همخوانی نداشت. بویژه این که دیالوگ های تلفنی این دو نفر چندان رضایتبخش و ملموس نبود. این ز ...
خودم را به روز نگه می دارم
به گزارش جام جم آنلاین ، هیراد حاتمی، مجری جوان و متفاوتی است که دغدغه های زیادی در مورد حرفه اش دارد و صادق بودن با مخاطب را یک اصل برای خودش می داند. او از خودش و اجرای برنامه روز آمد این گونه برایمان گفت. کلید ورود به دنیای رسانه از کجا و چطور برای شما زده شد؟ من کارم را با رادیو در سال 88 شروع کردم. یادم است در یکی از تعطیلی های چند روزه در آن زمان اکثر مردم برای مسافرت به خارج از تهران رفته بودند و این تعطیلی ها با روز کارگر همزمان شده بود. من در آن زمان به عنوان خبرنگار اقتصادی در مطبوعات فعالیت داشتم. در آن زمان از رادیو با من تماس گرفتند که یک کارشناس اقتصادی برای برنامه که در خصوص روز کارگر بود معرفی کنم، من هم با افرادی که می شناختم تماس گرفتم، اما هیچ کدام امکان رفتن سر برنامه را نداشتند تا این که تهیه کننده از من خواست با توجه به این که به حوزه اقتصاد اشراف داشتم به عنوان کارشناس سر برنامه بروم. این مساله برایم خیلی جالب بود چون همیشه رادیو و تلویزیون برایم یک رویا بود و فکر می کردم برای ورود به رادیو حتما باید صدای خوبی داشته باشم یا برای تلویزیون باید تحصیلات آکادمیک این رشته را خوانده باشم، برای همین هیچ وقت فکر نمی کردم این فرصت را پیدا کنم که به این دو رسانه ورود پیدا کنم. به هرحال پیشنهاد تهیه کننده برنامه را پذیرفتم و به رادیو تجارت که بعدا به رادیو اقتصاد تغییر نام داد رفتم و به عنوان کارشناس اقتصادی حضور پیدا کردم. یادتان هست نخستین برنامه تان را چطور اجرا کردید؟ بله. یادم هست وقتی در مقابل فردی که در برنامه مقابل من حضور داشت نشسته بودم و آمار دقیق تری نسبت به ایشان ارائه کردم تقریبا همه برایشان این مساله جالب بود، چون من هر چه سواد اقتصادی داشتم ریختم وسط و این موضوع برای همه از جمله تهیه کننده برنامه جالب بود. به هر حال برنامه تمام شد و من خداحافظی کردم. وسط پله ها بودم که خانم معصومه اسماعیل نژاد (تهیه کننده) به سمت من آمدند و گفتند دوست دارم تو مجری برنامه من باشی. من اول باورم نمی شد چون حرفه ام این نبود، اما پس از تماس مجدد ایشان قبول کردم و کارم از آنجا با رادیو شروع شد. و چطور پایتان به تلویزیون باز شد؟ نویسنده برنامه های امیر خرمشاهی (تهیه کننده تلویزیون) من را با ایشان آشنا کرد. یادم هست یک شب ایشان با من تماس گرفتند که به عنوان کارشناس اقتصادی در برنامه سلام تهران شرکت کنم و مسائل اقتصادی هفته را تحلیل کنم. این مساله خیلی برایم شگفت انگیز بود، چون من عاشق تلویزیون بودم و همیشه دیوانه وار این رسانه را دنبال می کردم، به هرحال من سر برنامه سلام تهران حاضر شدم و آیتمم را اجرا کردم. بعد از پایان برنامه امیر خرمشاهی تهیه کننده را دیدم که در اولین جمله به من گفتند ما هیچ وقت به مردم دروغ نمی گوییم. این جمله برای من خیلی جالب بود بعد ایشان از من خواستند که هر هفته به عنوان کارشناس در برنامه حضور پیدا کنم و قصه ورودم به تلویزیون به این شکل ادامه پیدا کرد. دوست دارم در اینجا به یک نکته مهم اشاره کنم و آن این است که باید به همنسلان من اعتماد شود وگاهی حتی ریسک کرد، شاید از 10مورد 9مورد خراب شود، ولی حتی اگر یک مورد درست از آب در بیاید اتفاق بزرگی افتاده است. من مطمئنم که خیلی از همنسلان من ظرفیت های بزرگی دارند و تنها باید به آنها میدان داده شود و من امروز خوشحالم که پاسخ درستی به اعتماد مدیران سیما داده ام. همان طور که خودتان هم اشاره کردید بیشتر به عنوان یک مجری اقتصادی شهرت دارید آیا این حوزه دغدغه اصلی خودتان است؟ نه من بیشتر دغدغه مسائل اجتماعی را دارم که البته اقتصاد هم شامل آن می شود و زیر مجموعه آن است. ماندگاری یک مجری در چه چیزی است؟ به نظر من در راستگویی و صداقتش با مردم. من هرگز با بی احترامی و توهین و گستاخ بودن در اجرا موافق نیستم و معتقدم از آنجا که بیننده ها به ما اعتماد کردند باید ما هم با آنها صادق باشیم و حرف آنها را بزنیم. به هرحال بیان دغدغه های مردم برای من خیلی مهم است. سوال های برنامه را خودتان طراحی می کنید یا نویسنده؟ من بیشتر در مورد مباحث برنامه و حتی حضور مهمان ها با تهیه کننده صحبت می کنم و طراحی لازم را انجام می دهیم. آیا در اجرای برنامه روز آمد خط قرمز هم دارید؟ نه البته با توجه به سابقه ای که در رادیو و مطبوعات دارم حدود را می شناسم و سعی می کنم از آن چارچوب خارج نشوم. امروز بین مطبوعات، رادیو و تلویزیون کدام یک را انتخاب می کنید؟ مطبوعات را خیلی دوست دارم و قطعا به واسطه حضور در این رسانه می توانم اطلاعاتم را زیاد کنم. در مورد رادیو هم باید بگویم احترام زیادی برای آن قائل هستم و بشدت پیگیر برنامه های آن هستم، اما در حال حاضر قاب تلویزیون و اجرای تلویزیون برایم راحت تر است و بیشتر دوست دارم. چرا برنامه سلام تهران در زمان خودش آن قدر موفق شد؟ در حقیقت این ...
حاج اکبر گل آرایش:باید قدرت آزاده ها را نشان دهیم
به راحتی صدایش بزنم و جواب بگیرم؛ مدتی بعد با عده ای از دوستان به دیدار امام راحل در جمران رفتیم. به خدا گفتم چطور این بنده ات دنیا رو تکان داده. ای کاش یک خلوتی باشد که اگه تو را بخوانم جواب بگیریم و بعد از مدتی در کاسه من گذاشته شد! حدود 98 ماه اسیر و شکنجه را در عراق متحمل شدم. در ماه های اول اسارت با عراقی ها می جنگیدیم! آزاده شیرازی در مورد روزهای اسارت می گوید: درماه ...
بسته خبری سفیر جمعه 12 شهریورماه 1395
نماید _____________ telegram.me/joinchat/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow شبکه خبری سفیر, [01.09.16 00:05] [ Photo ] یا_جواد_الأئمه_أدرکنی ... آقا قرارِ ما سر ِ میدان کاظمین ای اولین زیارت ما بعدِکربلا بخشنده تو،خدای کَرَم تو،جواد تو ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو ___________________ @safir_hamandishi شبکه خبری ...