سایر منابع:
سایر خبرها
؟ ستاری: این خاص خوانده می شود، به باخاص ورامین برمی گردد، محلی که پدربزرگم بعد از اینکه می آید آنجا را آباد می کند و از کسی می گیرد و یک داستان مفصلی دارد؛ ایشان آدم عارفی بوده، کتاب شعر دارد ماتمکدۀ عشاق ، خیلی کتاب نوشته است و همۀ آنها در این سالها از بین رفته است و آن کتابش به صورت کامل مانده و هنوز هم دارد چاپ می شود، ولی این برمی گردد به باخاص ورامین . *مجری: البته شما و ...
...، به عنوان تصویری از حریم شکنی ها و دخالت های ما در این جزیره، به طور ناخودآگاه برخی تماشاگران را تحت تأثیر قرار داده است. علیه ماه عسل احتمالاً حواس پرتی یا بی توجهی می تواند دلایل بسیار مختلفی داشته باشد. شاید حواس پرتیِ شما بدان دلیل باشد که فکرتان جای دیگری است، مثل اینکه گویی من در ساحل قدم می زنم اما درواقع، در ذهن خود، در حال گفت وگو با خواهرم یا مشغول فکر دیگری هستم ...
مجله اینترنتی کمونه (Kamooneh.com) : هیچ کس داستان ما را باور نخواهد کرد، هیچ کس این جمله ای است که اگر کتاب لم یزرع محمد رضا بایرامی، برنده جایزه ادبی جلال در بخش رمان را خوانده باشید حداقل چند مرتبه ای به آن برخورد کرده اید. جمله ای که در موقعیت های مختلف پیش روی شما قرار می گیرد و شیطنتی در آن نهفته که گاه میان واقعی یا تخیلی بودن این اثر سردرگم تان می کند. خود بایرامی هم قبول دارد که ...
30سال بعد به خاطر داشتم. و کمی از فروید الهام گرفتم. رمان هایی که شما نام بردید، قتل اودیپی والدین توسط فرزندان، و فردگرایی، استبداد، جامعه مردم سالار. ما ترک هستیم و این داستان ها هم خیلی به ما نزدیک هستند. * جایی در کتاب هست که مو قرمز می گوید: همه ما بیش از یک پدر در این کشور داریم. دولت، خدا، سلطان، پدرخوانده... بدون یک پدر، در ترکیه نمی توانی زندگی کنی. آیا هنوز همین طور است؟ بله هست. و بمب های قوی ای که منفجر می شوند به این پدرها قدرت خارق العاده ای می بخشند تا ساختارهای سنتی و اقتدارگرا را به روشی که می خواهند حفظ کنند. ترجمه: مازیار معتمدی ...
این طور نشان می داد که از صبح تا حالا جان کنده و برای پسرش پخت و پز و بشور و بمال کرده. اما سرّ زنه پشت پرده نماند و زد خیلی زود حامله شد. تا دید خیکش پر شده، ترس برش داشت که پسرش پی ببرد او شده زن دیو، قاتل پدرش. این ور کرد، آن ور کرد که چه کار کند. دیو گفت: من راهش را به ات نشان می دهم. شب خودت را بزن به دندان درد و جیغ و داد راه بینداز که از درد مردم. بعد به جوسر بگو فال گرفته ای و دوای دردت سیب ...
اولین کتابی که خواندم و خیلی دوستش داشتم امیرارسلان نامدار بود. جالب است به شما بگویم در کودکی خیلی از اتفاقات، به سرعت مرا بی حال و افسرده می کرد و این کتاب را این طور یافتم که قادر است غم و ناراحتی را از میان ببرد! تاثیر این کتاب به قدری در من زیاد بود که بی چون و چرا، کتاب خواندن را در تضاد یا افسردگی قلمداد کردم و به این نتیجه رسیدم که من باید بزرگ بشوم و یک کتاب فروشی راه بیندازم و به این ...