سایر منابع:
سایر خبرها
سعید سهیلی: حسن روحانی را نمی شناسم/ هر کلاش و کلاهبردار مالی دمش به یک جایی و مسئولی وصل است
جلسه مسئولان و مدیران حوزه هنری و سازمان تبلیغات راجع به عملکرد حوزه خراسان گفتگو می کردند و من داشتم گزارش می دادم که سال آینده چه خواهیم کرد و برنامه هایمان را داشتم معرفی می کردم.گفتم اتفاقا چند روز دیگر بزرگداشتی داریم برای آقای ماشاالله شهیدی. آن آقای مسئول پرسید این جناب شهیدی کیست و چه کرده؟ چرا برای این آدم بزرگداشت می گیری؟! در آن لحظه من جوابی دادم که این جواب در خود مراسم به عنوان خیر ...
پای درد دل های یک نابغه معلول قرآنی/ انتظارم از مسئولان، رعایت عدالت است
حمیده کریمیان، حافظ کل قرآن کریم و مسئول مؤسسه بیت الاحزان شعبه پردیسان قم در حاشیه برگزاری مراسم تجلیل از نوابغ ملی و بین المللی قرآن کریم در همایش ریحانة النبی در گفت وگو با خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از فارس، در پاسخ به اینکه چرا در این مراسم از او به عنوان یکی از نوابغ قرآنی تجلیل شده است، گفت: من 14 سال است که در عرصه حفظ کل قرآن در سازمان بهزیستی کشور دارای رکورد هستم و در مؤسسه ...
رمز عجیب برای شناسایی نیروهای خودی از دشمن
قمر بنی هاشم در تیپ سیدالشهدا(ع) خط شکن و گردان علی اکبر پشتیبان باشد. همچنین از سمت چپ تیپ الغدیر و از سمت جزیره ماهی تیپ امام رضا (ع) برای مشهد وارد عملیات شد. آب در زمان جذر، به سمت دریا می رود و در زمان مد بر عکس عمل می کند. هر شش ساعت چهار مرتبه این اتفاق رخ می دهد. به همین خاطر قرار بود که عملیات در طول 45 دقیقه مد کامل آغاز شود. انتخاب این زمان برای آغاز عملیات به این جهت بود که ...
روایتی دردناک از جان باختن در ایستگاه هفت خوان/ قطاری که هرگز به تبریز نرسید
کند و می گوید: فرهاد 20 سالش بود. پدرش شهید شده بود و مادرش همین یک پسر را داشت. هر سال با دوستانش برای 28 صفر می رفتند پابوس امام رضا. آن روز صبح ساعت 6 مادرش با او تماس گرفته بود. گفته بود نزدیک سمنان هستند و همه چیز خوب است. تا اینکه ساعت 9صبح به ما گفتند که قطارشان تصادف کرده و آتش گرفته. هر چه با موبایل خودش و 6 نفر از دوستان و همسفرانش تماس گرفتیم یا خاموش بودند یا در دسترس نبودند. توی خانه ...
در ایران بدون گواهینامه رانندگی کردم/ سوپ صدف زنده خوردم ولی میگو ببینم فرار می کنم
دارم و همیشه قبل از بازی ها آن را می خوانم. اگر نخوانم یا یادم برود که بخوانم احساس خوبی نخواهم داشت. وقتی در تیم ملی جوانان بودیم هم دعای ناد علی را حفظ بودم. *چه کسی بیشتر از همه تو را می خنداند؟ خیلی ها هستند که این کار را انجام می دهند. اما بیش تر از همه خواهر زاده ام طاهاست که من را به شدت به وجد می آورد. او دو سال و نیم دارد و من وقتی او را می بینم خود به خود خنده ام می ...
نامه های قائم مقام فراهانی: از زن و موش می ترسم
بر و بحر عالم داشتم ممکن نخواهد شد و هر قدر به عزت باشم با ایام سابق که موازنه کنی ذلت خواهد بود. مرگ به از ذلت است. ثانیا هرگاه نمردم، ماندم، آرزوی خودم این است که در عتبات عالیات ان شاءالله تعالی بمانم و بعد از 56 سال در فکر آخرت باشم. از این دنیا که آخرش این است که بگذرم و از این کشمکش ها خلاص شوم. همشیره عالی جاه میرزا حسن را که نوشته بودید از شما سوا نمی شود. بسیار بسیار شکر کردم و آسوده ...
مادر شهید کوهساری: مخالفتی برای حضور فرزندان دیگر و نوه ام در جبهه مدافعان حرم ندارم
اتاقش رفت، وقتی برگشت خیلی خوشحال بود و گفت می خواهم به عراق بروم. برای مادر و خواهر این حرف خیلی سخت است؛ من هیچوقت به او نگفتم که نرو اما خیلی گریه کردم. برادر و خواهرانش گفتند اگر رضایت ندهی نمی رود و من روز بعد به محل کارش زنگ زدم و گفتم دلم راضی نمی شود که بروی. خیلی زود خودش را با موتور به خانه رساند و گفت حرم امام موسی بن جعفر(ع) و امام جواد(ع) در خطر است و من قرار است به فلوجه بروم ...
آخرین خداحافظی مسلم
) برویم چون خودشان گفتند : من در حرم آقا امام رضا (علیه السلام) از ایشان خواستم که با ازدواج با من عاقبت خوبی داشته باشم، من آن عهدش را فراموش نکرده بودم و دوست داشتم اولین سفر را به مشهد بروم و از آنجا برای زندگیمان، عاقبت بخیر ی را طلب کنیم. چون امام رضا شاهد و ضامن ازدواج ما بوده من هم دوست داشتم اولین سفر را با مسلم به پابوس امام رضا بروم . ولی قسمت این بود که از طرف یگان به سفر شمال برویم و از این ...
سعید راد: قواعد بازی در سینما به هم ریخته!
را گذراند که جلوی دوربین هامون مهرجویی رفت! نمی شود دوروزه به اینجا رسید. یا آقای پرستویی چطور به اینجا رسید؟ الان بازیگری همه اش شده بیان.. دیگر اکت و بدن زیاد نقشی ندارد. ببینید من که الان این انتقادها را می کنم بعد از 72 کار هنوز هستم و مدعی بازیگری ام. اگر این قاعده ها باشد سینما هویت می یابد. سینمای خواهر و برادر و پسر عمو می شود همین که همه با هم دعوا دارند.اصلا کسی به فیلم کاری ...
حکایت شهادت مجتبی ؛ پرواز با رمز یا علی +تصاویر
در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) در سال 1378 بود. در انتهای این برنامه بود که موفق به دیدار حضوری از نزدیک با مقام معظم رهبری شد. مجتبی و یکی از دوستانش آن قدر اشک شوق می ریزد که حضرت آقا آنها را در آغوش می کشد و نوازششان می کند. با پای پیاده به کربلا رفت. همان جا کفنی خرید و تبرک کرد که سال ها بعد بنا به وصیت خودش با همین کفن به خاک سپرده شد. مجتبی بعد از پایان دوره مدرسطه و ...
ماجرای دعوت شهید عاصمی به ضیافت افطاری حضرت امام(ره)/8 روایت از فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء(ص)
آرزوی دیدار امام خمینی(ره) را داشت ولی مشغله کاری به او اجازه نمی داد. تا اینکه در ماه مبارک رمضان سال1365 به افطاری حضرت امام (ره) دعوت شد و نماز را پشت سر امام(رض) خواند. بعد از آن بارها می گفت که اگر در عمرم یک نماز مقبول داشته باشم همان نماز است و اگر لقمه خیلی حلال خورده باشم، همان لقمه سفره حضرت امام بود. راوی خواهر شهید علت حضور مداوم شهید عاصمی در جبهه ها به او می گفتم ...
شمسایی:"گاد فاد"فوتسال نیستم!
به پول الان میلیاردها می شد را در کاسبی از دست دادم. درآن سال ها ماشینم 20 میلیون تومان ارزش داشت. با 20 میلیون تومان می شد در بهترین منطقه تهران خانه خرید، اما دراین شرایط ورشکسته شدم. قلکی داشتم که در آن سکه 25 تومانی جمع می کردم و بعد از ورشکستی روزهای زیادی را باهمان 25 تومانی ها سپری کردم. آن روزها را دیدم و به خاطر همین نمی خواهم خانواده ام سختی بکشند. آن ورشکستی کاملا مسیر زندگی ...
بازخوانی نامه عاشقانه امام خمینی به همسرش
مقابل چشم مخاطب قرار می دهد. متن کامل این نامه را در ادامه می خوانید: زمان: فروردین 1312/ذی القعده 1351. مکان: لبنان، بیروت. مخاطب: ثقفی، خدیجه (1). تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ ...