سایر منابع:
سایر خبرها
بازی شبانه بودم که ناگهان همسرم گوشی را از دستم قاپید و آن را به دیوار کوبید! از این حرکت مرضیه به شدت عصبانی شدم و گلویش را با دست محکم می فشردم که فرزندانم مرا کتک زدند. من هم چاقویی را که زیر رختخواب بود برداشتم و ضرباتی به همسرم زدم و چند ضربه هم با ته دسته چاقو به سر پسر بزرگم کوبیدم. سپس از خانه فرار کردم! گزارش حاکی است با اعترافات صریح متهم این پرونده جنایی، دستور بازداشت موقت ...
به من گفت تو هنوز بچه ای و فقط قد کشیده ای. من هم عصبانی شدم و با چاقو به او ضربه زدم. این اظهارات پسر جوانی است که در جریان درگیری با یکی از صمیمی ترین دوستانش او را به قتل رساند. او می گوید یک لحظه عصبانیت باعث شد که دست به این کار بزنم و حالا از کاری که کرده ام پشیمانم. اما این جنایت چطور اتفاق افتاد؟چند شب قبل مأموران پلیس بندرعباس هنگام گشتزنی در منطقه 20متری شاه حسینی با پسر ...
...! یک استکان چای خوش رنگ و عطر تعارف می کند. لبخند می زند و می گوید: حالا کجا و آن سال ها کجا. دروغ چرا؟! چندان خانه داری و پخت و پز بلد نبودم. دست پخت اکبر از من بهتر بود. ما کرمانشاه زندگی می کردیم و مادرش مهمان ما بود. یک روز گفت مثلاً من مهمان شمام! خسته شدم از بس پخت و پز کردم. من هم یک مرغ کامل را گذاشتم توی دیگ با کمی رشته و پیاز و... سوپ پختم. مادر اکبر لب نزد اما خودش به خاطر من با ...
ادامه دار شد و کار به جایی رسید که ما تا دو سال از پدر بی خبر بودیم. سهیلا: شهربانو مدرک دیپلمش را قاب کرد و به دیوار زد و گفت می خواهم کار کنم. شهربانو: عمویی داشتیم که شیراز بود و آنجا کار می کرد. من را با خودش به شیراز برد. در خانه ی یک خانواده مشغول کار شدم. الهه: یادم هست که مادرم با خدا حرف می زد و از نگرانیش درباره وضعیت شهربانو می گفت. ای خدا اگر بچه ام تب کند ...
در آن ها بود خسته اش کرد و تا پایان عمرش هم بسیار روی مسئله حلال و حرام حساس بود. این شد که رفت درخواست داد برود در کادر اداری آموزش وپرورش ناحیه یک. چون مدیر نمونه منطقه بود به سختی قبول کردند. بسیار دست خیری داشت. وقتی کسی می خواست خانه یا چیز مهمی بخرد حتماً می آمد برای تبرک هم شده از مادرم دوتومانی یا پنج تومانی می گرفت . یادم می آید یکی از دوستان صمیمی اش در بایگانی کرمان همیشه به ...
ایستاد و گفت: چند ماه قبل از برای خرید و فروش پیانو به خارج از کشور کرده بودم. وقتی برگشتم به رفتارهای همسرم مشکوک شدم تا این که گوشی اش را وارسی کردم و تصاویر غیراخلاقی او و دوست قدیمی ام سعید را در آن دیدم. ما سال ها با هم همسایه دیوار به دیوار بودیم و پدرهایمان هم 50 سال با هم دوست بودند. از طرفی آن موقع همسر سعید هم باردار بود و نمی خواستم با فاش کردن ماجرا، او دچار مشکل شود. تصمیم گرفتم از طریق ...