سایر منابع:
سایر خبرها
...... بگذار نگوییم از این بیشترش را در راه دفاع از حرم عشق چه خوب است عاشق بدهد مثل تو صدبار سرش را... طیبه عباسی ترابی دردا از آن نگاه، دردا دردا! لبخند زدی به مرگ، مردا مردا! بی واهمه از سرت گذشتی امروز خوش باش که سربلند هستی فردا محمد رسولی چو شیر شرزه ای از بیشه ات برون شده ای کسی ندیده چنین عاشق جنون ...
... سر تا سر زمین شده یک زندان خورشید دور حادثه سرگردان دنیا و هرکسی که در آن مانده است مصداق حال سورهٔ زلزال است وقتی زمان برای تو عاشوراست وقتی که کربلا همهٔ دنیاست وقتی که میزبان پسر زهراست بی سر شدن نشانهٔ اقبال است آه ای شهادت ای سفر گلگون ای مثل کربلا غزلی از خون دورم چقدر از تو شبیه یک پرواز که در آرزوی بال است میخواستم غزل ...
در آیم با اشک بصر نیست اگر راه به کویت ای دوست بگو تا که به خون جگر آیم در راه تو سر دادن اگر شرط کمال است سهل است که من از پس این کار برآیم ای نیزه افراشته عشق مدد کن در محضر خونین تو با پای سر آیم من خلق شدم تا که برایت بسرایم جز اینم اگر هست الهی به سر آیم حسین صیامی ما بیمه ی عشق حیدر کراریم پشت ...
دل بیا و عاشق یار ندیده شو! گر باتو دعوی غم ام المصائب است چون تیغ منحنی حسینش، خمیده شو خاکی اگر، به رشته تسبیح دربیا گر قطره ای، ز آب وضویی چکیده شو با مرگ چیزی عاید انسان نمی شود این راه بهتر است : شهید عقیده شو! پروانه وار در تن پیله نهان شدی بر دست ها شهید من! این بار دیده شو ای شعر! اگر حدیث تو مضمون چشم اوست ...
، نه مرداب تر با سر از کف دادنت لرزیده دست و پای عشق سر به سر چشمان مشتاقان شد از این باب، تر سر نداری، پهلویت زخمی است، بی پیراهنی میهمانی کس نرفته از تو با آداب تر سر نداری تا به دامانش نهی اما چه غم بی سر است آنکس که از او کس ندید ارباب تر محمدرضا وحیدزاده *** دل که سپردم به عشق خون جگر افتاده است دست کدام از خدا بی خبر افتاده است ...
او و سلطان ملکشاه اختلاف افتاد و خواجه از وزارت برکنار شد و کمی بعد در راه بغداد، در نهاوند به ضرب خنجر فردی که به اسماعیلیان نسبتش می دادند، ترور شد و دیده بر جهان فروبست. قتل خواجه را که در رمضان 485 ه. ق. روی داد، به خواست ملکشاه نیز نسبت می دهند، به ویژه آنکه سی و پنج روز پس از قتل خواجه، ملکشاه را نیز زهر خوراندند و او نیز به قتل رسید و این را انتقام هواخواهانِ خواجه حدس زده اند. به هر ...
...> دلبسته خدای جهان بود و پیر خویش چون سر فرو نبرده به جز نزد کردگار او بود هر کجا و همه دم امیر خویش نامش سوال کردم و گفتم: که ای؟ بزرگ فرمود: ای که گفته ای این بنده کیستم؟ سرباز پاکباز ولایت تمام عمر یعنی اگر خدا بپذیرد بسیجی ام اینک نوبت شعر دیگری است از شاعر حسینی که این شعر هم با تنظیم موسیقایی، جاودانه شده است: بسیجی دیده بیدارِ عشق است ...