سایر منابع:
سایر خبرها
.../literal} گفتم استعفا بدهد. آن موقع آقای آذروش با خواهش و تمنا نزد من آمد که تا فرد جدیدی برای این مسئولیت نیافته ایم، ایشان را آنجا بگذارم. وی می افزاید: شرکتی وجود ندارد که مدیرعاملی داشته باشد. البته در همین سطح من مخالف بودم و اطلاعی نداشتم. این بچه ها جایی رفته اند برای کار، کاش این امکان فراهم شود که همه جوانان سر کار بروند و در سطح کارمندی جزء {literal}{{/ ...
زدیم و دکتر از نزدیک پای صحبت صنعتگران پایتخت صنعتی کشور نشست. در آخر با حضور در جمع آزادگان اردوگاه موصل1 با روایت آزادگی اسرای جنگ به خوانش داستان مقدس شهید حججی رسیدیم.در راه برگشت هم ساعتی در بیت حضرت امام(ره) در زادگاهش، روحی تازه کرده و قبل از اذان صبح به دفتر دکتر برگشتیم. به گزارش رجانیوز ، از موعدمان که یازده صبح باشد، نیم ساعتی دیرتر رسیدم؛ سلام و علیکی کردیم و راه افتادیم. در ...
را آرام کند. بعد از مدتی مشخص شد امروز همه بچه های خودش را به ماندگار آورده و آن پسرش که در مدرسه ثبت نامش نمی کنند، بالای میز کار می رفت و به چرخ ها دست می زد و تنظیمات را به هم می ریخت. خانم های کارگاه اعتراض کردند که بچه های پروانه خیلی اذیت می کنند و او هم توقع ندارد به بچه هایش از گل نازک تر بگویند. با بغض می گوید: بچه ها که خونه باشن، همسر ذلیل مرده ا م دختربچه ها رو تو این گرما با یک بستنی گُول می زند و به جمع آوری زباله می برد! علی اکبر اسماعیل پور مدیرعامل موسسه آوای ماندگار ...
رو بردی باغ زرشک. و گفت: چه اتاق دلبازی. چهارباغ و باغ و پنجره های قشنگ. عادله گفت: کاری داشتید زنگ بزنید. در را بست. صدای دختر را شنید که می پرسید: آشنا بود؟ عادله دست هاش را گذاشت روی هره بالکن و رفت وآمد آدم ها را نگاه کرد. ندیم پور و موهایش را سیاه کرد و دختر کوچکی که دست او را گرفته بود و زنی که زیبا بود و دست دیگر دختر را گرفته بود. عادله گفت: پروین منوچهری! دختر منوچهری معلم بود. رفت پایین ...
ایجاد شده بود که خیلی به دنبال ساخت اثر نبودم. *رسیدیم به اصل ماجرا! تحولی که خیلی علاقه مندم درباره چگونگی شروع و ادامه مسیرش صحبت کنید؟ تابستان بعد از سال اول دبیرستان برای اردو به اردوگاه شهید باهنر رامسر رفته بودیم. در آنجا چند سخنران خوش بیان و تاثیرگذار به اردوگاه آمدند و درمورد شهدا و آزاده ها برایمان صحبت کردند. آنها تعدادی از مقاله های شهید آوینی را برای بچه ها آورده بودند. بعضی ...