سایر منابع:
سایر خبرها
. ایشان گفتند آن وقت اقتضای آن جمله را داشت و حالا باید واجب مردم را ترک نکرد. گفتیم بحث برائت را چه کنیم؟ گفتند که در باره آن هم مذاکره کنید. آقای راشد گفت: من همان موقع ها پیش آقای خامنه ای رفتم. ایشان نزد امام رفته بود. وقتی برگشت گفت، رفته بودم بگویم که سعود الفیصل قصد آمدن به ایران را دارد. امام گفتند کاری کنید که بیاید بلکه این حج هم راه بیفتد که واجب مردم است. قدری هم صحبت های دیگر شد. ...
... وقتی تو هیئتی و میفهمی داره نگات میکنه 25. رفیقم تن ماهی خریده دونه ای 1300. اولش میخواسم بگم نمیخورم ولی روم نشد پیش خودم گفتم به هرحال گوشت سگ هم ممکنه خاصیتای خاص خودشو داشته باشه. 26٫ من ی سال محرم رفتم هیئت علمی دانشگاه، تا رفتم لخت شدم که سینه بزنم, دیدم همه چپ چپ نگاه میکنن گفتم چیه هیئته دیگه. گفتن اره ولی لباستو بپوش. 27٫ یه بار بهم گفتن باید از پایان ...
که معنی نمیده رنج سفر راه دراز فرش ستاره زیر پام بال فرشته روسرم دلم جلوتر ازمنه راستی مگه کجا میرم؟ زدم به جاده بی هوا بارون گرفت یواش یواش زایر چشمای توام خودت هوامو داشته باش! هیشکی تو دنیای خدا این همه عاشق نداره با زایرای اربعین جاده نفس کم میاره قربون عاشقات برم که گریه گریه سرخوشن ...
نوشته و همه بچه ها می گویند این شعر نیست، تو که کارت شعر است و غزل هایت در نشریات چاپ می شوند، نظرت چیست؟ گفتم کار من هم شعر نیست. شعر گفتن یک فن است و ما روزنامه نگار هستیم. اصل کار من قصه است. گفت این را ببین. دیدم و ابوالفضل را بغل کردم و گفتم غوغا کردی! چرا این را ادامه نمی دهی؟ ماجرای دفن سپهر در قطعه شهدای گمنام هم موضوع جالبی است. چهره خند درباره این مسئله می گوید: ...