سایر منابع:
سایر خبرها
شود ارث بری حضرت از آدم به چه کیفیت بوده است. نوح را هم همین طور، هم آیات و هم روایات مربوط به نوح را کاملاً دیده و بررسی کرده ام و کمالات این اولین پیغمبر اولواالعزم را از روح پاک ابی عبدالله توضیح داده ام. حدود سه سال است که در جملهٔ یَا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ معطل هستم و تمام نشده است. به سه آیهٔ پایانیِ سورهٔ نحل دربارهٔ ابراهیم رسیده ام که پروردگار عالم خیلی روشن، کمالات ...
مشکلات اداری ندارند. به طور مثال ما یک طرحی داشتیم یک نانو رباط جراح، با این کار ما می توانستیم کار لقاح مصنوعی را خیلی سریعتر و بدون استفاده از دست انجام بدهیم. زمانی که در ژنو بودم یک کانالی را پیدا کردم برای مطرح کردن این پروژه. 24 ساعت فرصت ما بود تا پروپازلمان را برای این قضیه ارائه بدهیم. این کار را انجام دادیم.72 ساعت بعد داوری شد و به ما جواب مثبت دادند. اصرار پشت اصرار که جهت تسریع کار فورا ...
خاطرات به حافظه ناصر سنجاق شده و او را بارها کشانده به محل حادثه، حتی سیدمهدی بابا ندیده را تا از مردم محلی بپرسند روز هفتم مهر سال 60 در این نقطه چه شد که غول آهنی آسمان سقوط کرد. آنها اما هنوز جوابی نگرفته اند و فقط می دانند شهید نامجو دیگر نیست که هر سال هرچند ساله هم که بشوند روز هفتم مهر، اصلا شروع ماه مهر برایشان غم انگیز است. روز هفتم مهر برای شما چه حسی دارد؟ ناصر ...
را می کشند و محدود می کنند و به زنجیر می کشند و افراد شرور و فاسد را مقام می دهند و اموال عمومی را بین قدرتمندان و ثروتمندان دست به دست می کنند. این ها همان کار قوم ثمود است نفرین بر این ها چنان چه نفرین بر آن ها شد. این ها می دانستند منطق سیدالشهدا این روش را قبول ندارد. بعد گفتند که ما آماده ی قیام هستیم فقط رهبر نداریم. سید الشهدا جواب دادند که اگر بر سر حرفتان بمانید من به سوی شما ...
تلفنش را خاموش کرد و جوابم را نداد. این شد که تنها ماندم. با دختر مورد علاقه ات چطور آشنا شدی ؟ در یکی از شبکه های اجتماعی. او متولد سال 79 است. 2سالی با هم بودیم. در مشهد زندگی می کرد و بیشتر تلفنی یا از طریق چت با یکدیگر رابطه داشتیم. من فقط یک بار او را دیدم. وقتی با خانواده به مشهد سفر کرده بودیم با هم در یک سفره خانه قرار گذاشتیم و همدیگر را دیدیم. چرا رابطه تو و ...
... از این سخنان شعف و شوق زده شده بودیم. فروشنده با احترام مرا در ویترین مغازه اش قرار داد. کنارم دفتری با نام باربی نشسته بود که با عشوه و لباسی نافرم درصدد جلب نظر مشتریان بود. وقتی متوجه نگاهم شد با همان لحن زننده گفت تا وقتی امثال من و بن تن ، مرد عنکبوتی ، بتمن ، دیجی مونهای ژاپنی ، باب اسفنجی ، سوپرمن ، آنا و السا و دیگر دوستان هالیوودی هستیم، هیچ کس حتی نگاهی هم به شما نمی اندازد چه آنکه ...