سایر منابع:
سایر خبرها
کمپ که از برترین کمپ های اروپا است؛ را دارید بهتر است هر چه سریع تر برای رزرو آن اقدام کنید چرا که این کمپ تنها دارای یک چادر با یک تختخواب لوکس دو نفره است که کروی شکل می باشد. این کمپ که محل استقرار آن بر روی یک فلات باز و کوچک است، دارای مناظر کوهستانی زیبایی به روی دره ( Rio Genal ) است و اطراف آن نیز مملو از درختان بلوط چوب پنبه می باشد. حال برویم سراغ توصیف محوطه داخلی این چادر که بسیار زیبا ...
ساله ای که روز سیزده بدر در حاشیه رودخانه هیروچایی به طور ناگهانی ناپدید شد. هنوز هیچ سرنخی در دست نیست. با گذشت حدود 8ماه از ناپدید شدن پسر 4ساله، ندایی درونی به پدر و مادرش می گوید که هنوز حسین جایی زیر آسمان زنده است. کجایش را نه آنها می دانند و نه ماموران پلیس. 13فروردین ماه امسال بود که حسین 4ساله به همراه پدر و مادر و 3 خواهرش برای گذراندن روز طبیعت به باغ های اطراف خلخال رفته بود که ...
برجای ماند ه در سرپل ذهاب می شنوم که مویه می کنند : کمک، دیگه نمی تونم نفس بکشم نمی دانم چطور شد زنده ماندیم یک چادر کوچک که می توان آن را نیمچه چادر قلمداد کرد درانسوی جاده یادآور پیک نیک دردآور! زلزله زدگان است. لای چادر را کنار می زنم و می پرسم : اجازه هست یک زن ومرد جوان هستند. زن باردار است. کودکی تقریبا 2 ساله در ظرف غدایی ناچیز چنگ می زند. کودک نا آرام وجایش را ...
ای را زیارت کنم. تنها آرزویی که دارم همین است. پسرم از همه اعضای خانواده تقاضا کرد که برای رسیدن به این خواسته دعایش کنند. (همسر شهید) زندگی مشترک 15 ماهه وقتی ثاقب به دنیا آمد من یک سال داشتم. اما به خاطر سنت های مرسوم منطقه مان به نام هم شدیم. ما دخترعمو و پسرعمو هستیم. ایشان متولد سال 1372 بود و زمان شهادت 24 سال داشت. من و ثاقب یک سال و سه ماه پیوند مشترک داشتیم و حاصل این ...
سال جاری به همراه خانواده ام برای گردش به یکی از باغ های اطراف شهر خلخال رفته بودیم. آنجا چادر زدیم و بچه ها برای جمع آوری چوب به اطراف باغ رفتند. من و همسرم داخل چادر نشسته بودیم که ناگهان دخترم با چهره ای مضطرب و نگران وارد چادر شد و گفت: حسین نیست، گم شده است. اسدی در ادامه افزود: دخترم با نگرانی گفت صدای موتور و جیغ حسین برادرش را شنیده، ولی زمانی که به محل حادثه رسیده دیگر اثری از برادرش ...
دخترم وارد چادر گردید. پلیس را خبر کردیم و جست وجوها برای یافتن پسرم آغاز گردید. دخترم می اظهار کرد همزمان با ناپدیدشدن حسین صدای موتور هم آمد. صرفا 40دقیقه پس از ناپدیدشدن پسرم دمپایی هایش را در رودخانه پیدا نمودیم. من و مادرش خودمان را به رودخانه انداختیم و هرچه گشتیم اثری از او پیدا نکردیم. با گذشت هشت ماه تاکنون از پیدا شدن فرزندم ناامید نشده ام. پرونده ناپدیدشدن کودکم الان در شعبه هشت ...
خودش نیست و صدایی که گردی توی گلویش آن را لرزان کرده، می گوید که نمی خواستم اینطوری شود؛ علی رغم همه بدی هایی که شوهرم بهم کرده بود، سزاوار این مرگ نبود. همه من را مقصر می دانند؛ به خصوص خانواده شوهرم. توی دادگاه که می بینمشان، می خواهند که من قصاص شوم. زندگی ام را باختم. نابود شدم. از این وضعیت خسته خسته ام. دارم دق می کنم. الان دو سال و شش ماه است که دختر و پسرم را ندیدم. ملاقاتت نمی آیند؟ نه ...