سایر منابع:
سایر خبرها
حامد؛آهنگران جبهه های سوریه بود / از طریق حاج قاسم خیلی حمایت می شویم / از مسئولین شهرم گلایه دارم
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از خانه خشتی ، در آستانه میلاد با سعادت حضرت زینب کبری(س) بر ان شدیم تا با حضور مدیر مسئول و دیگر اعضای هیات تحریریه پایگاه خبری خانه خشتی به دیدار یکی از خانواده های شهدای مدافع حرم این بانوی مکرمه، در رفسنجان برویم. خانواده معظم اولین شهید مداح مدافع حرم حامد بافنده انتخاب ما شد. وقت مصاحبه را با خانم یعقوبی همسر شهید هماهنگ کردیم خواستم ...
برگشت بازیگران و کارگردانان از سراب جِم
، به زبون میاد، ولی به گوش هیچ کس نمیاد... دلتنگی، خونه، دوست، فامیل، رفیق، صدا، هوا، خاک... خاک... خاک... وطن...! من اینجام، تهرانم... برگشتم به عشق این خاک، به عشق مردم... رفتم به خیال هوای تازه و روزای بهتر، رفتم که نباشم... که زندگی کنم... دیدم، اما نمی شه... خدایا به خاطر راهی که پیش پام گذاشتی تا برگردم، آدمایی که منو درک کنن، کمک کنن اینجا باشم ازت سپاسگزارم... الهی ...
بازیگر فریب خورده شبکه های ماهواره ای چگونه به کشور بازگشت؟/ از کشف حجاب در شبکه های ماهواره ای تا پناه ...
اسکویی در سرابی گرفتار شده بود که عاقبت بدی برای خود می دید و حالا با پشیمانی به کشور باز گشته و فرهنگی که قرار بود با بازی در شبکه های اجتماعی با آن بجنگد حالا به آن پناهنده شده است. البته در این سخنان تناقض های زیادی است و به نظر می رسد که این بازیگر باید ناگفته های خود از حضور در شبکه ماهواره ای جم را بیشتر برای مردم خصوصا جوانانی که شاید مثل او با برخی تبلیغات های کاذب هوایی شده اند و خارج از کشور را دارای مزیت هایی به زندگی در ایران می بینند، مفید فایده باشد. ...
یک خونه نورگیر توی بهشت!
نقره داغ کردم، چهار زانو ، چهار زانو، برگشتم خط خودمون گزارش دادم رفتم تو سنگر پهلوی حسن یاوری یه نفس راحت کشیدمو خوابم برد. از ساعت چهار صبح آتیش عراق رو سنگرای ما بیشتر و بیشتر شد، 107 ، 81 ، 80 ، 120 ، 60، زمانی و ضربه ای ، 106 ، مستقیم ، توپخونه ، آتیش تهیه ای ریختن که ما رو تویه سنگرامون قفل کردند. فرمانده گردان پیک رو فرستاد پیش من گفت باحجاز ( احمد بهزادی ) و حسن یاوری و کریم آقا ...
هیچکس نمی دانست چرا محمدشهر برایش مهم شده بود/ خانه گلها و حکایت روزهای آرامش
...؛ او و مادرش را راهی تهران کرد. از شیراز دل کندند و ساکن تهران شدند. سال 75 بود و صدیقه بازنشسته آموزش و پرورش. نه خواهری دارم نه برادری. بچه بودم که پدرم به رحمت خدا رفت و بعد از آن ارتباطمان با خانواده پدری قطع شد. خانواده مادری هم ساکن آمریکا هستن. می خواستن منم برم. رفتم اما دلم نخواست بمونم. می گوید دلش نمی خواست ساکن خارج از ایران شود: یک زمانی به سرم زد که برای آفریقا کار خیر کنم، اما ...
کسی که چون خورشید به ستاره ها نور بخشید
) بودم و یا بعضی وقتها در جبهه احساس می کردم نوری در دلم پیدا شده و واقعاً مُحِبّ ائمّة اطهار(ع) شده ام؛ دلم به این جهان، سیر نمی شد؛ شبهای چهارشنبه با علاقة خاصی به مسجد جمکران می رفتم و هرچه طورکه بود، سعی داشتم خودم را به آنجا برسانم و با حضرت، درد دل کنم. اتّفاقاً شبی از جمکران برگشتم؛ خوابیدم؛ تقریباً در میان خواب و بیداری بود یا خواب بودم که جمال نورانی حضرت ولی عصر امام مهدی رُوحِی وَ اَرْواحُ ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (484)
هنوز نفهمیده :))) 26. تا دیروز بزرگترین مشکل زندگیش گره خوردن هندزفری بوده الان برا قیمت دلار عزا گرفته :| 27. اینطوری که من از سریال های جِم متوجه شدم مردم ترکیه همه شون شغلشون مدیریت شرکتهای بزرگه. همه شون از دم. 28. هرچی به مامانم میگم من همیشه خسته ام باورش نمیشه. تا اینکه دیروز دید داشتم از رو تخت چای داغ رو با انگشت شصت پام سمت خودم میکشیدم، دیگه باورش شد! ...
حاج آقای عبودیت عبد خالص خدا
که بخواهیم سرش دعوا کنیم! چرا نگران چیزی باشیم که دنیوی است و همیشگی نیست و چرا نگران آخرت که همیشگی است نباشیم. منم با تو لعن ش می کنم! حاج آقا عبودیت می فرمودند: داستانی نقل شده است که روزی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، فردی داشت ملاصدرا را لعن می کرد. اتفاقا ملاصدرا هم در حرم بود، رفت پیش این بنده خدا گفت چرا ملاصدرا را لعن می کنی ...