سایر منابع:
سایر خبرها
. از این همه فعالیت خسته نمی شدید؟ نه من سرم درد می کرد برای کمک. من واقعا دوست داشتم در دفاع از کشورم سهمی داشته باشم و فکر می کردم این طوری کار مفید انجام می دهم. طعم سبزی پلو و کله پاچه در خط مقدم درباره حضور زنان در پشت صحنه جنگ، روایت بسیار است، روایتی از همراهی بانوانی که سعی می کردند در دفاع از وطن نقشی به عهده داشته باشند و جلوه های حضورشان، صحنه هایی به ...
.... یک دفعه حالش عوض شد. به طرف جلو خم و گردنش شل شد و شروع کرد به آه و ناله و التماس. با غیظ نگاهی به سراپایش انداختم. دیدم شلوار نو و قشنگی به تن دارد. از آن شش جیب های امریکایی خوش دوخت. جلو رفتم و دستی به جیب هایش زدم. داخل یکی از جیب هایش یک بسته سیگار بود. آن را در آوردم و دیدم هشت نخ سیگار مارلبرو داخلش هست. یک نخ گذاشتم گوشه لب خودم و رو به اسیر گفتم: می کشی؟ با سر گفت: بله! یک ...
زمانی که من به اهواز رفته بودم برای پوتین هایم زیپ خریدم تا موقع پوشیدن آن راحت باشم. وقتی که در بیمارستان صحرایی بودم اوضاع جسمی من بسیار وخیم بود؛ یک پرستار خانم بالای سرم حضور داشت و به من گفت صحبت نکن و من در همین شرایط در جواب به او گفتم مراقب پوتین های من باشید که با پوتین بقیه رزمنده ها عوض نشود؛ آخر پوتین های من زیپ دارد. (با خنده) دیگر چیزی یادم نمی آید تا اینکه در شیراز به هوش آمدم. ...
سپاه و بسیج با من شد و همین موارد زمینه حضور من را در جبهه فراهم کرد. وی درباره حضور خود در جبهه گفت: برای حضور در جبهه حداقل باید 18 سال می داشتیم، ولی من که در آن زمان 13 سال داشتم، در دومین روز از سال 1361 برای عملیات فتح المبین به منطقه رفتم و تا پایان عملیات آنجا بودم. پس از آن هر چند امکان بازگشت وجود داشت، ولی در منطقه ماندم و برای عملیات فتح المقدس به منطقه غرب کارون اعزام شدم. با ...