سایر منابع:
سایر خبرها
بلافاصله پرید تو اتاقش و شروع کرد زنگ زدن به اداره برق که دلیل این بی نظمی رو بپرسه. اون روز تا آخر ساعت کاری برق نرفت. کسی هم از اداره برق جواب تلفن رو نداد. محمودی اخراج شد ولی خوبی تابوشکنی ای که کرد، این بود که دیگه از اون روز به بعد برای این سه تا دختر همکار من، مرد با شلوارک ماماندوز یه امر عادی شد. حتی مرد با مایو. ...
/5تا 12کتابخونه بریم برای مطالعه..یکی به داد ما برسه. لطفا پیگیری کنید. شما زبان ما باشین. نه آب،نه هوا ،نه برق!! اصلا برق نمی خوایم چرا به زور کتابخونه ها رو تعطیل می کنن؟ یه امیدی بذارن واسه ما مردم. دولت نمیتونه برق تولید کنه، علنا به ما میگه تو خونه بمونید، تکون نخورین، روزی چند ساعتم بی برقی بکشین." "چرا کتابخونه هایی که تا ساعت 8عصر ما میتونستیم اونجا باشیم ودرس بخونیم رو اداره برق ...
و چراغ گذاشت... من ته تغاری بودم نور و سوی من باید بیشتر می بود ولی چراغ ها با فتیله روشن میشن ممدلی... آره خب... خنده داره اسمم... یه دختر عمو داشتم به اسم گلاب... ترگل ورگل... از اون مخملای اصل بود پیراهن هایش. . سرخ که می پوشید لاله می شد... پسرای قوم و خویش همه خاطرشو می خواستن... هر بار که منو می دید می گفت چراغ، چراغ، چراغچه.... خونه ات کجاس رو طاقچه... . من باید بهش چی می ...