.... خانه ای قدیمی در پشت مجلس داشت. دو اتاق داشت و در راهروی این دو اتاق از ما پذیرایی کرد. یکی دیگر هم بدیع الزمانی کردستانی بود که ما پیش او عربی خوانده بودیم. او هم عیال وار بود. سنی ای بود که دوستدار خاندان پیغمبر(ص) بود. شخص دیگری هم بود و تا زمانی که ایشان زنده بودند ماهیانه پنج هزار تومان به اینها می داد. وقتی در کانادا بودیم دو دانشجو بودند که بورس شان قطع شده بود و باید دست خالی برمی گشتند ...