چهارده، پانزده سال بیشتر نداشتم که روی تخت بیمارستان چشم هایم ر ا باز کردم. چیزی به خاطر نمی آوردم، تنها پرده سیاه بزرگی را می دیدم که پیش رویم آویخته اند. پرده ای که با تکان دادن سرم به هر سو می چرخید ... ادامه خبر
جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کردهاید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)
سایر منابع:
با دوستان خود به اشتراک بگذارید
می پسندم
0