سایر منابع:
سایر خبرها
مواظبت اقامه نمایند. در این مورد قرآن کریم می فرماید: قد افلح المؤمنون الّذین هم فی صلاتهم خاشعون [7] مولوی می گوید: اگر نه روی دل اندر برابرت دارم من این نماز، حساب نماز، نشمارم ز عشق روی تو من رو به قبله آوردم و گرنه من ز نماز و ز قبله بیزارم مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی حدیث درد فراق تو با تو ...
و خانه... البته اصفهان هم دیگر مثل خانه ام شده. ممنون هستم از تمام دوستان، امروز واقعاً 3 بار غافل گیر شدم، نه صبح از دوستان در باشگاه توقع داشتم، نه دوستانی که از تهران آمدند و نه باشگاه سپاهان... انتظار هیچ کدام را نداشتم. باشگاه وقتی تماس گرفت که با تمام کادر بیایید، فکر کردم جلسه داریم، نگو همه با هم هماهنگ کرده بودند. واقعاً دست شان درد نکند. در عکس ها دیدیم یک کادوی شیک ...
تبانی ، همکاری محرمانه ، موفق باشی ، پاگنده به شرق می رود ، خارج از دید ، بازی ، نبرد با طبیعت2 ، تام و جری و مسابقه بزرگ ، یک ببر ، ماشین ها 2 ، جابه جا ، کلاه تو کلاه ، شرخر ، به دام افتاده ، ریو2 ، فیل کوچولوی آبی ، توماس و دوستان/ سفری فراتر از سودور ، قهرمانان کوچک ، چین خوردگی در زمان ، تجارت سیاه ، جنگجوی پیروز ، مریخی ، الو الو من جوجوام ، سرآشپز ، سامبا ، حکم ، جیسون بورن ، آخرین سامورایی ...
دادند تا روشن شود. آن وقت بود که بوی نفت تمام فضا را پر و نفس کشیدن را سخت می کرد. مادرها برای فرار از این بو که در تمام لباس ها و رختخواب ها نفوذ می کرد روی علاءالدین پوست پرتقال و نان خشک می چیدند تا به آرامی بسوزد و بوی خوبی در فضا پخش شود. شب ها همه دورش جمع می شدند تا گرم شوند. گنده گویی نیست اگر بگوییم در روزگاری نه چندان دور علاءالدین چشم و چراغ خانه ها بود و مثل جانشان از آن مراقبت می کردند ...
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-ملیسا معمار: در کتابفروشی بودم که متوجه دخترک پنج ساله ای شدم که موهایش را دوگوشی بسته بود، کتابی در دست داشت و پشت قفسه ها قایم شده بود. مادرش هم مرتب می گفت یاسمن خانم اون کتاب رو بذار سرجاش، بیا بریم دخترک هم که کتاب را محکم گرفته بود و در پشتش قایم کرده بود، داد می زد: نه! من این کتاب را می خواهم. و کشمکشی بین آن ها درگرفته بود. از مادر دخترک پرسیدم: شما که تعدادی ...
...، مرجان اتفاقیان و هامون سیدی ایفای نقش می کنند. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: میگن اگه چوپان نباشه گوسفندها تلف میشن، یا گم میشن یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی می میرن، چون مغز ندارن. هر کی که مغز نداره به چوپان احتیاج داره، یه چوپان دلسوز... چوپان حکم پدر گوسفندها رو داره، آدم بدون پدر هیچی نیست. اون به ما میگه کِی بریم، کجا بریم، چی کار کنیم، کِی بشینیم، کِی پاشیم، کِی ...