سایر منابع:
سایر خبرها
آیینی و اجتماعی هم در آن چاپ شده است. غزل سیب هوس با صدای امیر عظیمی منتشر شده است. امید صباغ نو تا به حال مجموعه های شعری مثل مجموعه غزل می میرم اگر روی دلم پا بگذاری ، مجموعه غزل تاریخ بی حضور تو یعنی دروغ محض! و مجموعه غزل خودزنی را منتشر کرده است. دلهره مدام گریختن در بخشی از مقدمه دلهره مدام گریختن اثر سابیر هاکا با عنوان زنده ام اما کمی دوراز زندگی آمده است: از خودم می ...
...> ***** گفتار اندر داستان ابومنصور دقیقی (صفحۀ 13) جوانیش را خوی بد یار بود همه ساله با بد به پیکار بود بدان خوی بد جان شیرین بداد نبود از جهان دلْش یک روز شاد برو تاختن کرد ناگاه مرگ نهادش به سر بر یکی تیره ترگ یکایک ازو بخت برگشته شد به دست یکی بنده بر کُشته شد برفت او و این نامه ناگفته ماند ...
گوشه نشینان خاک درگه ماست 6) به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است / همیشه در نظر خاطر مرفه ماست 7) اگر به سائلی حافظ دری زند بگشای / که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست ضیایی گفت: این غزل، یکی از زیباترین غزل های حافظ است چرا که می توان علاوه بر معنای دنیایی از آن، بسیاری از پیام های عرفانی را نیز استنباط کرد. اگر به بیت اول دقت کنید می بینید که در همان مصرع اول ...
دیونیزوس (خدای شراب و تاک) برای نیچه نماد رود سرکش زندگی است که تمام سدها را می شکند و هیچ بندوباری نمی شناسد؛ قانون طبیعت که در پی زایش و عشرت برای بقاست. در آیین های دیونیزوسی می بینیم که پرستندگان ژولیده و سرمست، سرازپانشناس با زندگی یکی می شوند و با خنیاگری سدهای آبرو و شرم فرومی ریزد و زنان و مردان در رود زندگی غوطه ور می شوند. این طغیانی است که با صداهای رهاشده از حنجرۀ هستی به دنبال زندگی و مسرت است. اما آپولون نماد نور، خرد، اندازه و بندوبار است. نگره ای که نمایندۀ ایزدان قانون گذار المپ است که چارچوب های متعالی زندگی فردی و اجتماعی را برساخته اند. ...
صمیم گرفته بودم چیزی نگم، اما بعضی چیزا رو که میبینم اینقدر دق میره تو دلم... که نمیتونم بروزش ندم ... بعضی از ملت دارن تو فقر و بدبختی و میسوزن.....اونوقت معمار اقتصاد،امیرکبیر،شهریار، میرشکال....خدای بودجه.....استیو هانکه و ده ها لقب دیگر....با طرح معما در صفحه ی شخصی خودش....این ملت بیچاره رو گذاشته سر کار....آخه یعنی چی که چی تو اون یادداشت نوشته شده،،اگر مشابه این رفتار رو یکی دیگه از سیاسیون این شهر انجام بدهد آیا چاپلوسان همیشه در صحنه، هزاران انگ به اون شخص نمیزنند. ...
...> هم بحر پرگوهر شود هم شوره چون گوهر شود هم سنگ لعل کان شود هم جسم جمله جان شود گر چشم و جان عاشقان چون ابر طوفان بار شد اما دل اندر ابر تن چون برق ها رخشان شود اما همچنان در غزل شاعری همچون سعدی، می توان به وفور اشعاری را پیدا کرد که بهار در معنای آفاقی خود به کار رفته است و فصل شور و جوانی است، حتی او با نگاهی انتقادی به صوفیان که پیوسته در کنج خانقاه نشسته اند و به ...
دوات آنلاین - غزل شماره 482 حافظ را بخوانید: ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی/ اسباب جمع داری و کاری نمی کنی چوگان حکم در کف و گویی نمی زنی/ باز ظفر به دست و شکاری نمی کنی این خون که موج می زند اندر جگر تو را/ در کار رنگ و بوی نگاری نمی کنی مشکین از آن نشد دم خلقت که چون صبا/ بر خاک کوی دوست گذاری نمی کنی ترسم کز این چمن نبری آستین گل/ کز گلشنش ...