سایر منابع:
سایر خبرها
سازمان ایستاده بود به کام گیری از سیگار وینیستونِ پایه بلندش و مخ همکار خدماتی ما را کار گرفته بود به نقلِ حکایتی که دو سه ساعتِ پیش، برایش حادث شده: صبح که کتم را تن کردم بیایم سر کار، یک هو دیدم کرونا آمد و نشست روی جیب بیرون کتم. زل زدم توی چشم هاش! خودِ نامردش بود. محلش نگذاشتم بلکم برود پی کارش! سرم به شانه کردنِ موهایم گرم شد که از غفلتم استفاده کرد و آمد نشست روی لپم و تا به خودم ...
که زن و بچه نداشتند، در هتل اچ بودند. من شب ها پیش اینها می رفتم. هفت، هشت، ده نفر توی یک اتاق جمع می شدیم، صحبت میکردیم، حکم بازی می کردیم، تخت می زدیم، بعد، از انقلاب می گفتیم. یک شب من برای بچه ها منبر رفتم که: بچه ها، امام می خواد بیاد. یه همچین قضیه پایه. این هم اطلاعیه ها شه. من گرفتم آوردم. حالا هر کدومتون میخواین به فامیلاتون یا به هر کسی بدین، بردارین بدین. آقا، یک دفعه در ...
تهران آمده، حسب الامر شاهانه ناهار دادم و حرف های او را گوش کردم، چون شاهنشاه از خدمت او در سابق راضی بودند. چیز عجیبی است که حالا برای آمدن به ایران هواپیماها جا ندارند و هتل های تهران هم تمام پر هستند، 100 درصد. بعدازظهر [و] امشب تمام در منزل کار کردم فقط قدری شنا کردم و راه رفتم. امشب برنهارد به طور خصوصی مهمان سفیر هلند است و ما آسوده هستیم، گو این که باید سر شام می رفتم، نرفتم که به کارها برسم. لینک کوتاه کپی لینک ...