سایر خبرها
...> کوم میلا یک مراسم زیارتی آیین هندو است که هر چه می گذرد گسترده تر می شود. این مراسم هر سه سال یک بار به طور گردشی در چند شهر مختلف هند برگزار می شود. اما مراسم کوم میلای شهر الله آباد که هر دوازده سال یک بار برگزار می شود، بزرگ ترین و مقدس ترین آن ها است. در آخرین مراسم کوم میلای شهر الله آباد که در سال 2013 برگزار شد، ظرف 55 روز، جمعیتی بالغ بر 100 میلیون نفر در محل تلاقی رود های گنگ و جمنای ...
اختیار شرکت های کوچک بخش سفر قرار می گیرد. اتحادیه هتلداری آمریکا درخواست 150 میلیارد دلار کمک برای بخش مسافرت کرده بود. بر اساس آمار این اتحادیه، تاثیر ویروس کرونا روی صنعت گردشگری 9 برابر بدتر از حملات 11 سپتامبر بوده است و نرخ اقامت در هتل ها در سال 2020 بدتر از سال 1933 یعنی دوره رکود اقتصادی بزرگ آمریکا، خواهد بود. ازدحام شدید در مراکز توزیع غذای رایگان مراکز توزیع ...
آنچه اغلب به عنوان اولین بیماری همه گیر از آن یاد می شود، در سال 541 میلادی در شهر پلوسیوم، در نزدیکی بندر سعید امروزی، در شمال شرقی کشور مصر آغاز شد. به گفته پروکوپیوس، مورخ آن زمان، بیماری از غرب به سمت اسکندریه و از شرق به سمت فلسطین گسترش یافت. به نظر وی، این بیماری تقریبا آگاهانه حرکت می کرد، گویی از ترس اینکه مبادا نقطه ای از کره زمین از گزند آن در امان بماند. نخستین علامت این بیماری، تب بود. به گفته پروکوپیوس، در ابتدا تب آن قدر خفیف بود که ...
.... پایان یک عمر پر برکت دوازدهم شوال 1030 ق (یا 1031 ق) مرگ به پیشواز شیخ بهایی آمد، او نیز سبکبال به سوی معبود پر کشید، گفته می شود بیش از پنجاه هزار نفر مردم اصفهان در تشییع جنازه او شرکت داشتند، اصفهان پایتخت صفویه غرق در ماتم بود، ملامحمد تقی مجلسی بر وی نماز گزارد و سپس پیکرش را به مشهد مقدس برد و بنابر وصیتش او را در خانه اش که نزدیک حرم امام رضا علیه السلام قرار ...
س شیوع پیدا کرد - سال 1325 نهر های پر از زباله استفاده از آب نهر ها و جوی ها برای شست وشو و آب تنی یکی دیگر از مواردی بوده که به بدتر شدن وضعیت بهداشت در مشهد قدیم دامن می زده است. به عنوان مثال بیشتر سیاحان آب نهر پایین خیابان را کثیف و غیر قابل شرب توصیف کرده اند. کلنل مک گره گور در سفرنامه خود درباره نهر نادری نوشته است: از میان شهر نهر کثیفی می گذرد که در چند نقطه بر روی آن سک ...
جک کرواک و ویلیام باروز می نوشت. ماریان با ینسن ازدواج کرد. آنها پسری به نام آکسل داشتند. ینسن مرد خانه و خانواده نبود. به هر حال وقتی که پسرشان چهار ماه داشت، ینسن، به قول ماریان، دوباره با زنی دیگر نرد عشق باخت و رفت. یک روز بهاری ایلن همراه با پسر خردسالش در بقالی و کافه منتظر ایستاده بود. ماریان سال ها بعد در یک برنامه رادیویی نروژ خاطرات آن روز را چنین مرور کرد: برای خرید به انتظار ...