سایر منابع:
سایر خبرها
از بسته شدن مرزها به ترکیه آمدیم و کارهای راه اندازی دفتر را انجام دادیم، اما متاسفانه به ماجرای کرونا و قرنطینه برخوردیم و من و صبا 20 روز در قرنطینه خانگی بودیم اینجا جریمه ها خیلی سنگین است و ما اصلا از خانه بیرون نمی آمدیم و در اینستاگرام هم منظورم از کشور نامهربان، خودش (ترکیه) بود ،نه ما و این تعبیر تلویحا به این معنا شد که ما مهاجرت کردیم، اما هیچ کجا کشور خود آدم نمی شود. البته ترکیه هم ...
دیدگاه هایمان، پیرامون ازدواج صحبت کردیم متوجه شدیم که به لحاظ ذهنی به هم شباهت داریم به همین خاطر خیلی زود پای سفره عقد نشستیم. جدایی صبا راد و همسرش مرتضی علی آبادی مرتضی علی آبادی درباره زندگی مشترک با صبا راد مجری برنامه تلویزیونی گفت:قطعا کسی که تصمیم می گیرد با فرد شناخته شده ای ازدواج کند، می داند که این مسیر سختی های خاص خودش را دارد البته من باید از همین جا اعلام کنم ...
هنر خبرگزاری مهر طی ماه های اخیر تلاش کرده منعکس کننده برخی از این رویدادها و اتفاقات باشد. وقتی مانی رهنما به خاطر ترافیک جاده شمال از ایران می رود! مانی رهنما خواننده موسیقی پاپ – کلاسیک کشورمان که چندی پیش شایعه مهاجرتش به کشور ترکیه در فضای رسانه ای و مجازی کشور منتشر شده بود این هفته با انتشار ویدئویی ضمن تکذیب این شایعه، هدف خود و همسرش برای حضور در کشور ترکیه را انجام ...
که به افغانستان برگردند، ما با فرهنگ اینجا یکی شدیم و افغانستان را به خوبی اینجا نمی شناسیم. وی با اشاره به شرایط سخت سفر برای مهاجران افغانستانی می گوید: الان اوضاع بهتر شده و در قدیم از شهر محل اقامت هم نمی شد بیرون رفت. خیلی از مهاجران آرزوی زیارت مشهد یا قم را دارند. خیلی ها شمال و دریا را ندیدند، ولی کاری نمی شود کرد. همسرم به دلیل سفر به شمال کارت اقامتی اش را از دست داده و بی مدرک است، کارت اقامت خودم مال گرمسار و سمنان است و در مشهد اعتبار ندارد. صادق نمی تواند کار رسمی داشته باشد و مجبور است در گلشهر و در شرایط سخت و ساعت کار زیاد کار کند. ...
جامعه وجود داشتند. منظورم این است که شما هم نوعی دیدِ انتقادی به دستگاه و به خودتان داشته اید. من همیشه به خودم انتقاد دارم. اگر هم از ایران بیرون آمدم، به این خاطر است که همه کار های ممکن را کردم. هر کاری که فکر کنید. من اصلا رفتم آبادان تا قصه وضعِ خراب آبادان را بنویسم و آنجا کارم را هم کردم و مشغول بودم تا اینکه مرخصی آمدم تهران و آن داستانِ ملی شدنِ نفت و این ها پیش آمد ...