سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با برخی از متهمین دستگیر شده در طرح کاشف
که همسرم پا به ماه بود و وضع مالی خوبی نداشتم وسوسه شدم که با آن ها همراه شوم. بعد از آن سوار خودروی پرایدی که برای دوستم بود و پلاکش را پوشانده بودیم می شدیم و پس از شناسایی سوژه ها، نقشه سرقت را اجرا می کردیم. سابقه داری؟ من سابقه درگیری و مواد دارم، اما نمی دانم چطوری گیر افتادم. در این سرقت چقدر گیرت آمد؟ من نقش راننده این سرقت ها بودم که 85 میلیون تومان گیرم آمد. ...
دستگیری قاتل فراری در کانال کولر
کانال کولر بیرون کشیده و دستگیر کردند. با انتقال متهم 29ساله به کلانتری وی تحت بازجویی قرار گرفت و به قتلی که مرتکب شده بود اعتراف کرد. او گفت: من و مقتول باهم دوست بودیم اما یکباره دیدم که او و خواهرم آمدند. او گفت به خواهرم علاقه مند است. از حرف هایش عصبانی شدم و با او درگیر شدم. یک پتک آنجا بود که آن را برداشتم و ضربه ای به سرش زدم که روی زمین افتاد و من هم از ترس به طرف پشت بام فرار کردم و می ...
ماجرای سرقت 14 کیلو طلا که دزدها فکر می کردند آهن است
سرقت طلاهای او را کشیدیم. دوستم می گفت با دایی اش اختلاف دارد و می خواهد از او انتقام بگیرد. وقتی وارد خانه دایی دوستم شدیم با اسلحه او و خانواده اش را تهدید کردیم و بعد دست و پای آنها را بستیم و هرچه طلا در خانه بود را سرقت کردیم. با خودمان کلت و وینچستر می بردیم که خطری تهدیدمان نکند. ساکنان خانه ها با دیدن اسلحه وحشت می کردند و تسلیم خواسته ما می شدند. سابقه درگیری و حمل مواد ...
ناگفته های قاتل وحید مرادی قبل از اجرای حکم/ دوستانش می گفتند آقا وحید عقاب است و شما جوجه کلاغ + فیلم
من حرف بزند. اما بالاخره روبرویم می نشیند و شروع می کند به حرف زدن. سرنوشت عجیب قاتل وحید مرادی چقدر درس خوانده ای؟ تا سوم راهنمایی درس خواندم. پدرم در بازار سنگ فروشی کار می کرد. من هم می خواستم کار کنم. مدتی هم در همان حرفه پدرم کار کردم. اما بعد با یکی از دوستانم وارد کار مخراج کاری طلا شدم. شغلم را دوست شدم. خیلی رویا های زیادی در سر داشتم. می خواستیم با دوستم ...
این مسجد دیگه براتون امن نیست...
منتظر من بود. از خیال اینکه این مسیر به خانه مان در تهران ختم می شود، درد و ترس فراموشم شده و برای فرار از جهنم درعا حتی تحمل ثانیه ها برایم سخت شده بود. سمیه محکم در آغوشم کشید و زیر گوشم آیت الکرسی خواند، شوهرش ما را از زیر قرآن رد کرد و نگاه مصطفی هنوز روی صورت سعد سنگینی می کرد که ترجیح داد صندلی عقب ماشین پیش من بنشیند... از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم ...
مرد جوان: همسرم با کابینت فروش رابطه پنهانی داشت
...> به این ترتیب، متهم برای بازسازی صحنه جرم به محل حادثه برده شد. او یک بار دیگر آنچه را اتفاق افتاده بود، توضیح داد و گفت: من از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم. من و همسرم همدیگر را بسیار دوست داشتیم و زندگی خوبی با هم داشتیم. حتی حاضر شدم از خیانت او بگذرم اما همسرم از کارش پشیمان نبود و به من گفت حاضر نیست به این زندگی ادامه دهد. متهم گفت: همین حالا هم دنیا برای من تمام شده است. دوست ...
قاتل 62 ساله دختر 15 ساله به حرف آمد
سرویس حوادث جوان آنلاین: صبح دیروز بهلول 62 ساله برای ادامه بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و مقابل قاضی رستمی، بازپرس شعبه هفتم به قتل شیما اعتراف کرد. قاتل سالخورده از 26 مرداد ماه سال قبل و همزمان با اعلام ناپدید شدن شیما تحت تعقیب کارآگاهان پلیس پایتخت قرار گرفت تا اینکه چند روز قبل اعتراف کرد پس از قتل شیما، جسد او را در حیاط باغچه صاحبخانه اش دفن کرده است. با اعتراف متهم به ...
قاتل 60 ساله شیما: قصد کشتن او را نداشتم/پدر شیما: فقط می خواهیم قاتل دخترم سریع تر قصاص بشود
خوابیدیم اما دو ساعت بعد با صدای داد و بی داد مادر شیما از خواب بیدار شدم و متوجه شدم که شیما خانه را ترک کرده است. وی ادامه داد: همسرم در حالی که به شدت گریه می کرد می گفت از شیما خبری نیست. تمام خانه را زیر و رو کردیم اما از شیما خبری نبود. من که به شدت شوکه شده بودم برای پیدا کردن شیما از خانه بیرون رفتم اما هر چقدر گشتم او را پیدا نکردم. 2 ساعت و 50 دقیقه بعد از این که شیما خانه را ...
جزئیات 50 روز اسارت شیما در خانه بهلول ؛ در آن خانه چه گذشت؟ | برملا شدن راز جدیدی درباره زندگی شیما
خودش را بگیرد. بهلول در حالی جزئیات قتل شیما را شرح داد که آثار پشیمانی در رفتارش احساس نمی شد، اما گاهی لابه لای صحبت هایش ادعا می کرد که بعضی وقت ها دچار عذاب وجدان می شود. گفت وگو با او را بخوانید. برای قتل شیما نقشه کشیده بودی؟ نه اصلا. من به او پناه داده بودم. خانه ام را در اختیارش قرار دادم، چون معلوم نبود اگر در خیابان می ماند، چه بلایی سرش می آمد. نمی خواستم او را بکشم ...
مرد لبوفروش سارق مسلح شد
شدیم با اسلحه او و خانواده اش را تهدید کردیم و بعد دست و پای آنها را بستیم و هرچه طلا در خانه بود را سرقت کردیم. از چه سلاحی استفاده می کردید؟ با خودمان کلت و وینچستر می بردیم که خطری تهدیدمان نکند. ساکنان خانه ها با دیدن اسلحه وحشت می کردند و تسلیم خواسته ما می شدند. سابقه داری؟ سابقه درگیری و حمل مواد دارم، اما سرقت نه. راستش من لبوفروش بودم که به دلیل کرونا کارم را از دست دادم. از طرفی دوستانم هرشب می آمدند پیش من و می گفتند سرقت، پول خوبی دارد. به همین دلیل وسوسه و با آنها همدست شدم. نمی دانستم به این زودی دستگیر می شوم. همسرم باردار است و به شدت پشیمانم. ...
ظاهر و لباس های ناجور ویشکا آسایش کنار پژمان جمشیدی/عکس
...، اما یک روز به خودم آمدم و دیدم من دارم همین طور وقتم را هدر می دهم بدون این که حس واقعی ام را به رضا بگویم به همین خاطر، بی خیال قضاوت ها شدم و با او در مورد حس واقعی ام، حرف زدم و به او گفتم که دوست دارم با او آشنا شوم و ازدواج کنم. خوشبختانه این پیشنهاد من با استقبال مواجه شد و من و رضا با یکدیگر ازدواج کردیم و بعد من قید زندگی در خارج از کشور را زدم و به ایران آمدم تا در کنار همسرم یک زندگی خوب و خوش را تجربه کنم و حالا هم از این تصمیم خیلی خوشحال هستم، که رضا همسرم است. ...
گفت به تو ربطی ندارد؛ خفه اش کردم!
من با سمیرا رابطه دارم. این موضوع آ ن قدر من را ناراحت کرد که با فریبرز دعوا کردم و در جریان کشمکش او را خفه کردم. متهم ادامه داد: در لحظه ای که داشتم دوستم را می کشتم، آن قدر عصبانی بودم که متوجه کار خودم نبودم. بعد از اینکه به خودم آمدم، دیدم یک جسد روی دستم مانده است. بلافاصله از ماشین پیاده شدم. در ذهنم این طور نقشه کشیدم که قتل را به خاطر سرقت جلوه بدهم؛ به همین خاطر دو فقره چک ...
اسرار مرگ پسر 8ساله در اعترافات نامادری
می رفتند. وی ادامه داد: بعد از جدایی از همسرم با زنی ازدواج کردم که او از بچه ها مراقبت می کرد. 2روز قبل تولد یکی از پسرهایم بود و مادرشان دنبالشان آمد و آنها را به خانه اش در کرج برد که جشن تولد بگیرد. او صبح پنجشنبه بچه ها را برد و جمعه ساعت 4 بعدازظهر آنها را به خانه ام برگرداند. بچه ها حالشان خوب بود اما صبح که بیدار شدم، متوجه شدم حالشان بد است. به اورژانس زنگ زدم و آنها پسربزرگم را به ...
متهم: روزگار خانواده ام سخت است آزادم کنید
اظهاراتش گفت: سال ها با مقتول دوست بودم و با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. در این رفت و آمد ها بود که متوجه شدم او به خواهر زنم که مطلقه بود نظر دارد. این موضوع خیلی مرا عصبانی کرد به همین خاطر تصمیم گرفتم با او صحبت کنم. وی ادامه داد: آن روز اتفاقی محمود را در حالی که سوار خودرو اش بود دیدم. من هم سوار خودرو اش شدم. همانجا تصمیم گرفتم درمحل خلوتی با او صحبت کنم به همین خاطر بهانه آوردم تا ...
خانه نشینی تمایل مردم به نگهداری حیوانات خانگی را بیشتر کرده است
تنهاست چون به خاطر کرونا دیگر نمی توانیم دور هم جمع شویم، البته دور هم جمع شدنی هم نبود چندان، چون دو تا برادرم مهاجرت کرده اند و فقط من مانده ام و خانواده ام که ماهم می ترسیم خانه مادر برویم و دیدارها به همان چند دقیقه جلوی در محدود می شود. به خاطر همین به ذهنم رسید برای مادر یک سرگرمی ایجاد کنم. برایش طوطی خریدم. اولش شاکی شد و گفت این را می خواهم چه کار. اصلاً نمی گذاشت از در ببرمش ...
داماد غیرتی بخاطر خواهرزن مطلقه قاتل شد
یکدیگر دوست بودیم و با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم .مدتی بود متوجه شده بودم او به خواهر زن که مطلقه بود ام نظر دارد .من غیرتی شده و از این موضوع ناراحت بودم. به همین خاطر تصمیم گرفتم با او صحبت کنم . وی ادامه داد : آن روز او را اتفاقی در خیابان دیدم که سوار بر نیسان بود .من سوار ماشینش شدم و خواستم تا مرا به سمت بزرگراه آزادگان ببرد. سپس به نزدیکی حسن آباد رفتیم و چون آن منطقه را به خوبی ...
اولین اعترافات قاتل "شیما صباگردی"
به خانواده ام فحاشی می کرد که عصبانی شدم. رابطه ات با شیما در چه حدی بود؟ من با شیما هیچ رابطه ای نداشتم، از وقتی که همسرم از من جدا شد دیگر هیچ حسی به زنان ندارم. جسد شیما را چه کردی؟ همان شب یک مانتو بزرگ تن شیما کردم و جسدش را داخل نایلون فرش لوله شده گذاشتم و بعد جسد بسته بندی شده را با یک ملحفه بسته بندی کردم و بعد از یک ساعت از قتل جسد را روی صندلی عقب خودرویم گذاشته ...
می خواهم برگردم سوریه!
به بهای عشقش تن به این همراهی داده ام که همان اندک عدالت خواهی ام را عَلم کردم : اگه قراره این خیزش آخر به ایران برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام! و باورم نمی شد فاصله این ادعا با پروازمان از تهران فقط چند روز باشد که ششم فروردین در فرودگاه ردن بودیم. از فرودگاه اردن تا مرز سوریه کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم. سعد گفته بود اهل استان درعا است و خیال می ...
تبریک شیلا خداداد برای تولد عشقش + عکس
که همسرم تازه به خانه می آید، من برای کار از خانه خارج شوم و فرصت کافی برای بودن کنار همسرم را نداشته باشم. از طرفی ما دوست داشتیم که زودتر بچه دار شویم و کانون خانواده مان را گرم کنیم. پس از به دنیا آمدن سامیار، پسرم، من درگیر نگهداری او شدم، تا این که حس کردم حالا که او بزرگ تر شده، می توانم به عرصه بازیگری دوباره بازگردم. نقش ها من را وسوسه نکرد شیلا خداداد: در طول دورانی ...
شهیدی با بوی حاج قاسم
...: چرا این خانم جلوی نامحرم اینقدر بلند گریه می کند؟ همسایه مان گفت او مادر شهید است. خیلی ناراحت شدم و گفتم: خدایا من اشتباه کردم. خدا به دادش برسد، کسی از دل او خبر ندارد. برگشتم جلوی مسجد مهرآباد گریه کردم. ایستادم و گفتم: خدایا حالا که این سفره پهن است و جوانان مردم دارند، خونشان را می دهند ما هیچ سهمی از این ایثارگری ها نداریم. همان لحظه از ذهنم گذشت که خدایا اگر همسرم برود و شهید شود، من ...
مادری که به دستور جن ها نوزاد دوماهه اش را کشت!
ادعا کرد مقتول فرزند شیطان بود. این در حالی است که پدر نوزاد نیز به مأموران گفت همسرش از بیماری اعصاب و روان رنج می برد. او گفت: زنم دچار افسردگی زایمان شده بود و بعد از آن حال خوبی نداشت و مرتب می گفت جن ها به او گفته اند من و بچه مان را بکشد. بنا به این گزارش زن جوان درحال حاضر در بازداشت به سر می برد و تحقیقات از او ادامه دارد. سلامت روان این متهم نیز باید بررسی شود. ...
مرد خطاکار محاکمه می شود
خانه مان آمد. مدتی گذشت که متوجه رفتار های غیر عادی همسرم شدم. کنجکاو شدم که فهمیدم او با مرد غریبه ای رابطه دارد. قبل از صحبت با همسرم شماره آن مرد را از گوشی ناهید برداشتم، اما وقتی در گوشی خودم ذخیره کردم فهمیدم همان نصاب کابینت است. متهم ادامه داد: چند بار در این مورد با همسرم صحبت کردم، اما اشتباهش را قبول نمی کرد و هر بار که از محل کار با همسرم تماس می گرفتم گوشی او برای مدت زیادی اشغال بود ...
تجاوز به دختر جوان جلوی چشمان دوست پسرش
از ترس جانش از محل فرار کرد. دو جوان شرور مرا ربودند و با خود به خانه باغی روستایی منتقل کردند. آن ها مرا مورد آزار و اذیت قراردادند و با گوشی تلفن همراه از صحنه فیلم گرفتند. تهدیدم کردند اگر شکایت کنم دوباره سراغم می آیند و این بار مرا به قتل می رسانند . بعد مرا نیمه جان رها کردند و متواری شدند که به سختی خودم را به خانه رساندم. از ترسم حرفی به خانواده ام نزدم، اما کابوس آن روز مدام با ...
ماجرای آزار و اذیت فوتبالیست به دختر بی گناه
بیرون می رفتیم؛ حدود سه سال بود که با هم رابطه داشتیم. روز حادثه او به همراه دوستش مقابل دبیرستان آمد و من و دوستم را سوار ماشین کرد. بعد از اینکه دوستم را به خانه اش رساندیم، قرار شد مرا هم به خانه ام برسانند، اما آن ها به من تجاوز کردند. وقتی به خانه برگشتم، خیلی حالم بد بود و اصلا وضعیت خوبی نداشتم. ترسیدم موضوع را به مادرم بگویم. مدتی بعد متوجه شدم باردار هستم و همان موقع بود که همه ...
مرگ معمایی زن جوان در امامزاده عقیل صالح آباد
لحظه گوشی موبایل را پاسخ داده است. خواهر نرگس ادامه داد : من که از شنیدن حرف های زن ناشناس شوکه شده بودم بلافاصله به امامزاده رفتم و با پیکر نیمه جان خواهرم روبه رو شدم. من او را به بیمارستان منتقل کردم اما او جان سپرد. این زن در حالی که به شدت اشک می ریخت ادامه داد: خواهرم با شوهرش اختلاف داشت و قرار بود از همسرش جدا شود. حتی چند روز قبل از این ماجرا قهر کرده و به خانه پدرم آمده بود. زن ناشناسی که ...
بازداشت نامادری 4 ماه پس از مرگ پسر 8 ساله
چند وقت قبل بود وقتی آن ها را به خانه بردم برایش جشن گرفتم. کلی آن شب شاد بودیم و فیلم و عکس گرفته و بچه ها در صفحه اینستاگرامشان گداشتند. ساعت 4 بعد ازظهر، بچه ها را برگرداندم. آن موقع بچه هایم حالشان خوب بود. مسمومیت دو ساعته زن جوان ادامه داد:، اما همان شب حال هر دو پسرم بد شد. نامادری بچه ها به اورژانس گفته بود که بچه ها با تن ماهی مسموم شده اند. زمانی که خودم را به ...
عاشقانه از همسر خود حمایت کنید
ا آن ها، می روم سراغ خانواده سمیرا و محسن. خانواده ای که دختر سه ساله ای نیز دارند و نزدیک به پنج سال از روز عروسی شان می گذرد. سمیرا دفتر خاطراتش را ورق می زند و می گوید: اوایل ازدواج مان، به خصوص در دوران عقد، بین عقاید و خواسته های همسرم و خانواده ام تعارض زیاد پیش می آمد. در این میان ناچار می شدم طرف یکی از آن ها را بگیرم. معمولاً از محسن دفاع می نمودم و در غیابش با خانواده ام صحبت می کردم. ب ...