سایر خبرها
روزی که امریکایی ها مخالفان را به صدام فروختند
گروه ما را در سال 1996 از زندان صدام نجات داد. با من تماس گرفت تا در جلسه شرکت کند. اما گفت اگر دعوتی دریافت نکند شرکت نخواهد کرد. به او گفتم: من تو را دعوت می کنم. وقتی که رسید حاضران وزارت خارجه ترکیه شوکه شدند، و امریکایی ها هم از ورود او به جلسه ممانعت کردند. عصبانی شد و گفت: چگونه مرا این جا می آوری؟ نزد مسئول سی آی ای رفتم و به او گفتم: به شورای امنیت ملی اطلاع بده تا اعتراض خود ...
سوتی وحشتناک علی مسعودی در تلگرام!
، دقیقا بهمن ماه پارسال زمان پیش تولید سریال آقا و خانم سنگی بود که حسین سلیمانی برایم اینستاگرام باز کرد. من این گوشی را تازه گرفته بودم. بعد حسین آمد و گفت بیا اینستا، من گفتم چی هست؟ یک ساعت توضیح داد. بعد مهدی ماهانی آمد و توضیحاتش را تکمیل کرد. دقیقا تا شبی که برنامه من و مجید صالحی پخش شد، کلا 2 هزار فالوئر بیشتر نداشتم. اوایل دیده ای آدم ذوق و شوق دارد و فکر می کند چه خبر است؟ آن ...
اسطوره های "گمنام"دوران دفاع مقدس را چقدر می شناسیم؟
حضورم در جنگ واجب است. از آن جایی که خدا تا به حال رزق و روزی بچه های مرا داده است، از این به بعد هم خودش خواهد داد". پدرم با برادرانم و بچه های محل در کوچه فوتبال بازی می کرد. بچه های کوچکی را به یادم دارم که بعد از شهادت پدرم گریه می کردند و می گفتند همین یک ماه پیش داشتند با ما فوتبال بازی می کردند. پدرم زمانی که به مرخصی می آمد مرتب به مدرسه یمان سر می زد و جویای تحصیل ...
خلاقیت و سوژه یابی
تحقیق کردیم. در قتل آقای شمس آبادی کسی نمی دانست چه کسی این کار را انجام داده است و انگشت هم به سمت ساواک رفته بود. شخصی را به عنوان مظنون گرفته بودند و چند وقت در زندان بود و متهم به قتل شده بود. من با آن شخص مصاحبه کرده بودم و به یکی از دوستان گفتم تا ظهر وقت دارید که کپی وصیت نامه آقای شمس آبادی را برای من بیاورید و خانه حاج میرزا علی شیروانی (متهم به قتل) را پیدا کنید. بعد از مدتی زنگ زد و گفت کپی ...
بابک بیات
نامش اعلام شد، مجدداً سیمرغ بلورین را دریافت نمود . در خانه سینما برای فیلم ساحره جایزه اول موسیقی فیلم را دریافت کرد . در جشن گزارش فیلم جایزه بهترین آهنگسازی را برای صد سالگی سینما از آن خود کرد . در سال 1381 در مراسمی که در شیراز برگزار شد از بابک بیات و چهار هنرمند بزرگ دیگر ایران تقدیر به عمل آمد. همچنین در همین سال و در مراسمی دیگر از بابک بیات به خاطر یک عمر ...
قتل مادر و 2 کودک در خانه شیشه ای پدر
و راه فراری ندید، لب به اعتراف گشود و گفت: چند وقت پیش به خاطر بدهکاری با باجناقم دعوا کرده بودم و پول دیه و قرض قبلی ام 60 میلیون تومانی می شد. من کارگر مبل سازی هستم و در این مدت 14 میلیون تومان را توانستم پرداخت کنم. به همین خاطر مادرزنم و نسرین با من مدام دعوا می کردند. آن روز هم نسرین سر همین موضوع بحث راه انداخت. حسابی شیشه کشیده بودم و حوصله سر و صدای او را نداشتم ناگهان کنترلم را از دست ...
پیاده روی چندین میلیونی اربعین خاستگاه حسینی و منظره ای امام زمانی
عبدالله انصاری را بر مزار شهیدان مشاهده نمود به جابر فرمود: یا جابر هیهُنا وَاللهِ قُتِلَت رِجالُنا وَ ذُبِحَت اَطفالُنا وَ سُبِیَت نِساءُنا وَ حُرِقَت خِیامُنا؛ ای جابر! سوگند به خدا در همین جا مردان ما کشته شدند و نوجوانان ما سر بریده شدند و زنان ما به اسارت برده شدند و خیمه های ما به آتش کشیده شدند. سه روز عزاداری بر مزار عزیزان، قبل از عزیمت به مدینه، پیام دارد. چنان چه تمام حرکت این کاروان در ...
دورهمی در تاج محل آبودان!
امیر هم که رسیدند، دورهمی مان کامل شد. چند دقیقه ای که گذشت، منوی تاج محل هم رسید. همزمان که داشتم منو را نگاه می کردم، دستم را گذاشته بودم روی جیبم و پول ها و کارت بانکم را لمس می کردم. حسین و محمد هات چاکلت سفارش دادند! صادقی و همسرش رضا ترجیح دادند کاپوچینو بخورند! سفارش امیر و امین دقیقا تصویر مهر داغی را که در زندان بر شانه ی ژان وال ژان زدند در ذهنم زنده کرد! من و ایمان هم ترجیح ...
قتل زن جوان با تازیانه های متعدد شوهر
زن جوان، سریعاً اقدامات درمانی و احیای بیمار صورت گرفت اما به دلیل وخامت حال زن جوان 32ساله، وی جان خود را از دست داد. در منزلی که کادر درمانی مشغول احیای این زن جوان افغانستانی بودند، مرد و زن جوان دیگری نیز حضور داشتند که مرد جوان با دیدن اوضاع وخیم حال همسرش از این محل گریخت. پس از اعلام مرگ این زن جوان با هماهنگی های صورت گرفته، تیمی از مأموران کلانتری 116 مولوی به محل ...
کاروان حرکت کن؛مقصد دل حسین است/اینجا کربلا نرفته کربلایی می شوند
.... از وی می پرسم تاکنون کربلا رفته ای؟ با چشمان برق زده ای می گوید: نه تاکنون قسمت نشده و به خاطر خدمت سربازی نتوانسته ام بروم. امسال نیز موفق به انجام مراحل اعزام نشدم و دیر شد اما امیدوار هستم عشقم به ابا عبدالله را در قالب خدمت کردن به زائرانش ثابت کنم. زاروی ادامه می دهد: چند روز گذشته نیز که به مرز رفته بودم و زائران را می دیدم حسادت می کردم به حال و هوایشان و حتی ...
فاجعه قتل همسر و 2 نوزاد به دست مرد شیشه ای
مرد شیشه ای پس از قتل همسر و دو کودک بی گناهش شیشه مصرف کرد و با راه انداختن دعوایی ساختگی از خانه خارج شد به این امید که پلیس او را بازداشت و راهی زندان کند و راز جنایتش مخفی بماند. به گزارش خبرنگار ما، صبح روز پنج شنبه 26 آبان ماه، مرد شیشه ای 27 ساله که شادمهر نام دارد پس از ایجاد مزاحمت برای همسایه شان در منطقه نعمت آباد تهران، با حکم قضایی راهی زندان فشافویه شد. در حالی که بستگان و همسایه های شادمهر گمان می کردند همسر 20 ساله و دو پسر 2 ساله و 15 روزه راهی خانه پدری در کرج شده اند، ساعت 15 عصر روز سه شنبه، سوم آبان ماه بود که شوهر خواهر شادمهر متوجه شد صاحبخانه شادمهر حکم تخلیه گرفته است بنابراین برای جمع کردن وسایل به آنجا رفت. این مرد پس از گشودن در خانه و استشمام بوی بد، خانه را گشت تا اینکه اجساد همسر و دو فرزند شادمهر را در کمد دیواری پیدا کرد و پلیس را از ماجرا باخبر کرد. لحظاتی بعد مأموران کلانتری خانی آباد در محل حادثه که طبقه چهارم آپارتمانی در کوچه شاهد سوم در خیابان طالقانی بود، حاضر شدند. پس از تأیید این خبر قاضی منافی آذر، بازپرس ویژه قتل از دادسرای جنایی تهران به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل به تحقیق پرداخت. نخستین بررسی ها نشان داد سه مقتول با فشار بر عناصر حیاتی گردن به وسیله پارچه یا روسری کشته شده اند. همچنین تیم پزشکی در معاینات اولیه در محل حادثه اعلام کرد از مرگ این سه نفر بیش از 10 روز گذشته است. نخستین تحقیقات حکایت از آن داشت عامل این جنایت پدر خانواده به نام شادمهر است که مدتی قبل معتاد به شیشه بوده و پس از درگیری با همسایه راهی زندان شده است. در تحقیقات بعدی مشخص شد شادمهر روز حادثه از روی بالکن خانه اش با صدای بلند به همسایه ها گفته است که سه نفر را به قتل رسانده و بعد در خانه همسایه را شکسته است، اما این متهم آن روز در بازجویی های مأمور کلانتری موضوع قتل را انکار کرده بود. از سوی دیگر بررسی ها نشان داد متهم پس از قتل درگیری ساختگی را به راه انداخته تا به این بهانه به زندان برود و این گونه وانمود کند که از قتل اعضای خانواده اش بی خبر بوده است. مأموران پلیس در ادامه جست وجو در محل حادثه با طناب دار آویزان به کمد دیواری روبه رو شدند که نشان می داد متهم پس از قتل تصمیم به خودکشی گرفته اما بعد از تصمیمش منصرف شده است. در حالی که تحقیقات پلیسی نشان می داد مظنون اصلی این حادثه شادمهر است، بازپرس منافی آذر برای روشن شدن موضوع راهی زندان فشافویه شد و از متهم بازجویی کرد. متهم در بازجویی ها به قتل همسر و دو فرزندش اعتراف کرد و مدعی شد از مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته و روز حادثه پس از مصرف شیشه دست به این جنایت زده است. پس از اعلام این حادثه خبرنگار ما به محل حادثه رفت و با همسایه ها متهم گفت وگو کرد حرف های صاحبخانه صاحبخانه متهم گفت: چهار ماه قبل شادمهر طبقه چهارم خانه مرا اجاره کرد. آن زمان او یک پسر دو ساله داشت و همسرش هم باردار بود. او ابتدا مشکلی نداشت تا اینکه کم کم متوجه شدیم با همسرش اختلاف پیدا کرده است. وقتی موضوع را پیگیری کردیم، فهمیدیم او معتاد به شیشه است و همیشه توهم دارد. مدتی گذشت و حتی او اجاره اش را هم پرداخت نمی کرد و همیشه امروز و فردا می کرد. پس از این با بنگاه املاک درمیان گذاشتم و تصمیم داشتم او را از خانه ام بیرون کنم، اما به خاطر همسر باردارش که زن خوبی بود، تحمل کردیم و به او فرصت دادیم. مدتی قبل همسرش همراه پسر دو ساله اش به خاطر زایمان به خانه پدرش در کرج رفت و از آن روز به بعد ما همسرش را ندیدیم تا اینکه روز حادثه وقتی به خانه آمدم، متوجه شدم شادمهر در خانه طبقه دوم را شکسته است و پس از مزاحمت برای همسایه ها مأموران کلانتری او را بازداشت کرده و به زندان برده اند. ما فکر می کردیم همسر و دو فرزندش هنوز در کرج هستند و از طرفی هم تلفن خانواده همسرش را نداشتیم که از او خبری بگیریم تا اینکه وقتی از آنها خبری نشد به دادگاه رفتم و حکم تخلیه گرفتم. صبح روز سه شنبه با خانواده متهم تماس گرفتم و گفتم حکم تخلیه خانه ام را گرفته ام و به آنها گفتم که بوی بدی از خانه اش می آید و خواستم در خانه اش را باز و وسایلش را جمع کنند که عصر همان روز یکی از بستگانش به خانه اش آمد. وقتی در را باز کرد، بوی بدی همه جا را فرا گرفته بود. ابتدا فکر کردیم مواد غذایی فاسد شده است، اما وقتی جست وجو کردیم با اجساد خانواده اش در کمد دیواری روبه رو شدیم. آن روز متهم فریاد می زد خانواده ام را کشتم یکی از همسایه ها گفت: چند ماهی است این خانواده به این کوچه آمده اند. همسر متهم زن خوبی بود و همه همسایه ها از او راضی بودند، اما شوهرش مرد بداخلاقی بود که بعد ها فهمیدیم معتاد به شیشه است. چند روز قبل از حادثه برای زایمان به خانه مادرش رفت و از همسایه ها خداحافظی کرد و ما تا روز حادثه فکر می کردیم او هنوز خانه مادرش است. روز پنج شنبه دو هفته قبل بود که صدای این مرد را از بالکن خانه اش شنیدم. او فریاد می زد که همسایه ها همه از خانه هایشان بیرون آمدند. شادمهر با صدای بلند می گفت که اعضای خانواده اش را کشته است، اما هیچ کس حرف هایش را باور نمی کرد و همه می گفتند او شیشه مصرف کرده است و توهم دارد. پس از این او در خانه طبقه دوم همسایه شان را شکست و همسایه هم از ترس موضوع را به پلیس خبر دادند. مأموران پلیس دقایقی بعد به کوچه ما آمدند و این مرد را در ساختمان دستگیر کردند. مأموران پس از دستگیری حتی به خانه اش هم رفتند، اما او اجساد را بعد از قتل داخل کمد دیواری زیر پتو و لحاف پنهان کرده بود و به مأموران هم گفت که همسر و دو فرزندش خانه مادرزنش در کرج هستند تا اینکه روز سه شنبه مأموران به کوچه ما آمدند و اجساد این خانواده را کشف کردند. کوچه را ترس و وحشت فرا گرفت زن میانسالی از اهالی این کوچه گفت: ما همسر او را می شناختیم، اما خودش را زیاد ندیده بودیم. همسرش زن خوبی بود و من چند بار برای خرید سبزی و میوه با او به بازار رفتم که فهمیدم او زن مهربانی است. او وقتی به کرج رفت، از من خداحافظی کرد و من تا قبل از کشف جسدش فکر می کردم خانه مادرش است. وی ادامه داد: وقتی مأموران پلیس جسد زن جوان و دو فرزندش را از داخل خانه اش کشف کردند، ترس و دلهره همه کوچه را فرا گرفت به طوری که من آن شب تا صبح نخوابیدم. وی در پایان گفت: مسئولان برای افراد معتاد مخصوصاً جوان هایی که شیشه مصرف می کنند باید چاره ای بیندیشند تا خانواده ها شاهد اینگونه حادثه های دلخراش نباشند. گفت و گو با متهم چه مصرف می کنی؟ شیشه چقدر؟ خیلی زیاد. هر چه درآمد دارم شیشه می کشم. چه کاره ای؟ مغازه مبل فروشی و تعمیرات مبل در منطقه خلازیر دارم. پس وضع مالی خوبی داری؟ داشتم، اما از وقتی معتاد شدم زندگی ام خراب شد و پولی هم ندارم. با همسرت اختلاف داشتی؟ نه. اختلافی نداشتم. همسایه ها گفته بودند که با همسرت همیشه مشاجره داشتی؟ من اعتیاد داشتم و خرجی نمی دادم و از طرفی هم بدهکار بودم که خیلی به من و خانواده ام فشار می آورد. به چه کسی بدهکار بودی؟ به باجناقم مبلغ 60 میلیون تومان بدهکار بودم، اما 14 میلیون به او داده بودم. به خاطر چه بدهکار بودی؟ پول لازم داشتم، از او گرفتم و یک مقدار هم به خاطر دیه بود. کسی را زده بودی؟ بله. مدتی قبل باجناقم را کتک زدم که شکایت کرد و به دیه محکوم شدم با بدهی که به او داشتم شد 60 میلیون تومان. چرا با باجناقت دعوا کردی؟ او همیشه پشت سر من حرف می زد. احساس کردم در زندگی من دخالت می کند به همین دلیل از دست او خسته شده بودم که تصمیم گرفتم او را کتک بزنم. چرا اعضای خانواده ات را کشتی؟ بدهکاری به باجناقم همیشه به من استرس وارد می کرد. از سوی دیگر مادر زنم همیشه به من فشار می آورد که بدهی ام را به باجناقم بدهم. من هم پولی نداشتم که به او بدهم و همین موضوع باعث شد همیشه با همسرم درگیری داشته باشم. خیلی از زندگی خسته شده بودم تا اینکه تصمیم گرفتم به این زندگی پایان دهم. چرا پسر 2 ساله و پسر 15 روزه ات را کشتی؟ من تصمیم گرفتم خودم و همسرم را بکشم به همین خاطر حتی طناب دار هم آماده کردم تا پس از قتل همسرم، خودم را بکشم. وقتی همسرم را کشتم با خودم فکر کردم بچه هایم تنها می مانند به همین خاطر آنها را هم کشتم تا در آن دنیا همه با هم باشیم. پس چرا خودت را نکشتی؟ من ابتدا همسرم را با روسری سفید رنگی خفه کردم و بعد هم دو فرزندم را به همین گونه. وقتی تصمیم گرفتم خودم را بکشم ترسیدم و پشیمان شدم تا اینکه به بالکن رفتم و به همه گفتم خانواده ام را کشته ام، اما کسی باور نکرد تا اینکه در خانه همسایه را شکستم. پس از این پلیس آمد و مرا دستگیرکرد و به کلانتری برد. برای چه در کلانتری نگفتی که اعضای خانواده ات را کشتی؟ ترسیدم و خواستم به زندان بروم و مأموران را فریب دهم. آن روز شیشه هم مصرف کردی؟ بله. من قبل از قتل شیشه مصرف کردم و وقتی همه را کشتم، دوباره شیشه مصرف کردم و روی بالکن رفتم. ...
جمشید مشایخی: من میلیونرم!
شروع کارم با تئاتر بوده، اما سال هاست روی صحنه نرفته ام و اگر قرار باشد بازی کنم نیاز است ایشان یک ماه با من تمرین کنند. به هیچ وجه هم این حرف را نزده ام که ایشان می خواستند در تئاترشان بازی کنم تا مردم به تماشای کار بیایند. مشایخی توضیح می دهد: منظورم این بود من که هنرمند تئاتر بودم می ترسیدم بدون تمرین دوباره روی صحنه بروم. می خواهم بگویم کسی که تئاتر بلد نیست را نباید به خاطر اسمش برد ...
هاشمی رفسنجانی: مردم با وجود ولی فقیه در زندگی حجت دارند
مطرح می کنیم. همیشه در تحلیل هایشان می گفتند امام یک پیرمرد هشتاد و چند ساله است و بالاخره عمر انسان هم محدود است. همه امیدها و نیروهای خودشان را ذخیره کرده اند که یک روز که خدای نکرده امام در این مملکت نباشند ، فکری برای آن روز کنند و وقتی می بینند اینجا دارندخبرگان درست می کنند و الان83 نفر شخصیت روحانی مورد اعتماد مردم با آرای آنها یک جا جمع می شوندو اگر هم مردم تشخیص ندهند، هر کس را آنها اسم ...
از جاده های سیدنی تا ریو با رکابزن 40 ساله ایران
باعث شد روز بعد من در مسابقه برنز بگیرم . پس از این اتفاقات من همین صحبت ها را در مورد مارکوس انجام دادم و نفراتی که می خواستند به المپیک بروند مصاحبه من را نشان مارکوس دادند و از آنجا با زنگی آبادی تلاش کردند برنامه ای پیاده کنند تا من به المپیک نروم. -اولین رقابتی بین المللی که شرکت کردید چند سال داشتید؟ اولین حضور من در مسابقات آسیایی، قهرمانی آسیا 1993 مالزی بود که مدال ...
داستان عشق بانو پوری و مرتضی
. به من گفت کی به خانه ما می آیی؟ و من تا آن وقت هرگز به چنین چیزی فکر نکرده بودم. بلافاصله گفتم: هر وقت تو بخواهی . در خیابان ناصرخسرو بودیم. چند قدم بالاتر، از راننده تاکسی تقاضا کرد توقف کند. پیاده شد و رفت آن طرف خیابان. لحظه ای بعد با یک پاکت نقل برگشت. به راننده تعارف کرد و گفت: خاصیت دارد، چهل روز شادی می آورد. این همه عهد و پیمان ما بود. در فروردین 1333 به من نوشت: من به تو اعتماد و اعتقاد دارم زیرا تو قسمتی از زندگی من، تو ترانه ای از سرود ایمان بزرگ منی... در اردیبهشت ماه با هم نامزد شده بودیم. ماه رمضان در پیش بود و باید برای عروسی صبر می کردیم. ...
وقتی که فلز وارد نقاشی می شود
هنری اش دارد. وی خاطرنشان کرد: خود من مدت هاست روی ماشین ها کار می کنم در حالیکه می دانم شاید هیچ کس علاقه مند نباشد تا به دیوار پذیرایی خانه اش تصویر ماشین را بیاورد اما من چون به دنبال نگاه هنری خودم بودم و تمایز برایم حائز اهمیت بود این سوژه را دنبال کردم. وی در پایان گفت: در این چند سال در نمایشگاه هایی که حضور داشتم کمتر دیدم که بازدیدکنندگان راجع به آثار نظر بدهند و ...
نقاشی های دیدنی جوان ایرانی با ماسه
سمت هنر گرایش پیدا کردم. البته به نظر من هنر ذاتی است و خیلی ربطی به پدر و مادر و جایی که در آن بزرگ می شوید ندارد. بعد از دوره راهنمایی وارد هنرستان شدم. آن ایام من خیلی بچه مثبت و درسخوان و حتی مذهبی بودم تا اینکه وارد فضای هنرستان شدم. از همان سال اول دچار شوک شدم. چرا که فضای آن هنرستان با آن فضایی که من داخل خانه تجربه کرده بودم، متفاوت بود. من در آن سن با اساتیدی با موی بلندو تیپ و فضایی خاص ...
از نجف تا کربلا/ سفرنامه اربعین (قسمت دوم)
نشستم و مشغول زیارت شدم. سرکتاب باز کردم. سوره حج آمد: والذین هاجروا فی سبیل الله، ثم قتلوا او ماتوا... یادی از آیت الله خوشوقت کردم. همچنین از آیت الله شوشتری که در سفر اول ایوان حرم عسکریین سرکتاب باز کرد. و یاد همه بچه های همسفر و یاد مداح زبردست حاج آقا میرزایی... یادش بخیر نوای خداحافظش جگر آدم را کباب می کرد. مسیر کربلا از میان وادی السلام و چند کیلومتر اول از میان محله های ...
همسرم در غیاب من با مادرم بدرفتاری می کند
به گزارش خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ، چندی پیش مرد جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم با مادر پیر و مریض من برخورد بدی داشته و من این موضوع را تازه متوجه شده ام. وی افزود:همان روز اولی که با همسرم آشنا شدم به او گفتم که مادرم بیمار است و بعد از ازدواج باید از او پرستاری کند. او هم قبول کرد و حرفی ...
شوهرم به قولش عمل نکرد و مرا به مسافرت خارج از کشور نبرد
به گزارش خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ، چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درخصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی از چند وقت پیش من و شوهرم با هم قرار گذاشتیم که به خانه یکی از دوستان مشترکمان در خارج از کشور برویم و چند وقتی را در آنجا بمانیم. برای همین کلی برنامه ریزی کردیم و کارهایمان را انجام دادیم. من داشتم برای رفتن لحظه شماری می کردم که ...
دسیسه خواهران نوجوان برای قتل
به شوهرم دادم کم کم از حال رفت و روی زمین افتاد بعد از چند لحظه متوجه شدم نبضش نمی زند و با همکاری ستار او را داخل ماشین گذاشتیم و به بیابان بردیم و رها کردیم. وقتی نوبت به فتانه رسید گفته های خواهرش را رد کرد و گفت: من نقشی در این قتل نداشتم و حتی به شوهرخواهرم گفتم که این نوشیدنی را نخورد اما خواهرم جلوی ادامه حرفم را گرفت و گفت که این حرف را نزن. من با ستار رابطه ای نداشتم خواهرم با ...
آهای بیایید من سه نفر را کشتم
میثم معتاد به شیشه بود. هنوز 20 روز از تولد آرتینای کوچکش نمی گذشت. غزاله تازه فارغ شده، دوباره حرف از بی پولی و گرسنگی و اجاره خانه عقب مانده زد. به گزارش اعتماد، شیشه تحمل میثم را ازبین برده بود. فریادهای غزاله که بالا گرفت چاقوی آشپزخانه را آورد و او را همراه با بچه ها برای همیشه خلاص کرد. بعد از چند دقیقه داد و بیداد ناگهان همه چیز ساکت شد. رفت توی کوچه فریاد زد و گفت ...
داستان دختری که 43200 بار مورد تجاوز قرار گرفت /تصاویر
شوم و دوری بزنیم. پرچم های سرخ رنگ آن مرد 22 ساله تقریبا 10 سال از کارلا بزرگتر بود. طولی نکشید که او رضایت کارلا را جلب کرد. کارلا چند شب قبل از آن روز، کمی دیرتر از معمول به خانه رفت، ولی مادرش در را بر روی او باز نکرد. او می گوید: روز بعد از تماسش، همراه او رفتم. من سه ماه با او زندگی کردم و او در تمام آن مدت با من با مهربانی رفتار کرد. او عاشق من بود، برایم لباس می ...
هواپیمای اختصاصی برای درمان سگ!
...> * اگر گریه می کردی دشمن، شاد می شد! دی ماه سال 56 بود. فرزند یکی از مدرّسین حوزه قم که از جمله شهدای 19 دی بود، جنازه اش را به بهشت زهرا آوردند، در حالی که پدرش تحت تعقیب ماموران رژیم شاه بود. پدر، خود را به بالین فرزندش که دانشجوی سال اوّل بود، رساند ولی هیچ گریه نکرد و گفت: خدایا! راضی هستم. بعد از چند روز حضرت امام (ره) از نجف برای وی نامه نوشتند؛ خوشحال شدم گریه نکردی، چون اگر گریه می کردی دشمن شاد می شد. آن روز فهمیدم چرا حضرت امام (ره) در فراق فرزندش- سیدمصطفی (ره)- گریه نکردند. ...
رفاقت در پرسپولیس موج می زند/ دوست دارم با پیراهن پرسپولیس از فوتبال خداحافظی کنم
می کنم که این اتفاق افتاد. * اولین گل ملی ات را به گوام زدی و به خانواده ات تقدیم کردی. ماجرا چه بود؟ بعد از بازی با گوام خانواده ام تماس گرفتند و خیلی هم خوشحال بودند. در این چند سال پدر و مادرم خیلی برای من زحمت کشیدند و همین طور همسرم که در 3 سال گذشته مشوق و همراهم بوده است. من بارها به دلیل حضور در اردوهای تیم ملی همسرم را تنها گذاشته ام و او خیلی هم سختی کشیده است. به ...
می خواهند اسم امام خمینی را به عنوان بدعت گذار در تشیع محو کنند!
از دوستان می گفت برای همین نیم ساعتی که آمده 7 میلون تومان به او دادند. بعد چیزی که خودم اطلاع دارم می گویم همین بچه هایی که برنامه هایی می رویم ضبط می کنند و این ها 5 سال است که پرپر می زنند پول این ها را بدهند و نمی دهند. طرف رفته ماشینش را فروخته و چه کارکرده و با ما دعوا کرد. این ها را به مسئولانشان درتهران می گویم که قهر کردند و رفتند. می گوییم ما که چیزی نمی گیریم به این ها چیزی دهید که خانه ...
عرفان حلقه؛ اغواگری به نام دین و درمان
که وی دستگیر می شود و به زندان می افتد . رییس این فرقه انحرافی مدعی است که من در آبان سال 1357 به خاطر اشتیاق زایدالوصفی که داشتم، به روح القدس متصل شدم. اسم های مختلفی هم می آورد چون فرهنگ های افراد مختلف است، در عرفان حلقه برخی مسیحی اند اسم روح القدس را مطرح می کند. جبرییل و یدالله را هم مطرح می کند. در بعضی مواقع می گوید این همان شعور کیهانی است. هوشمندی الهی است. یک ملک و فرشته ای ...
گرگ زخمی لاین بازداشت شد
.... چند بار نیز با هم قرار گذاشته و یکدیگر را دیدیم. دام سیاه دوست اینترنتی برای زن متاهل شاکی تصریح کرد: او در ملاقات هایمان مرا تا مقابل خانه ام رساند. یک هفته قبل در نبود شوهرم در خانه تنها بودم که زنگ در به صدا درآمد. زمانی که در را باز کردم با او رو به رو شدم. وقتی علت حضورش را پرسیدم، او بدون این که پاسخی به من بدهد مرا به کناری هل داد و به زور وارد خانه ام شد. او مرا ...
طرحی درباره ی سرنوشت (راماتیا مدیر نیا)
این جا، جای ایستادنه!!؟؟ و بعد : آخ بلندی گفتم. با اخم نگاهم کرد و گفت دست دختر بچه ای که گریه می کرد را کشید. مرد دست فروش کارتون وسایلش ! را پشت دوچرخه اش گذاشت و گفت: خواهر ناراحت نشو، مردم خیلی گرفتارن خواهر!! چند بار زیر لب تکرار کردم. از این کلمه خوشم می آمد! تا به حال کسی را به این نام صدا نکرده بودم. یاد میناافتادم.... مینا یکی از بهترین دوستانم ...
75 سالگی بروس لی، مردی که همواره 32 ساله خواهد ماند + تصاویر
دو ساعد و یک ران او شکسته بود. اما بروس لی به جای اینکه او را از بام به زیر افکند به دوستانش خبر داد که او را هر چه زودتر به بیمارستان برسانند. این مبارزه پیامدهای قضایی داشت. شامگاه همان روز پلیس هنگ کنگ به خانه ی لی مراجعه کرد و اگر تعهد کتبی پدر بروس لی برای جلوگیری از تکرار حوادثی مشابه نبود، بروس لی را به زندان برده بودند. به تشخیص والدین بروس لی، هنگ کنگ دیگر جای مناسبی برای ...