سایر منابع:
سایر خبرها
جمعه بود که به مرور صبح های جمعه هم به آن اضافه می شود. این هیأت ابتدا سیار بود و هر روز در خانه یک نفر برگزار می شد. شاهنگیان می گوید: در آن سال های نخست شرایط مالی مردم به گونه ای نبود که حسینیه بسازند و ثابت جلسه برگزار کنند. برای همین هیأت در خانه یک نفر برگزار می شد و زن آن خانه هم بانی طبخ نذری بود. اعضای هیأت شب های جمعه بعد از استراحتی قبل از اذان صبح بیدار می شدند و به محل جلسه می آمدند ...
برای آخرین بار طرح عملیات را مرور کردند و بعد از بررسی وسایل و ابزار و اسلحه ها و انتخاب بهترین شیوه و راه های فرار و احتمالات موجود قطعنامه ای تهیه کردند و نوارهایی را به عنوان انگیزه عمل و وصیتنامه پر کردند که متاسفانه این اسناد پس از دستگیری، به دست ماموران شهربانی افتاد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز اثری از آن به دست نیامد. میدان بهارستان در ساعت 10 صبح در روز یکم بهمن 1343 ...
پاسخگو نبود. امروز به یکی از اینها گفتم اگر دارو را دارید و نمی فروشید ان شاءالله این بلا سر خودتان و اقوام تان بیاید. لابد آزاد می فروشند و سود بیشتری می کنند، غیر از این که است. به دخترش زنگ می زند که در خانه بستری است و پشت گوشی می گوید یکی از دوستانش همین دارو را با قیمت 2 و نیم میلیون پیدا کرده، دارویی که به گفته مرد در داروخانه 750 هزار تومان است. گوشی را قطع می کند و می گوید: شما جای ...
اعتیاد به مواد مخدر صنعتی (شیشه و کراک) این متهم فراری را در تنگناهای مالی قرار می داد و او را به پاتوق های پنهانی خلافکاران می کشاند. رئیس پلیس آگاهی افزود: پس از مدتی ردزنی و رصدهای اطلاعاتی که به سرپرستی سرهنگ حمیدفر (افسر پرونده) انجام شد، سرنخ هایی از سیم کارت مخفی متهم فراری به دست آمد و بدین ترتیب وی زیر چتر اطلاعاتی قرار گرفت و محل های تردد او شناسایی شد اما این متهم سابقه دار هر ...
دست فروش ها شیرازه ی کار را از دست ما خارج کرده اند و کار و کاسبی مان حسابی کساد شده است. دیگری که بوتیک دارد، می گوید: بیشتر روز ها بدون حتی یک ریالی ای به خانه برمی گردیم و ما می مانیم و پول برق و عوارض شهرداری و مالیات و اجاره بها و هزینه های جانبی دیگر. آقا "رحیمِ" 60 ساله هم لوازم آرایشی، بهداشتی می فروشد؛ او می گوید: همه ی کارمان این شده که صبح مغازه را باز کنیم و شب آن را ...
می شد. جوانانی که سنشان از 23 سال فراتر نمی رفت و همگی محصل و دانشجو بودند، با پول تو جیبی های خودشان شروع به بازسازی مسجد کردند و حاصل تلاش های همراه با عشقشان، مسجد زیبایی شد که دیگر از آن دل نکندند. خلاصه به همت این جوانان هیئتی، مسجد مادربزرگ ها و پدربزرگ های دیروز به مسجد جوانان تبدیل شد و فعالیت ها به نحوی در آن سازماندهی شد که دیگر می توانستی از آن به عنوان پاتوق مذهبی و فرهنگی جوانان محله یاد کنی. آن روز ها اگر به مسجد کوچک خیابان فرهنگ سر می زدی، می دیدی کوکب الحاجیه یک بار دیگر به آرزویش رسیده. منبع: فارس انتهای پیام/ ...