خانه از هیاهو خالی بود ، از دوردست ها صدای اذان به گوش می رسید و گهگاه صدای ویراژ موتوری بین کلماتش فاصله می انداخت در پاگردِ پله ها بوی نم بارانی که از دیشب باریدن گرفته بهتر به مشام می رسید . نور چراغ مطالعه صفحه ی کتاب را روشن کرده بود : ارنست همینگوی تپه هایی چون فیل های سفید ...