تلویزیون یک مملکتی ( الان یادم نیست کجا، دویست و خرده ای مملکت است ) داشت یک مسابقه ی والیبال بین تیم کشورشان و یک جای دیگری را نشان می داد. رفتم نشستم کنار دستِ ناظر پخش تلویزیون در دل گفتم کاری می کنم برود روی اعصاب همه و روان همه را خط خطی کند و فاتحه ی والیبال دیدن مردم را بخواند و در نهایت همه ...