سایر منابع:
سایر خبرها
روی اقیانوس نشسته ایم و همه ما باید به مقصد برسیم و اگر کسی این کشتی را سوراخ کند به همه ما آسیب زده است. سید آزادگان می گفت قوانین را باید رعایت کنیم و کسی باعث عصبانیت عراقی ها نشود تا بچه ها را کتک نزنند. چون عراقی ها نگاه نمی کردند کسی جانباز است یا پیر یا جوان، همه را خیلی شدید کتک می زدند. ایشان می گفت اگر کسی فرار کند به همه جمع خیانت و کشتی را سوراخ کرده است. شاید برخی فکر کنند کسی از اسارت ...
، هر چند باز هم کتکمان زدند و چشم هایمان را بستند و گفتند اعدام می شوید، تا اردوگاه هر لحظه گمان می کردیم اعداممان می کنند. آزاده دفاع مقدس از حال و هوایی محرم و صفر اسارت اشاره کرد و یادآور شد: محرم ها آنجا خیلی مخفیانه روضه می خواندیم، مداحی می کردیم، دو سال البته برایم متفاوت بود، سال اولی که بودیم تاسوا ما را واکسن زدند، نمی دانم چه واکسنی بود ولی همه تب و لرز زیادی داشتند، نمی ...
. تولد یک سالگی پرتو اگر برای هرات و مردمش خوش یُمن بود، برای خودش شگون نداشت. نوزده سال قبل که جهان خانم مادر پرتو همراه شوهرش شیرمحمد در کنار مردم، طالبان را از هرات بیرون کردند، در همهمه و آشوبِ شورش، مادرش اسیر طالب های فراری شد که به دل کوه های شرق زدند. شیرمحمد همان وقت به تعقیب شان رفته بود، چند ساعت بعد نیروهای تجسس ائتلاف شمال تنِ نیمه جانِ شیرمحمد را کنار جنازه ...
.... وقتی به بچه های خودمان رسیدم، ترسیده بودم. سن و سالی هم نداشتم. به یکی از برادر سپاهی جریان را گفتم، گفت: به کسی چیزی نگو. بعد از مدتی یکی از همان غول های عراقی که می گفتند دست راست صدام هست، وارد سالن شد. با صدای بلند گفت: آن 4 نفر که این جریان را درست کردند، بیرون بیایند. به جان خمینی کاری با آن ها ندارم. آن سپاهی دست من را محکم فشار داد و گفت: هیچی نگو. من واقعاً در ...
بخشی (تو بخوان سلول های انفرادی زندان) هیچ گاه ایجاد نمی شود. حتی اگر بیمار ده یا بیست سال هر روز را چند ساعت در آن مراکز بگذارند. مادرِ زینب خاطره ای را از مادر پسرکی که در بخش کودکان بستری بود تعریف می کند که بعدها از قضا زندگی خودش موبه مو می شود عین همان خاطره. تعریف می کند که مادرِ پسرک مثل پروانه دور سر فرزندش می چرخید و قربان صدقه اش می رفت و در پاسخ سؤال هر هم اتاقیِ کنجکاوی که می ...