سایر منابع:
سایر خبرها
کرده است. آنها به خانه حیدرخان پدر الله کرم رفته اند، کسی که حاکم آن منطقه بوده است. وی می نویسد: اطاق من دری به اطاق دفتر الله کرم داشت. خان پیر با کتابخانه ای که کتب مختلف به زبان های مختلف در آن جای داده شده بود، کاری نداشت و به لوازم عکاسی و وسائل تلگرافی که مورد توجه پسرش بود و در این اطاق جا داشت توجهی نمی کرد، اما از سوالات وی معلوم بود که بر اوضاع جهان وقوف کامل دارد . وی روز بعد نیز با ...
شد و دنبالشون کرد و خطاب به پسر گفت؛ وایستا گوساله! پسر به پدرش گفت؛ بابا تو فرار کن منو شناسایی کردند! نامه هشدار آمیز نماینده مجلس به وزیر نیرو رئیس کمیته اقتصاد انرژی کمسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی در نامه ای با هشدار به وزیر نیرو نسبت به کمبود برق تولیدی در کشور گفت که در صورت وجود برنامه زمان بندی شده و عملیاتی برای تأمین پایدار برق در تابستان 1401 ، این برنامه در ...
تر) است. می پرسد در این شرایط شما چرا آمدی اینجا؟ (با خنده) ما همه فرار می کنیم که برویم ایران شما می آیید اینجا که چه؟ گفتم برای ساخت یک مستند از تحولات افغانستان آمده ام. گفت: حتما بنویس از ما که اینجا حبس شده ایم و راه چاره ای هم نیست. نه می شود ماند، نه راهی برای رفتن داریم. در کشور خودمان غریبیم. خیلی دلم گرفت از حرفایش، جوان خوش سخنی بود. لیسانس بازرگانی گرفته و بعد با کمک پدرش ...
حقوقش را به پدرش می داد تا کمک خرج خانواده باشد. پسر بزرگ ترم علی اکبر می خواست به همراه دوستانش برای کار به ترکیه برود که علی اصغر را هم با خودش برد. آبان ماه 92 با هم به ترکیه رفتند؛ اواخر آبان ماه داماد خواهرم حمید احسانی که رفیق علی اصغر هم بود، در سوریه شهید شد. بعد از شهادت حمید، علی اصغر نتوانست در ترکیه بماند و دی ماه به ایران برگشت. علی اصغر بهانه رفتن به سوریه را می گرفت، اما ...