سایر خبرها
به موفق بودن نگاه جنسیتی ندارم
من در دزفول متولد شده ام .کودکی ام را در دزفول و تهران سپری کردم چرا که خانواده ام میان تهران و دزفول در رفت و آمد بودند. پدرو مادر من جلوتر از زمانه خود یعنی بیش از آنچه در آن زمان عرف بود به تحصیلات اهمیت می دادند. من زودتر از سن ورود به مدرسه، تحصیلاتم را شروع کردم. برای ادامه تحصیل در 17 سالگی به انگلستان سفر کردم. در آن زمان تمام فکرم این بود که برای خودم کسب و کار راه اندازی کنم و ...
رئیس داریم تا رئیس!
موجودی چه انسان، چه حیوان، چه نباتات که از جو اکسیژن می گیرند و زنده هستند، قادرند خوب و بد را تشخیص دهند، همچنان که یک شاخه گل با یک موسیقی، رشدش چندین برابر می شود. دوستان! من سال 84 که بنا بر دستور فرمانده سپاهِ شهرم، جهت تکمیل پرونده ی جانبازی ام اقدام کردم، در یک مراجعه به تهران ساعت 9 صبح جلوی اتاق دکتر دهقان بودم و با توجه به این که ایشان جلسه هم داشتند، ساعت 9:20 دقیقه با ایشان دیدار کردم. وقتی ...
جراحی زیبایی های پر سر و صدا در بازیگران ایرانی
.... با این حال، کارگردان وقتی بازیگری را برای یک کار تاریخی انتخاب می کند، خیلی به این مسئله معتقد است که بازیگرش صورت طبیعی داشته باشد. او درباره این که آیا به اثبات کردن شائبه ها و حواشی که در این پروژه در مورد چهره اش مطرح شد، برآمد یا نه، می گوید: چه جوری ثابت می کردم! تمام گریمورهایی که با من کار کردند، می دانند که صورتم مال خودم است. چون تنها کسی که به صورت بازیگر دست می زند ...
حامدحدادی: جوسازی کردند،مشتی در کار نبود
؟ خودم هم فکر نمی کردم سه جلسه محروم شوم. حتی نام مرا از مسابقه آل استار هم حذف کردند. سال گذشته برای این مسابقه انتخاب شدم اما نرفتم امسال به خاطر اینکه خانواده ام اینجا بود می خواستم بازی متفاوتی را ببینند که این اتفاق بد افتاد و خودم هم ناراحت شدم. متاسفانه جو بدی هم اینجا علیه من راه افتاد. *وضعیت تیم مان در این فصل چگونه بوده است؟ پیش از محرومیت من در کل فصل پنج ...
همسر شهید: شهادت روح الله آرزوی مادر بود/من با روح الله رشد پیدا کردم
سفر کوتاه یا دیدار با پدرش هم برنامه ریزی می کرد. شش ماه خودسازی،هفت ماه انتظار و دیدار ارباب روح الله این آینده نگری را داشت که یک روزی ممکن است که نباشد . بنابراین خیلی سعی می کرد که من روی پای خودم بایستم. در عین حال که به او خیلی وابسته بودم ولی روح الله همیشه سعی می کرد من را متکی به خودم کند و تلاش او باعث شد تا من قوی و محکم باشم. فرهنگ نیوز: با این حساب او ...
وقتی مشتریان ایران خودرو به حقوق خود نمی رسند! / خودرو آتش گرفت، ایران خودرو: به ما ربطی ندارد!
خروج از پارکینگ منزل دوستم را داشتم در حالیکه به همراه یکی از دوستانم در حال سوار شدن به خودروی خود بودیم ، پژو پرشیا به یکباره از سمت جلو آتش گرفت که سریعا خودم به همراه دوست همراهم از خودرو خارج شدیم و درصدد خاموش نمودن خودرو برآمدیم که به دلیل شدت گرفتن حریق، انفجاری صورت گرفت که به واسطه افزایش شعله های آن مجبور به تماس با آتش نشانی شدیم که بعد از حضور و تلاش پرسنل زحمتکش آتش نشانی، آتش خاموش شد ...
فکر می کردم قلب آدمها این شکلیه(❤️)وحالا...
یه زمانی با خودم خیال میکردم بیست چهارپنج سالگی چه عجیب غریب و دوره،خیال میکردم اووو خیلی فاصله است تا به منم بگن جوون زمانی از این فکرا میکردم که ته آرزوم کتونی سفید بود و بزرگترین غم دنیا صبح بیدار شدن و رفتن به مدرسه زمانی که آرزو داشتم برسم به سن خواهر بزرگترم تا نباشه مشق یادتون هست چه لذتی داشت وقتی می گفتن امروز معلم ندارین؟ من خودم دوسال منتظر بودم تا بشم کلاس ...
شهید محراب و ماجرای عقب آوردن پیکر مطهر یکی از شهدا/ از حضرت زهرا (س) می خواهم بعد از شهادت، بدنم سالم ...
عملیات گفتم: ضمن اینکه نیروها را سازمان می دهید . سرپل را تأمین کنید اگر نتوانستید، شب این کار را انجام دهید گفت: باشد. رفت و خط را تحویل گرفت. سپس اعلام کرد که توجیه شدم. اول شب گفت: حالا دارم برای تأمین سرپل می روم بعد از چنددقیقه ای با ما تماس گرفتند که درگیر شده اند و سید علی کشمیری به شهادت رسیده است. من خیلی دست تنها بودم به حدی که، خودم مجبور شدم به خط بروم. فردا صبح دقیقاً بعد از نماز صبح که ...
این عشق کمر سختی ها را شکست
خرم آباد بودم و در جریان اصل موضوع نبودم. فقط به من گفته بودند سید از ناحیه دست مجروح شده است اما می دانستم این واقعیت ندارد زیرا او روحیه ام را می شناخت و می دانست من تحمل بی خبری از او را ندارم. با اصرار زیاد پس از سه روز متوجه شدم گلوله به سر آقا سید اصابت کرده است بهترین راه را مناجات با خدا آن هم در خلوت می دانستم. در گوشه ای نشستم و با خداوند و حضرت زینب(س) مشغول صحبت شدم. گفتم می دانم که سید ...
زندگی خصوصی محافظ خوش تیپ رییس جمهور+تصاویر
...> هر وقت صحبت این خانواده پیش می آمد پدرم می گفت: خانواده مذهبی هستند که حتی در نماز صبح های مسجد هم شرکت می کنند. زمانی هم که حاج خانم از من سوال کرد چند سالمه و پرسش هایی از این دست، با اینکه ارتباط راحتی با ایشان داشتم و حس هم کردم قضیه مربوط است به یک خواستگاری اما نمی دانستم برای پسر خودشان می خواهند. زمانی که داشتیم بر می گشتیم خانه در راه به مادرم هم موضوع را گفتند. مادرم ...
فرار شوم دختر دانش آموز از خانه
می دیدم حالم به هم می خورد و خودم را سرگرم گوشی تلفن همراه می کردم تا اینکه در شبکه های اجتماعی با پسری جوان آشنا شدم و وقتی برایش درد دل کردم پیشنهاد داد از خانه فرار کنم و نزدش بروم . وی ادامه داد : بدون آن که به عواقب این کار فکر کنم با برداشتن یک میلیون تومان پول از خانه فرار کردم و بعد من و آن پسر به شمال رفتیم . او در بین راه یکی از دوستانش را هم سوار خودرویش کرد . آنها مرا به خانه ای در ...
اندر احوالات آقای همسایه
برای همین هم با مادرم درگیر شدم. در این لحظه پسر جوان هم وارد خانه شد و با چاقو تهدیدم می کرد اگر یک کلمه حرف بزنم ... . از خانه بیرون زدم. در خیابان ها سرگردان شده بودم که ماموران کلانتری کاظم آباد دستگیرم کردند .امروز به مرکز مشاوره معرفی شده ایم. زن 38 ساله که با شنیدن اظهارات دخترش دچار اضطراب زیادی شده بود جلو آمد و گفت: بهناز راست می گوید ، مقصرم و خودم را لعن ...
قتل زن در شکنجه گاه شوهر
شدم تا اینکه موبایلش خاموش شد. ابتدا احتمال دادم به خانه دوستانش رفته باشد. وقتی پرس وجو کردم دیدم از مادرم خبر ندارند. حالا چند شبانه روز است که از گم شدن مادرم می گذرد، نگران هستم که گرفتار سرنوشت شومی شده باشد. با دستور بازپرس جنایی تیمی از کارآگاهان پلیس مأموریت یافتند تحقیقاتی را برای یافتن زن گمشده آغاز کنند. مأموران در جریان بررسی ها پی بردند زن گمشده با همسرش سعید اختلافات شدید ...
مهارت "حاضرجوابی" را با خواندن این گزارش یاد بگیرید
بی بدیل خانواده در حاضر جوابی کودکان والدین آیینه فرزندان هستند، مادر و پدری که حاضر جوابند و حق خود را در برابر زور می گیرند، کودکانشان هم با نگاه کردن به آنها الگو برداری کرده و خصلت های خوب یا بد را بر می دارند. هستی، 29 ساله، کارمند می گوید: از بچگی حاضر جواب بودم، هیچ وقت والدینم را در مقابل حرف زور بی جواب ندیدم و این کار آنها ستودم. *حاضر جوابی در چشم والدین ...
دفاعیه کیمیای همیشه جوان!
.... خدا را شکر در تهران مجری جدیدی به گروه اضافه شد که بلد بود چگونه، دانه ای ابروها را به هم بچسباند. من حتی به مدت یک سال هر روز دو ساعت زودتر از دیگران آفیش می شدم، فقط برای این که ابروهایم واقعی و باورپذبرتر شود. حال باید دید انصاف آقای اسکندری کجا رفته که اینگونه تهمت می زند؟! امیر اسکندری در بخش دیگر از گفت و گوی خود مدعی شده بود که برخلاف خواسته او، تهیه کننده این سریال به ...
یک بام و دو هوا
چای و می گوید: تا وقتی خودم هستم که مراقبش باشم، باید هر چیزی رو که دوست داره دست بزنه و تجربه کنه. نباید عقده ای تو دلش بمونه . ماهان 2ساله با فلاسک چای مشغول است و مادر همانطور که سفت فلاسک را چسبیده تا محتویات داغ آن روی پسر عزیزش خالی نشود با همسرش مشغول بگو مگو است. بالاخره پیش می آید که والدین در پروسه تربیت فرزند، به تفاوت عقیده و سلیقه برسند. عدم تفاهم والدین در تربیت کودک چه تأثیری بر ...
دارالشفا و داروی خطورات شیطانی چیست؟
خوشی او را در یاد خودم قرار می دهم؛ یعنی لذّت می برد از این که به یاد من است. وقتی خطورات انسان، الهی شد و مدام به یاد او بود؛ خدا هم در یاد او است. مگر می شود انسان یاد کسی باشد و او به یاد انسان نباشد؟! القلب یهدی الی القلب که در بین ما هم معروف است و در فارسی خودمان می گوییم: دل به دل راه دارد، همین است. انسان یاد پروردگار عالم باشد و پروردگار عالم به یادش نباشد؟! خداوند متعال که خیلی ...
ورود کلاهبرداران به سمساری های مجازی
آمیز شروع شد. کلافه شده بودم و از طرفی هم می ترسیدم که بی جهت دچار مشکل شوم. آخر سر هم مجبور شدم سیم کارتم را عوض کنم چون تنها اشتباهم این بود که با سیم کارت اصلی ام با تلفن آن خانم تماس گرفته بودم. از آن به بعد هم پشت دستم را داغ کردم که هرگز به این شیوه با کسی معامله نکنم. حواستان باشد گول نخورید! خرید و فروش از طریق سایت های اینترنتی فروش لوازم دست دوم، بگیر و نگیر دارد ...
ماجرای امضای حاج قاسم بر کتاب جوان ترین شهید مدافع حرم
در سوریه از روزی که رفت سردردهای شدید گرفتم و تب کردم. تا یک ماه اصلا هیچ تماسی با پدرش نگرفته بود. از قبل گفته بود وقتی تماس نمی گیرم، یعنی این که حالم خوب است و اگر اتفاقی بیفتد به شما خبر می دهند. بعد از یک ماه، 2 مرتبه با پدرش تماس گرفته بود و من هم اطلاع نداشتم. فقط پدرش می گفت حالش خوب است. یک ماه که گذشت به همسرم گفتم: اگر نگویی دقیقا پسرم کجاست، تمام تهران را می گردم تا متوجه شوم ...
سکوت برف در قلمرو کوهستان را تجربه کنید
می آید. خدا را صدا می کنند و اولیاء اش را. یکی از بچه هاست؛ دارد می دود. می رسد بالای سرم. حالم را می پرسد. دست می برد و گوش هایم را به دنبال لکه و رد خون وارسی می کند. پاهایم را تکان می دهم. بلند می شوم و دره ای را نگاه می کنم که 50 متر با سقوط در آن فاصله داشته ام. اما با آخرین ضربه ای که خورده ام از دهلیز بیرون افتاده ام. با خودم می گویم دیگر به هیمالیا برنمی گردم. و دو ماه بعد باز هیمالیا زیر ...
سرکرده آدم رباها : زندان خانه دوم من است
دو همدستش مأمور مراقبت از او هستند. بعد از اقرار ابراهیم و به دست آمدن نشانی ویلا، کارآگاهان راهی محل شدند و همزمان با رهایی گروگان، مهدی 29 ساله و امیر 53 ساله را هم بازداشت کردند. در بازرسی از مخفیگاه متهمان 200 عدد فشنگ جنگی کشف شد. مهدی و امیر در اولین بازجویی ها به همدستی در ربودن پسر نوجوان اقرار کردند. مهدی در شرح ماجرا گفت: ما سه نفر در زندان هم بند بودیم تا اینکه در شب نشینی زندان ابراهیم ...
جاه طلبی های کارلی ادامه دارد
بسیاری گمان کردند ما به دنبال انتقام از ژاپنی ها به دلیل شکست در فینال قبلی هستیم اما واقعیت این طور نبود. ما نه به انتقام که به قهرمانی فکر می کردیم. پس از آن نیز قسمت خوب دیگر ماجرا آغاز شد. یعنی وقتی که برترین بازیکن جهان شدم. خیلی لذت بخش بود و البته اصلا فکر نمی کنم که این برای آخرین مرتبه بود. من خودم را تنها بازیکن لایق برای رسیدن به این عنوان نمی دانم و خوب درک می کنم بازیکنان دیگری هم می ...
نگران انتخابات خبرگان نیستم
، حرف زدم و افرادی به من گفتند: چرا فقط شما حرف می زنی و کس دیگری صحبتی نمی کند؟ اگر زدن این حرف ها وظیفه است، چرا دیگران به وظیفه خود عمل نمی کنند؟ این گذشت تا اینکه پس از مدت کوتاهی، دیگران از جمله وزیر سابق اطلاعات هم در مدرسه فیضیه صحبت کرد و گفت: آن فرد ِمنحرف چنین پرونده ای دارد و در فتنه دست به چنین کارهایی زده است! این روشنگری ها و هوشیاری جوانان و نهادهای نظام، از جمله سپاه پاسداران انقلاب ...
سفیران صلح
توانم مانند این جهانگرد ونیزی به دور دنیا سفر کنم. بار ها این کتاب را خواندم و هر بار خودم را به جای مارکوپولو تصور کردم. مطالعه مبارزه او با سختی ها و مشکلات در راه سفر در جاده ابریشم پر از نکات آموزنده بود و هرروز به این موضوع فکر می کردم که با سفر به شهرهای ایران و کشورهای مختلف جهان، با فرهنگ ها و آداب و رسوم مردم مختلف کشورم و جهان آشنا شوم. بعد از ازدواج و به دنیا آمدن 2فرزندم به دنبال جرقه ...
اختراعی برای فرید
مشغله هایی که برای خودم درست کرده بودم می توانم بگویم خیلی هم خوب بود. می خندد و ادامه می دهد: از کلاس عقب نمی ماندم و همین هم دلیلی شد تا خانواده ام حمایتم کنند. خوشحالم و افتخار می کنم که پدر و مادرم مسخره ام نکردند و به نظر و دغدغه ام احترام گذاشتند. هر هزینه ای که می خواستم برای تولید این کار در اختیارم قرار می دادند تا به هدفم برسم خیلی سریع اضافه می کند: البته واقعا نباید از تلاش ها ...
مسعود بارزانی و مالیخولیای تجزیه عراق و آشوبگری
دوکشور هم وعده استقلالی نداده اند. هرچند که فلج بودن نظام سیاسی در اقلیم کردستان عراق موجب یکه تازی بارزانی شده است، زیرا حزب های سیاسی اقلیم کردستان هم اراده سیاسی نابودی این خانواده هوچی را ندارند و هر کدام به نحوی گرفتار فسادی مالی با او هستند. البته هم پیمان های ملی و دولت مرکزی عراق هم بنا به ضعف حکومت مرکزی عراق، دست طایفه گرایان و اسلام گرایان سنی را برای سرقت و تاراج عراق باز گذاشته و سکوت هم ...
عاقبت یک لحظه غفلت از یاد خدا/چرا باید در تشییع جنازه شرکت کرد
...! تو هم تصوّر نکن که اگر فقط یک لحظه غافل باشی، چیزی نمی شود؛ آنجا می فهمی که برای همان یک لحظه چه حسرتی خواهی خورد که چرا غافل بودم و چرا حواسم نبود؟! چرا موقعی که گفتند: صلوات بر محمّد و آل محمّد، من فراموش کردم و حواسم نبود صلوات بفرستم. چرا به ختم هم رفتم، حتّی یک فاتحه نخواندم. گاهی برخی این طور هستند، ختم می روند، امّا یک فاتحه هم نمی خواند، فقط برای این که حالا همسایه است، رفیق است ...
لاک قرمز تجربه لازم و خوبی برای کارنامه من محسوب می شود/ آرزوی هر بازیگری حضور در نقش اکرم است
مشغول تحصیل بودم. تا اینکه در سال 90 برای نقش نیکی در کلاس هنرپیشگی انتخاب شدم . نقش نیکی و فیلم را خیلی دوست داشتم و از این فیلم به بعد بود که به بازیگری علاقمند و در دنیای سینما شناخته شدم. در طول این سالها کدام نقش را بیشتر دوست داشتید و فکر می کنید در کدام نقش بهتر ظاهر شدید؟ نقش نیکی در کلاس هنرپیشگی را خیلی دوست داشتم و دارم. اگر باز هم چنین نقشی به من پیشنهاد شود می پذیرم ...
کسی سراغی از ما نمی گیرد
رسیدند اما اگر تیپ ابوذر منحل نمی شد و رزمندگان با همان سازمان وارد افغانستان می شدند سرنوشت جور دیگری رقم می خورد. عیوضعلی حسنی: چهارده ساله و یتیم بودم که به ایران آمدم. در شهرری ساکن شدم و کارم کشاورزی بود. یکی از روحانیون افغانستانی اطلاع داد که پادگان برای اعزام به جبهه های افغانستان و ایران نیرو می پذیرد و از من خواست که به آنجا بروم. ثبت نام کردم و پس از طی دوره های آموزشی به ...
آرات حسین ژیمنا ست مادر زاد/ غریب در داخل، عزیز در خارج
با بچه ژیمناستیک کارتان چه می کنید؟ البته کارهای او ژیمناستیک نیست و شبیه اش است. خودتان هم ورزشکار هستید؟ نه ولی آرات عاشق ورزش است و باعث شد من هم دنبال ورزش بروم. از چندماهگی متوجه این استعداد او شدید؟ از 3 ماهگی فهمیدم قدرت دست عجیبی دارد، دستگیره ها را محکم می گرفت و کم کم تاب خوردن را شروع کرد، چند وقتی تاب می خورد تا اینکه چهار دست و پا راه رفتن را یاد گرفت. یعنی قبل از اینکه چهاردست و پا برود تاب می خورد؟ بله، از 6 ماهگی هم راه رفتن را شروع کرد بعد هم کم کم دار حلقه را گرفت. زندگی کردن با بچه ای مثل آرات سخت نیست؟ نه اصلا، البته یکسری مشکلات داشتیم ولی زندگی کردن با او خیلی هم لذت بخش است. فامیل و بستگان هم می گویند زندگی کردن با او سخت است ولی اصلا این گونه نیست. چه مشکلاتی؟ به هرحال من مجبور شدم به خاطر او کارم را ول کنم و به خانه بیایم تا ...