سایر منابع:
سایر خبرها
یه ای برایت بگیرم و او گفت"یک ماشین پلیس" بعد هم گفت "خدا لعنتش کند که با تفنگ به من تیر زد" وی درباره وضعیت دست آرتین هم می گوید: به دست چپ آرتین سه گلوله اصابت کرده و یک عمل جراحی موفق بر روی آن انجام شده است اما یک هفته دیگر عمل دیگری باید بر روی دستش انجام شود. حال و روز کودک پنج ساله ای که حالا یتیم شده است در عرض چند دقیقه کوتاه دگرگون شد، زخم انگشتانش شاید خوب شود ...
این کتاب می خوانیم: آن شب می خواستم سریع خودم را به آزمایشگاه برسانم و خون بگیرم. داشتم برمی گشتم که یک خمپاره خورد پشت سرم. احساس کردم ستاره دارد از چشم هایم می آید. یک نوری احساس کردم و دیگر هیچی نفهمیدم. خون را هم همین طور گرفته بودم توی بغلم. بعد از یک مدت به هوش آمدم، بلند شدم و رفتم اروژانس، دکتر پاک نژاد تا من را دید گفت: وای جوشی کور شده! شروع کرد با بتادین صورتم را تندتند پاک ...
می کردیم اما وقتی همکارانم بعد از زخمی شدن وحیدا... به دنبال من می دویدند آن را دور انداختم بعد هم به مهندس زنگ زدم و گفتم که ما با هم دعوا کرده ایم و از او خواستم که بیاید و هموطنم را به بیمارستان ببرد ولی همکارم جان خود را از دست داده بود و به همین دلیل صاحبکارم مرا تحویل پاسگاه خلق آباد داد. وی با بیان این که من از حبیب ا... کتک خورده ام اما شکایتی از او ندارم، افزود: من قصد کشتن ...
رسا بود و مطمئن، گویی که در یک نشست رسمی نشسته ایم، در یک مجمع بین المللی و هزاران چشم به دهانش دوخته شده تا برایمان از جنگ بگوید، از تاریخی پیچیده به خون و ترکش و باروت که بند بند وجودش به آن آشنا بود: معروفم به کریم زاده، از اول جنگ تا آخرش در جبهه های حق علیه باطل حاضر بودم. من متولد 1325ام، دیگر خودت حساب کن آن موقع چند ساله می شدم. سرایدار دبیرستان شهید مصطفی خمینی بودم. دو زن و یازده بچه توی ...
دنیا عشق و معرفت را تجربه کنند. *فقط گفتم برایت بمیرم حسین(ع)و رفتم به گودال قتله گاه دختران ایران میزبان خانواده های شهیدانند. شهیدان مدافع حرم ، مدافع امنیت ، شاهچراغ و اغتشاش. اما چند سالی است که وقتی نام چیذر و امامزاده علی اکبر(ع) را می شنوم ناخواسته به یاد خادم جوان این آستان می افتم. جوانی لاغر اندام که معصومیت نگاه او، چهره زیبایش را دوست داشتنی تر می کرد . محمد حسین ...