سایر منابع:
سایر خبرها
پرسپولیسی ها حق داشتند علیه من شعار بدهند
...، صادر شد و به دفتر معاون وزیر رسیدیم حیف مان آمد حالا که می خواهیم به بهانه انتخابات مجلس شورای اسلامی از مطرح ترین چهره ورزشی ادوار گذشته مجلس برای ورزش و تصویر عکاسی کنیم، با او درباره ورزش، استقلال و پرسپولیس گپ نزنیم. بخش های نوشتنی این گپ و گفت تقدیم شما... می خواهیم یک کم راحت صحبت کنیم... حیف نبود امیررضا خادم که ذره ذره در کشتی اعتبار جمع کرد اعتبارش را سر ماجرای باشگاه ...
خاطرات جالب مایلی کهن از دوران زندان و درگیری اش با معاون رئیس جمهور!
داند مایلی کهن یک ستاره هم در آسمان ندارد. یک سوال از شما دارم؛ چرا یک سال و نیم باید پرونده من گیر کند؟ برای چی؟ می رم پایین ساختمان دادگاه دم در اعتصاب غذا می کنم. 2 نفر هم بالاخره ما را می شناسند. به جان نوه هایم همینطور گفتم. گفتم می خواهم بدانم چرا پرونده من رو نمی آید. خلاصه این داستان ها پیش آمد و ما محکوم کردیم روزنامه خبر ورزشی را. محکومیت هم این شد از طرف هیات منصفه، که بدون ...
روایتی از دیدار دانشجویان با فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء
، مهمان دانشگاه شهید باهنر کرمان است. با کت و شلوار آمده، اما من دلم می خواست با همان لباس سبز خاطره انگیز می آمد. دانشجویان سن و سال شان به آن روزها قد نمی دهد، اما من از این لباس چه خاطره های قشنگی دارم در آن سال های دور. سبز پوش های سپاه برای ما خاکی پوش های بسیج چقدر دوست داشتنی و الگو بودند. همان روزها که جنگی ناخواسته و نابرابر در گرفته و بخشی از خاک وطن رفته بود زیر پوتین سیه چرده های بعثی. ...
حاتمی کیا تخریب می شود، چون نان به نرخ روز نمی خورد/سلبریتی ها، حاکمان جشنواره امسال شدند
سینما در درون خود آنچنان دچار تعارض و تنش و تناقض شده است که نیازی به بیرون ندارد. دوست دارم در روزهای پایانی جشنواره فیلم فجر، ارزیابی شما را از وضعیت امروز سینما و جشنواره بدانم. محمدی: واقعیت این است که این یک اصل ثابت است که وقتی حواشی بر اصل وضعیتی غلبه می کند به طور طبیعی آن وضعیت دچار اشکال و آسیب می شود. در این شرایط کسانی که به نحوی در موضوع دخیل هستند فارغ از اینکه در چه ...
وفاداری زوجین در زندگی مشترک
مرجان راببیند: _سلام، بفرمایید تا جایی شما را برسانم. مرجان تمایلی به سوار شدن نداشت، اما او آن قدر اصرار کرده بود که بالاخره او را ناچار به سوار شدن کرده بود. در طول راه با ترفند و کلک حرف را به زندگی اش کشانده بود و تا توانسته بود از فهیمه و زندگی با او نالیده بود. حالا هفته ها بود که از آشنایی و دوستی شان می گذشت، مرجان را دوست داشت، او زن مهربانی بود، در کنار او ...
کوبی برایانت از زبان خودش
ببینم و فقط دیدم دستش از پشت آندر آمد و من به او دست دادم. در پورتلند با دیم لیلارد، سی جی مک کالوم و بقیه یاران شان از جمله جیمز هاردن، کایری آیروینک و کورین دورانت صحبت کردم. آن ها به من زنگ می زنند و سوال های مختلفی از من می پرسند. این ها برای من خیلی ارزشمند است. فکر می کنم بازی در پورتلند بود که بچه ای روی نیمکت به من گفت: ما امشب شما را شکست می دهیم. و من پاسخ دادم: من یک قانون دارم ...
رمان انقلاب دستخوش تلاطم نمی شود ولی در نهادها لوث شده است/ سال گرگ آب تطهیر بر سر مجاهدین خلق نمی ریزد
خورشید بر شانه راستشان می تابید تماس گرفت و گفت که حالا وقتش شده که رمان آخر خود را بنویسی. البته فکر می کردم که سال گرگ کار آخرم باشد و فکر می کنم کاری که هم اکنون در دست نگارش دارم کار آخرم باشد! انتهای پیام/و
مرور روزنامه های چهارشنبه بیست و یکم بهمن؛ شناسایی 7 چهره شاخص اصلاح طلبان/ اظهارات عجیب بودجه ای روحانی
.... شما در 22 بهمن ان شاءالله خواهید دید ملت ایران چه خواهد کرد و چه حضوری خواهد داشت. آن وقت معلوم می شود آیا دست ملت ایران ]آن گونه که معاون خزانه داری آمریکا به گزافه ادعا کرد[ بسته است؟ دست ملت ایران بسته نیست و ایران را در عمل نشان داده است. روزنامه قانون نیز ضمن پرداخت به موضوع 22 بهمن در گزارشی به موضوع اظهارات وزیر نفت درباره انتقادات اخیر به اقدامات این وزرات خانه می پردازد ...
تاریخ ثبت نام دوره پنجم کلاس مجردها
.... اگر این کلاس برای کسی ضرورت داشته باشد اصلا این نوع حرف ها برایش مهم نخواهد بود. راستی از شهرهای بسیار دور مانند ساحل خلیج همیشه فارس، جوان هایی مشتاق با سن و سال شما و بعضا با جیب تقریبا خالی، برای دیدن یک بازی فوتبالِ معمولا صفرصفر به تهران و ورزشگاه آزادی می آیند و شب را بیرون از ورزشگاه می خوابند. حالا یک آقا پسر یا حتی دخترخانم در محدوده شهر تهران بگوید اتوبان کردستان یا خیابان ...
اگر در لیست اصول گرایان نبودم، مانند دوره هفتم مجلس انصراف می دادم/ پیشنهاد می کنم کسانی که در لیست ...
امیدوارم که بتوانم به وظیفه ای که در مقابل مردم و کشورم دارم، عمل کنم.” دستجردی که در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی به عنوان کاندیدای اصول گرایان در انتخابات ثبت نام کرده بود، پس از اطلاع از این موضوع که در لیست اصول گرایان قرار ندارد، انصراف خود را از کاندیداتوری در جهت تقویت لیست اصول گرایان اعلام کرد و امروز می گوید “پیشنهاد بنده این است که همه دوستانی که ثبت نام و احساس تکلیف کرده اند و ...
شهید مدافع حرم: چرا باید در سوریه جنگید؟
به گزارش میبدخبر به نقل از فارس: رضا شاعری؛ شهید سید محمد حسین میردوستی از رزمندگان و مدافعان حرم حضرت زینب(س) بود که در عملیات محرم و در روز تاسوعا توسط تروریست های تکفیری به شهادت رسید. از این رو جهت مصاحبه با این خانواده یه منزل شان رفتیم. در همان لحظات اول با روحیه بالا و قابل ستایش پدر شهید سید محمد حسین میردوستی مواجه شدیم. پارچه سبز روی شانه پدر شهید میردوستی نشان از سادات بودنش داشت. دستی به محاسن سفیدش کشید و ما را با احترام مضاعف به آپارتمان ساده اش دعوت کرد. در بین صحبت هایشان مدام به پیش وند نام شان که همان عبارت سید که آن را شناسنامه خانواده شان می دانستند تاکید داشتند و در لحظه به لحظه مصاحبه، شهیدشان را با نام کامل آقا سید محمد حسین خطاب می کردند. سید محمد یاسا فرزند شهید که در یک سالگی پدر را از دست داده در خانه مشغول بازی بود. چند دقیقه بعد مادر شهید(زینب میرشاهی) و همسرش (راضیه سادات میردوستی) به جمع مان ملحق شدند و مصاحبه ما با این عزیزان شروع شد که در ادامه متن آن را خواهید خواند: *شهید میردوستی اولین شهید دهه هفتادی ما چهار فرزند داشتیم و فاصله سنی همه آن ها بین دو تا سه سال بود. دختر اولمان متولد سال 62، آقا سید قاسم متولد سال 64، دختر بعدی مان متولد 68 و محمد حسین هم آخرین فرزند ما و به قول معروف ته تغاری بود. سید محمد حسین 13 تیر ماه 1370 به دنیا آمد که فکر می کنم پسرم اولین شهید دهه هفتادی مدافع حرم باشد. *شیطنت هایش خاص خودش بود محمد حسین خیلی سرزنده بود و شور و حال خاص و شیطنت های به خصوصی داشت و به خواهرش که یک سال و نیم فاصله سنی داشتند خیلی وابسته بود. یک جورهایی عین خواهر و برادر دوقلو همه جا با هم می رفتند. یک روز در حین بازی وقتی بالای رختخواب ها رفته بودند شهید میردوستی از آن بالا افتاد و زبانش کمی آسیب دید و پاره شد. از همان نوجوانی با همین خواهرش پنج شنبه ها بر سر مزار شهید احمد پلارک و دیگر شهدای بهشت زهرا(س) می رفتند. *دوره کامل پزشک یاری عملیاتی را در هفت ماه گذراند سید محمد حسین بسیار فعال و پر تکاپو بود و در سال 90 به عضویت بسیج ویژه صابرین در آمد. او در کنار آموزش های نظامی آموزش پزشک یاری هم دیده بود و مطالعات آزاد در این زمینه داشت. به قول معروف او یک پزشک یار عملیاتی بود و در طی هفت ماه این دوره را فرا گرفته بود و کارهایی مثل بخیه، حجامت، سرم زدن را به طور کامل مسلط شد. حتی گاهی موارد برخی از بیماری ها را هم به خوبی تشخیص می داد. ما برای دیپلم گرفتن آقا سید قاسم خیلی سختی کشیدیم (خنده) اصلا دل به درس نمی داد اما محمد حسین وقتی در دبیرستان وارد شد و قصد داشت انتخاب رشته کند مدیر دبیرستان خیلی از او تعریف کرد که احساس غرور کردم. اولویت اول انتخاب رشته اش هم ریاضی و فیزیک بود. مسئولین مدرسه تاکید داشتند تا در آنجا بماند و این رشته را بخواند ولی فرزندم به رشته کامپیوتر علاقه وافری داشت و به همین دلیل در دبیرستان فنی و حرفه ای ثبت نام کرد. وقتی هم برای ثبت نام در رشته کامپیوتر به مدرسه رفتیم مدیر مدرسه گفت این پسر که نمراتش خوب است به نظرم ببرید همان ریاضی را بخواند اما با اصرار شهید در رشته کامپیوتر ثبت نام اش کردند. *می گفتم تو برای خودت به ما محبت می کنی پدرش مدتی بود که دائما سرفه می کرد. شب ها این این عارضه حادتر می شد و سید محمد حسین برای آقای میردوستی یک لیوان آب می برد. همیشه می گفت: من موظفم به شما خدمت کنم، وظیفه فرزند این است که به پدر و مادرش خدمت کند این جز مسائل اخلاقی مهم است که نباید ساده از کنار آن بگذریم . می گفت: اگر محبت به پدر و مادر زیاد باشد انسان طول عمر پیدا می کند. من هم به شوخی به او می گفتم پس تو برای طول عمر خودت به ما محبت می کنی. *مادر بزرگش نام او را انتخاب کرد پدر بزرگ همسرم نود و هشت سال سن داشت و در تمام عمر نماز شب اش به نماز صبح متصل بود و از نظر اعتقادی خاص بود. مادر شوهرم تنها فرزند این مرد مومن و اهل خدا بود. وقتی محمد حسین به دنیا آمد از من درخواست کرد اگر اجازه بدهی نام پدرم را روی پسرت بگذارم. من هم با کمال میل و با اشتیاق قبول کردم. او هم روی اسم کاملش یعنی سید محمد حسین خیلی حساس بود و کلا عاشق اسم اش بود، اگر کسی محمد خالی صدایش می کرد حتما تذکر می داد. *این پسر من هم یک خشوی دیگر است محمد حسین برخی از تکه کلام های کودکی اش را حفظ کرده بود و در صحبت هایش به کار می برد. مثلا به خرگوش می گفت خَشو و یا به جریمه کردن می گفت: الان پلیس جمیله اش می کنه. گاهی به محمد یاسا هم می گفت این پسر من یک خشوی دیگر است. *با پودرهای سفید محدودشان می کردم محمد حسین و خواهرش که پشت هم بودند خیلی شیطنت می کردند و بعضی اوقات خیلی خسته می شدم، تنها راه چاره ای که پیدا کردم این بود که آن ها را می نشاندم گوشه ای از خانه و با این پودرهای سفید رنگ، یک دایره دورشان می کشیدم و می گفتم نباید بیرون بیایید با این ترفند در همان جا بازی می کردند و فقط وقت هایی که می خواستند دستشویی بروند بیرون می آمدند(خنده) اما بعد دوباره به محدوده ای که برایشان ترسیم کرده بودم بر می گشتند. وقتی کوچک بود عین چارلی چاپلین راه می رفت، می گفتم محمد یاسا هم عین خودت راه می رود. چند روزی بود که بعد از شهادت پدرش اصلا همان چند کلمه را هم که می گفت ادا نمی کرد. وقتی رفقای پدرش برای سر سلامتی آمدند منزلمان محمد یاسا خوشحال شده بود. حس می کردم پدرش را در جمع دوستانش می بیند، خیلی رفتارش تغییر کرد و سرحال شد. شاید این مطلب خیلی شعاری باشد اما ما غائل به این هستیم که شهدا زنده اند و وقتی رفتار محمد یاسا را بعد از چند روز سکوت دیدم بیشتر به این آیه ایمان آْوردم. *شهادت فرزندم بدترین داغ بود اما مطمئنم بهترین راه است برادرم شهید شد و داغ مادر هم دیده ام اما هیچ داغی مثل داغ اولاد نیست. با این حال افتخار می کنم که فرزندم در راه اسلام به شهادت رسیده است. درست است که شهادت و نبودن فرزندم بدترین داغ است اما مطمئنم بهترین راه را انتخاب کرده ایم. *چرا باید در سوریه بجنگیم پدر شهید میر دوستی در ادامه این مصاحبه گفت: پدرم روحانی و اصالتا اهل استان گلستان بود. او با گروه فدائیان اسلام همراهی می کرد و در دوران انقلاب اسلامی نیز فعالیت های چشمگیری داشت. بنده معتقدم شهادت محمد حسین جان برکتی برای خانواده ماست و این شهید برای عموم ملت ایران و متعلق به اسلام است. برخی در این روزها می گویند چرا ما باید به صورت نیابتی در سوریه بجنگیم و باید در جواب این هم وطنان تاکید کنم که قطعا مرزهای ما امروز مرزهای جهان اسلام است و هر جا اسلام تهدید شود وظیفه ماست که در آنجا حضور داشته باشیم و خدمت بکنیم. بنده خودم پاسدار هستم الحمدالله در زمان جنگ هم توفیق جانبازی داشتم و در آن دوران با شکوه با پدر و برادرانم به جبهه می رفتیم و برادرم آقا سید مجتبی میردوستی در عملیات بازی دراز به شهادت رسید و علی اصغر میرشاهی برادر همسرم نیز قبل از عملیات بیت القدس 6 به شهادت رسید. شوهر خواهرم که از رزمندگان غواص بود نیز در عملیات فاو به شهادت رسید. به نظرم برجسته ترین شاخصه آقا سید محمد حسین اخلاق او بود و سپس بحث تحصیلی او که خداروشکر وضعیت مطلوبی داشت. اما از ویژگی های او علاقه خاص اش به بسیج و هیئت بود. ولایت مداری و پاکار نظام بودن در ایام فتنه 88 هم نباید از قلم انداخت. وقتی درگیری های سال 88 به اوج خود رسیده بود شهید میردوستی آمد و گفت می خواهم با بچه های پایگاه برای سرکوب این آشوبگران بروم و خودم او را به حوزه معرفی کردم و اتفاقا به مسئول حوزه سفارش کردم که محسن از پس درگیری برمی آید و از او در مناطق درگیری که سخت تر است می توانید استفاده کنید. بلافاصله سید محمد حسین برادر بزرگترش هم آمد و به اتفاق هم رفتند. *در راه شهادت گوی سبقت را از من ربود قدیم ها در منزلمان یک هیئت هفتگی داشتیم و پسرانم نوجوان بودند. شهید میردوستی به دلیل اینکه کوچک تر بود به قول بچه هیئتی ها خارج سینه می زد. در همان عوالم کودکی و نوجوانی محمد حسین رفت بیرون هیئت و برادر کوچکش سید محمد حسین را دعوا کرد و گفت: وقتی نمی توانی با جمع هماهنگ سینه بزنی خب سینه نزن. داداشش می گفت ما که تو هیئت منظم سینه میزدیم جا موندیم اما او از ما جلو زد. بنده سال ها سابقه جنگ دارم و همیشه آرزوی شهادت داشته و دارم. به هر حال به لحاظ سن و سال و سابقه هم حساب کنید من از پسرم بیشتر در فضای جنگ بودم. الغرض! آقا سید محمد حسین توی هیئت منظم سینه نمی زد اما به قول آن شعر که حضرت آقا خواند ما مدعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند... فرزندم که حدود 30 سال از من کوچکتر بود گوی سبقت را ربود و به این مقام عظیم دست یافت. حکایت محمد حسین و من حکایت آیه السابقون و السابقون اولئک المقربون است. *آقا جان برایت آب آوردم یکی از خاطرات خوبی که از آقا محمد حسین به یاد دارم این است که به علت عارضه ای که داشتم شب ها درخواب سرفه های مکرر داشتم و در آن مدت تا صدای سرفه من را می شنید با یک لیوان آّب بالای سرم حاضر می شد و می گفت: آقاجان برایت آب آوردم . *آرروی شهادت در آخرین روز زندگی محمد حسین جوان و پویا بود و آرزوهای زیادی در سر داشت. برای خانه ای که به تازگی از مسکن مهر گرفته بود برنامه هایی جهت زیبایی نمای داخلی خانه آشپزخانه داشت. آپارتمان جمع و جوری که با هزار مشقت برای رفاه حال خانواده اش تهیه کرده بود وسایلی نظیر کابینت و برخی از وسایل گرمایشی نداشت. قبل از سفرش به همسرش گفته بود وقتی برگشتم آشپزخانه را کابینت می زنم و باقی کارهای که نیمه تمام را تکمیل می کنم. حالا همین جوان که این آرزوها را داشت یک شب قبل از شهادت به رفقایش گفته بود: من دیگر آرزویی جز شهادت ندارم او در آخرین روزها به نقطه ای می رسد که هیچ آرزوی دنیایی نداشت و خدا را شکر همچون مولایش حضرت ابوفاضل در روز تاسوعا به شهادت رسید. موقع رفتن فرصتی برای دیدار نبود و تلفنی زنگ زد و خداحافظی کرد. وقتی پیکرش را آوردند صورتش خیلی سالم بود احساس می کنم برای اینکه ما دوباره ببینیم اش چهره اش سالم مانده بود. نحوه شهادتش هم این طور که می گویند موشک به همسنگرش شهید امجدیان اصابت کرده و پیکر آن شهید عزیز کاملا متلاشی شده بود سپس ترکش هایش به محمد حسین خورده و پیکرش آسیب شدیدی خورده بود. وداع با پیکر شهید امجدیان همزمان با سید محمد حسین ما در تهران انجام شد اما شهید امجدیان را به زادگاهش کرمانشاه بردند و در آنجا دفن کردند. خانواده شهید امجدیان ساکن کیان شهر هستند. *مایه قوت قلب همرزمان همرزمان شهید می گفتند: آقا سید، محمد حسین شما روحیه بالایی داشت صحبت هایش و حضورش باعث قوت قلب بچه ها بود. وقت هایی که می خواستیم با خانواده هایمان تماس بگیریم شهید میردوستی الویت تماس را به دوستانش اختصاص می داد و در این زمینه ایثار می کرد. بنده به عنوان پدر محمد حسین معتقدم که پسرم از من سبقت گرفت و به من نشان داد که هنوز باب شهادت باز است. من در پیچ و خم این دنیا گیر کردم و به این سعادت بزرگ که آرزویش را داشتم نرسیدم. گاهی اوقات هم کارهایی می کرد که جای دعوا کردن داشت اما چون رفتار هایش با شوخ طبع خاصی همراه بود، اصطلاحا دلم نمی آمد و نمی توانستم تنبیه اش کنم. *آماده جهاد هستم در یگان نظامی آن ها بین رزمندگان تی شرت توزیع کرده بودند و به شهید میردوستی ذکر یا اباالفضل(ع) افتاده بود و مثل حضرت عباس(ع) در روز تاسوعا به شهادت رسید. در طول جنگ تحمیلی چند تن از پسرعموها، برادرم و الان هم پسرم را از دست دادم اما هیچ وقت از عملکردم پشیمان نبودم و ان شاءالله به وقت نیاز حتما خودم برای جهاد می روم. *سید محسن خدمتگزار جمهوری اسلامی است با توجه به اینکه جانباز بودم و 36 ماه سابقه جنگ دارم، آقا سید محمد حسین بخش عمده ای از خدمتش را معاف شد. حدودا هفت ماه خدمت کرد. با فرمانده پادگان آشنا بودم. یک هفته بعد از اینکه شهید میردوستی در محل خدمتش مستقر شد زنگ زدم پادگان تا جویای احوالش بشوم. مسئول پادگان که از دوستانم بود گفت: آقا سید اگر زنگ زدی اینجا سفارش محمد حسین را بکنی باید بگویم رفتار و اخلاقش مورد تایید ماست. با اینکه خیلی جوان است اما خیلی مردانه برخورد می کند در همین مدت کوتاه خودش را ثابت کرده و به معنای واقعی کلمه خدمتگزار جمهوری اسلامی است. شهید میردوستی سرباز نمونه تشکیلات بود و از همان جا جذب نیرو ویژه صابرین شد. خیلی مسئولیت پذیر بود و همیشه در تلاش می کرد مسایل و مشکلات زندگی اش را خودش سر و سامان بدهد. بیست ساله بود که گفت می خواهم ازدواج کنم. گفتم کمی تحمل کن اما مصر بود و همان موقع دست به کار شدیم و دخترعمویش را خواستگاری کردیم. *محمد یاسا پاک و دور از گناه همسر شهید میر دوستی: محمد حسین پسرعموی من بود. ما هفتم مهر سال 90 عقد کردیم و یک سال بعد هم به خانه خودمان رفتیم. برای انتخاب نام محمد یاسا کلی تحقیق کردیم. یاسا به معنی پاک و دور از گناه است. همسرم به ندرت عصبانی می شد و اگر هم به آن نقطه می رسید پس از ناراحتی و عصبانیت برای اینکه از دلم در بیاورد هرکاری از دستش بر می آمد انجام می داد و جبران می کرد. اما وقتی عصبانی و ناراحت می شد. کمی طول می کشید تا دلش را به دست بیاوری. او با برادرش آقا سید قاسم باجناق هم بود. سید محمد حسین به شوخی می گفت: من هر کاری بکنم از دست سید قاسم نمی توانم فرار کنم. او برادرم بود حالا چند سال ست باجناق هم شده ایم، اخیرا در سپاه هم همکار شدیم و متاسفانه به هیچ وجه از دست قاسم نمی توانم راحت بشوم . دفعه اولی بود که به سوریه رفت قبل از این سفر در مبارزات و جنگ هایی که با گروهک های تروریستی زاهدان، شمال غرب کشور بود حضور فعال داشت حتی در این عملیات ها دستش آسیب دید و گچ گرفته بود و برای اینکه اختلالی در سفر سوریه اش پیش نیاید گچ دستش را باز کرد. *اگر نروم هزاران کودک یتیم می شوند وقتی گفت می خواهم بروم سوریه خیلی بی قرار شدم. محمد حسین گفت: اگر امثال من برای جنگ نروند هزاران محمد یاسا یتیم می شوند و خدای ناکرده اگر جنگ به اینجا کشیده شود فرزندان ما مثل کودکان سوری قتل عام و آواره می شوند . طبیعی ست که هیچ کس دوست ندارد اول زندگی و در جوانی همسرش را از دست بدهد اما به خاطر این حرف هایش قبول کردم و با این صحبت ها متقاعدم کرد. توی همان دست نوشته مختصرش که چند وقت قبل از شهادتش نوشته با محمد یاسا درد و دل کرده و از نبودنش معذرت خواهی کرده و تاکید داشته که به پسرش بگوییم به چه دلیل این راه را انتخاب کرده است. *خانم ها در معراج الشهدا پیکر شهید را تشییع کردند وقتی رفتیم معراج الشهدا با همه نزدیکانم گفتم وقتی پیکر محمد حسین را آوردند اگر داد و فریاد و ناله بزنید مدیونید. محمد حسین دوست ندارد. لطفا وضو بگیرید و برایش دعا بخوانید. وقتی چهره اش را دیدم احساس کردم از همه زمان هایی که دیده بودمش خوش سیماتر و زیباتر شده بود. رفتیم بالای سرش نشستیم و دعای توسل خواندیم. جالب است که بدانید پیکر و تابوت محمد حسین را در معراج الشهدا خانم ها و محارم اش مانند عمه ها و خواهرهایش تشییع کردند. *درایت و مدیرتش در امورات خانه مایه قوت قلبم بود زمان ازدواج شهید میردوستی بیست سال بیشتر نداشت اما در مسائل اقتصادی خیلی خوش فکر بود. همین که اول راه بودیم و پس انداز خاصی نداشتیم طبیعتا خرید وسایل زندگی و بحث مسکن و تشکیل زندگی کار دشواری بود. اما با درایت و برنامه ریزی همسرم این مسائل حل می شد. همیشه در تنگناهای مالی خیالم از بابت محمد حسین راحت بود با رفتارهای مردانه اش خیلی امیدوارم می کرد به او ایمان داشتم که مشکل را حل می کند و تا جایی که ممکن بود نمی گذاشت شرایط سخت شود. کار در آژانس و یا در سوپرمارکت و کارهای متنوع از جمله این موارد بود. *تاسیس سوپرمارکت برای تامین مخارج در مناسبت های متنوع یک وسیله که نیاز خانه بود می خرید. مثلا وقتی محمد یاسا به دنیا آمد وقتی بیمارستان آمد هدیه برایم نخریده بود و من خیلی ناراحت شدم اما وقتی به خانه رفتیم دیدم یک کارتون بزرگ آوردند و من که متعجب شده بودم دیدم که یک ماشین ظرفشویی خریده است. برای تامین هزینه های خانه در سوپرمارکت، آژانس و دیگر مکان ها کار می کرد. حتی همین چند وقت پیش یک مینی سوپر دم منزل مان باز کرده بود. *بی قراری پسر در شب شهادت محمد حسین خواهر شوهرم که به همسرم خیلی وابسته بود همیشه به من دلداری می دهد. همیشه می گوید حس می کنم داداشم هست اما گاهی دلم برای جر و بحث های خواهر و برادری مان تنگ می شود. محمد حسین به محمد یاسا خیلی وابسته بود برای دندان در آوردنش کلی ذوق کرد و خودش را می زد. (خنده) گوشی هوشمند داشت آن را به من داد و می گفت در طول روز از کارهایش برایم عکس و فیلم بگیر تا ببینم و شب ها با چه لذتی نگاه می کرد. این روزها که همسرم نیست احساس می کنم محمد یاسا خیلی دلتنگی پدرش را می کند. به خصوص وقت هایی که کودکان هم س ...
از مبادله پایاپای تا تلاش برای ساخت بیمارستان
فرماندار ساری گریزی به وضعیت مالی شهرداری ساری زد و گفت: اوضاع مالی شهرداری چندان مناسب نبود، دامادی به محض حضور در شهرداری نسبت به این موضوع اعتراض کرد که چرا شما مرا معرفی کردی، حالا با این اوضاع بی پولی چه کنم، رو کردم به مرحوم دامادی و گفتم: شما کار را شروع کن بنده کمک می کنم. وی ادامه داد: مرحوم دامادی به محض حضور در شهرداری ساری چندین منبع آب برای این شهر خریداری کرد، با همکاری فرمانداری ...
نیم نگاهی به خدمات مرحوم صحفی از زبان خودش
دیگری که نخواستم به اسم من چاپ شود و اخوی پیشنهاد داده بود، منتخب اشعار یکی از شعرای معروف بود. به ایشان گفتم، چرا فقط یکی از شعرا؟، شما که می خواهید کاری در این زمینه انجام دهید بهتر است، تعدادی از شاعران سرشناس خوب ایران را انتخاب کرده و به همراه خلاصه ای از شرح حال آنها در کتابی منتشر کنیم، نوابغ ایران از قبیل بوعلی، شیخ بهایی، بزرگانی که آثار شعری و ادبی داشتند، تا شاعران معاصر از قبیل ...
ماجرای سیلی پلیس ترک به صورت دختر ایرانی /به نام جوان ایرانی به کام جوان فرانسوی
کننده ای مزین به تصویر جورج واشنگتن را به خانواده کارتر تقدیم کرد. در این سفر، شاه به گرمی مورد استقبال کارتر و مقامات کاخ سفید قرار می گیرد. قراردادهای مهم اقتصادی، نظامی و سیاسی میان دو طرف مورد مذاکره قرار می گیرد و آمریکایی ها برخلاف انتقادات صوری خود علیه رژیم ایران، اعلام می کنند که شاه را در تمام زمینه ها حمایت می کنند. شاه به شدت خوشحال می شود و احساس پشتگرمی و غرور می کند. حدود ...
پرویز پرستویی: مردم الکی حالشان خوب است! (2)
هشت صبح آن جا ختم قرآن گرفتند، عین 1500 نفر ساکنین آمدند و ختم قرآن گرفتند. هیچ کدام از آن در فیلم نبودند. یعنی این ها را درآوردند؟ گفتم آقا من نمی خواهم بروم قطعه هنرمندان. مگر نمی گویید مرگ پرستویی؟ خب من می خواهم این گونه بمیرم. دوست دارم که مرگم در زادگاهم باشد. یعنی در واقع من داشتم برای او قصه و فضا ایجاد می کردم. نه تنها من بلکه خانم گلستانی هم همین طور. شما فکر کنید ...
پاسخ 20 فعال حوزه بانوان به دو سوال درباره مطالبات این قشر از جامعه
گاه کم نبوده است و لابد به نظر امری طبیعی می رسد. در جامعه توسعه نیافته و خاورمیانه ای، زنان و مطالبات آنان باچالش های فراوانی روبرو می باشند. چرا که تا از مطالبات زنان سخن به میان می آید یا مورد طنز و شوخی مردانه قرار می گیرد که حالا مگر حقوقت را نگرفته ای؟ و با همین طنازی و شوخ طبعی قضیه واگذار می شود و یا مورد خشم و غضب که مگر زنان مطالباتی هم دارند؟ و این همه خود به فرهنگی خاص مبدل شده است. و ...
صفحه اول روزنامه های چهارشنبه 21 بهمن ماه 94 + فال روزانه + فال حافظ
چشم آینه ای نگاه کنید که معایب شما را هویدا می کنند. پس نباید از آنها ناراحت که حتی برعکس، بسیار هم خوشحال شوید. فال حافظ امروز متولدین تیر : لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است***وز پی دیدن او دادن جان کار من است شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز***هر که دل بردن او دید و در انکار من است تعبیر: به درگاه خداوند دست نیاز بلند کرده ای و عاجزانه طلب مراد ...
خاطرات همراه امام از نوفل لوشاتو: ابراهیم یزدی مشاور امام نبود/مسعودرجوی می خواست بادیگارد امام باشد
نیست شما سه گروه مومن، مسلمان و متدین جدای از هم باشید، بیایید با هم باشید یکی بشوید، در تهران در فاصله یک ماه سه جلسه تشکیل دادیم از هر گروه 4 نفر انتخاب شدند و یک شورای 12 نفره تشکیل دادیم و جمعیت موتلفه اسلامی شکل گرفت.خدمت امام رسیدیم عرض کردیم ائتلاف کردیم. امام خیلی از این اقدام خوشحال و مسرور شدند و برای ما دعا کردند. به ما نصیحت کردند که اولا برای تشکیلات برادریابی کنید، دوما حزبی ها را درون ...
جلسه اصلاح طلبان بویراحمد / بهرامی و طاس احمدی ها / پیروزی اصلاح طلبان گچساران / ترس از موحد / دغدغه عدل ...
.... کاش به جای رفتن به دانشگاه به دانش گاومان برای یافتن جوهای قایم شده در شیارهای اخور اسطبل کمک می کردیم و ای کاش های دیگر... اذرشب جان *ما ساکنان این خرس قطبی همه سرماخورده ی یک زمستانیم *حالا اجازه بده تا سنگ هایمان را با هم قسمت کنیم. جان برادر اندرون این شهرستان خاکستری که همه از هم می گریزند و صد البته با هم می ستیزند تا حالا دیده یا شنیده ای کسی بیاید بگوید من بدم _ من اشتباه دارم ...
سایت و دوهفته نامه با هم تبدیل به سونامی شد/ جشنی که حالاحالاها از یادمان نمی رود/ از حالا کیوسک های ...
...، دو عکس و دو مصاحبه در قسمت بالای آن است؛ دکتر عزت الله یوسفیان و دکتر عبدالله حسینی! پیام آمل است دیگر...! ساعت نزدیک به هفت است که قسمت خانم ها یک هو از جای خود برمی خیزد.گویا فرد نام آشنایی آمده است؛ اولین میهمان سرشناس جلسه، بانون فرهیخته آملی، صدیقه حسن زاده است که اتفاقا در شماره نخست نشریه نیز مصاحبه مفصلی با او کار شده است. بعید می دانم این یک قلم مصاحبه را لااقل خانم های شهر ...
دعای ابوحمزه ثُمالی+ترجمه
وَاَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلاّ اَنْ کوچ کننده به درگاهت راهش نزدیک است و مسلماً تو از خلق خود در حجاب نشوی مگر آنکه تَحْجُبَهُمُ الاَْعمالُ دوُنَکَ وَقَدْ قَصَدْتُ اِلَیکَ بِطَلِبَتی وَتَوَجَّهْتُ اِلَیکَ کردارشان میان آنها و تو حاجب شود و من با مطلبی که دارم قصد تو را کرده بِحاجَتی وَجَعَلْتُ بِکَ اسْتِغاثَتی وَبِدُعآئِکَ تَوَسُّلی مِنْ غَیرِ ...
گفت وگو با قصه گوی خیابان های پاریس
سرویس هنر جوان ایرانی به نقل از تبیان؛ بخش شعرو ادبیات: تعداد بازدید : 16 چهارشنبه 21/11/1394 تاریخ : پاتریک مودیانو سال 2014 نوبل ادبیات را در میان ناباوری خیلی ها به خانه برد. حالا بعد از گذشت دو سال از کسب مهم ترین جایزه ادبی جهان، این نویسنده فرانسوی در مصاحبه ای از علاقه زیادش به شهر پاریس و پرسه زنی هایی که در کودکی تلخ او ریشه دارد، سخن می گوید. بخش شعر و ...
ملی پوش سرشناس والیبال که می خواهد وزیر ورزش شود
هم که دارم والیبالیست هستند. آنقدر با بازیکنان والیبال در ارتباط بوده ام که نمی توانم با افراد دیگر ارتباط داشته باشم. دوست خوب داشتن خیلی خوب است. اهل سینما، تئاتر یا کنسرت هستید؟ تا چهار پنج سال پیش تقریباً هرهفته با مادرم و خانواده ام به سینما می رفتیم ولی الان کیفیت فیلم ها پایین آمده و کمتر می روم. ولی خارج از ایران که می رویم خیلی پیش آمده که سینما رفته ایم. سینما را دوست دارم. پارسال یک فیلم جشنواره هم دیدم. کنسرت موسیقی هم می روم. خوشبختانه خواننده های مورد علاقه ام دعوتم می کنند. /خبرآنلاین ...
کی روش پور، کی روش آنلاین، خبر کی روشی و کی روش ورزشی تیم امید را حذف کردند!
شما عرض کنم هیچ مشکلی هم با مطالبی که علیه من نوشتند، ندارم. چون خودم را آماده این جو منفی کرده بودم. توجه کنید که آقایان کی روش پور، کی روش آنلاین، خبر کی روشی، کی روش ورزشی و در کل کی روشی ها باید همچنین هجمه هایی را علیه ما به وجود می آوردند. من خدا را شکر می کنم که آنها امروز با حذف تیم امید خوشحال هستند. جا دارد به آنها تبریک هم بگویم. من با مدرک و سند ثابت می کنم که آقایان و دار و دسته شان ...
فرهنگ در رسانه
ها را برای فیلم دیدن آزاد کرد و پرورش داد. از نظر فنی چطور؟ وقتی اینتر استلار را می سازند می بینیم که ما هنوز نمی توانیم، حالا هر قدر هم به مفاهیم انسانی بپردازیم گرچه این مفاهیم انسانی مفاهیم جهانی ای هستند و در هرجای دنیا همان تعریف را دارد ولی چیزهایی مثل امکانات فنی است که دست و بال فیلمساز را می بندد؟ از نظر فنی، ما به مرور بهتر شده ایم ولی نسبت به مثال شما خیلی هنوز مشکل ...
من نگرانی در مورد ورود به منطقه خطر ندارم | فوتبال می تواند ورزش بی رحمی باشد
می برید که این برای ما اتفاق نیافتاده است، ما در چند بازی اخیر لیاقت برد را داشتیم اما با اینکه خوب بازی کردیم این اتفاق برای ما نیافتاد. فقط امیدواریم که با خوب بازی کردن اوضاع برای ما بهتر شود. من تلاش می کنم تا طرفداران را راضی نگه دارم، آنها به باشگاه خود اهمیت زیادی می دهند و ما سعی می کنیم با پیروزی آنها را خوشحال کنیم. والنسیا قبل از مصاف مقابل اسپانیول در لالیگا باید در بازی برگشت از جام حذفی بازی سختی را مقابل بارسلونا انجام دهد. ...
- بهنام صفوی - با تور زمستانی کنسرت هایش به صحنه بازگشت
موسیقی ما گفت: خیلی خوشحال هستم که می توانم در قالب این تور زمستانی کنسرت ها با مخاطبان عزیزم در شهرهای مختلف ایران دیدار کنم. تا کنون در شهرهای ساری و شیراز برنامه داشته ایم که اجراهای خاطره انگیزی بودند و برای برگزاری کنسرت در جزیره کیش، کرج و اصفهان هم اشتیاق و انگیزه بسیار زیادی دارم. پس از عقد قرار با شرکت آرکا ویژن به مدیریت محمدرضا فوادیان برای تور کنسرت های شهرستان و خارج از کشور، این ...
روایت مایلی کهن از تیم امید و کی روشی ها
حریف 2 - 2 مساوی نکرد؟ مگر به ازبکستان در تهران نباختیم؟ مگر با قطر در تهران مساوی نکرد؟ مگر تیم کی روش تمام بازی های خودش را برده است؟ وقتی تیم کی روش نتیجه نمی گرفت، به احترامش کلاه از سر بر می دارند. به حضورش افتخار می شود. حالا ببینید علیه خاکپور و تیم امید چه کار که نکردند؟ - آقای مایلی کهن، خیلی از مردم کی روش را دوست دارند. شاید خیلی ها وقتی صحبت های شما را بخوانند فکر کنند که مایلی ...
5 راه تضمین شده برای تحریک جنسی همسرتان
فیزیکی داشته باشد. از او انتظار می رود که سخت کار کند، عرق بریزد و با همه اینها روی پای خود بایستد. این قدرت های مردانه را داشته باشید . 2. حضور شما. میل همسر شما به داشتن رابطه جنسی تا حد زیادی به این بستگی دارد. اگر وقتی با او هستید 100٪ حاضر باشید (حتی اگر زمان با هم بودنتان محدود است)، او راضی خواهد شد. این نکته را هم بگویم که اعتماد دارم 100٪ انرژی جنسی تان را باید در رابطه تان بگذارید ...
روایت مایلی کهن از تیم امید و کی روشی ها
های خودش را برده است؟ وقتی تیم کی روش نتیجه نمی گرفت، به احترامش کلاه از سر بر می دارند. به حضورش افتخار می شود. حالا ببینید علیه خاکپور و تیم امید چه کار که نکردند؟ - آقای مایلی کهن، خیلی از مردم کی روش را دوست دارند. شاید خیلی ها وقتی صحبت های شما را بخوانند فکر کنند که مایلی کهن می تواند اگر از کی روش دفاع نمی کند، حداقل این صحبت ها را هم علیه او مطرح نکند تا چنین هجمه هایی علیه او ...