سایر منابع:
سایر خبرها
کم خرج ترین عائله حضرت ولی عصر(عج) هستم+عکس
در بازار، مشغول خرید و فروش شد؛ ولی علاقه به ادامه تحصیل او را بر آن داشت که به تحصیل علوم حوزوی بپردازد. * تحصیلات وی در سال 1320ش. (در سن 20 سالگی) به مدرسه علمیه حاج محمد ابراهیم وارد شد و تا ابتدای سال 1326 در همین مدرسه به تحصیل و مباحثه ادامه داد. در آغاز سال 1326ش. به قم مشرف شده و وارد حوزه علمیه قم گشت. قسمت دیگر دروس سطح را در محضر آقایان: حاج شیخ مرتضی ...
پس از جشنواره فجر، "کافه سینما" به استقبال اسکار 2016 می رود: بیست نامزد اسکار بازیگری امسال و شرح بیست ...
اوج بازیگری آنها در کدام صحنه بوده؟ مجله هالیوود ریپرتر با کمک منتقدان و کارشناسان سکانس های برتر دی کاپریو، بری لارسن، سیلوستر استالونه، تام هاردی، کیت بلانشت را در فیلم هایی برگزیده اند که بخاطرشان نامزد تندیس اسکار شده اند. به گزارش سرویس سینمای جهان کافه سینما آنها سکانس هایی را انتخاب کرده اند که اتفاقا از درخشان ترین لحظات حضور تک تک آنها روی پرده است و پس از پایان فیلم در ته ذهن تماشاگر می ماند. و زمان نمایش تماشاگر از جلوه ی نقش آفرینی آنها لذت می برد. از حرفی که سیلوستر استالونه مقابل آیینه در ک ...
اهدای بورس تحصیلی به شرط باکرگی
. اما حتی با توجه به قوانین آفریقای جنوبی، توبلیله دو سال از محدودیت سن قانونی بزرگتر است و تازه قصد دارد دانشگاه را شروع کند. فعالان حقوق بشری اما معتقدند که آزمایش باکرگی مداخله گرایانه بوده و منصفانه نیست که فرصت تحصیل و مسائل شخصی را با یکدیگر مرتبط دانست. پالستا امپاپا، عضو کمپین مردم علیه سو استفاده از زنان می گوید: مسئله نگران کننده این است که آن ها فقط برای ...
تلویزیون 22 بهمن را جشن می گیرد
و محافظ سناتور با اطلاع از محل اختفای مجموعه جواهرات گرانبهای سناتور تحت عنوان یوزپلنگ آن را ربوده و قصد خروج از کشور را دارند. ماموران اداره آگاهی که از شروع سرقت با دقت جرئیات را پیگیری و رد سارقین را دنبال کرده اند سرانجام آنان را به دام می اندازند. ماندلا: در راه آزادی فیلم سینمایی ماندلا: در راه آزادی به کارگردانی جاستین چادویک، پنجشنبه 22 بهمن ماه ساعت 22:00 از شبکه یک ...
قصه ها هیچوقت تمام نمی شوند/ حکایت نسلی چون روغن ماسیده روی آب!
گفتگو با خبرنگار مهر درباره فیلمنامه و ساخت فیلم سینمایی آااادت نمی کنیم صحبت کردند. * رسم الخط نام فیلم آااادت نمی کنیم عجیب است. برای آغاز کمی درباره این تفاوت توضیح دهید؟ ابراهیم ابراهیمیان: دوست ندارم درباره این نامگذاری صحبت کنم چرا که علاقه مندم مخاطب با پیش زمینه ای که در مواجهه با پوستر فیلم دارد به تماشای فیلم بنشیند اما همین اندازه بگویم که عنوان آااادت نمی کنیم به نوعی ...
طعم گس آب نبات چوبی
دارد که به جنایت ختم خواهد شد. اگر قصد فیلم موشکافی و واکاوی علت ها و چراییِ این هوسِ جنایت آمیز بود، از این اتهامِ قبح شکنی مبرّا می گشت؛ و یا اگر به بررسی تبعات این فاجعه برای قربانی و خانواده اش می پرداخت، فیلمی ارزشمند و دارای هدفی دلسوزانه شناخته می شد. اما فیلم فرح بخش، گویی ساخته شده به قصد نشان دادنِ هوس و خیانت و نیز جنایتی که برآمده از آن هوس و خیانت است و سازندگان فیلم برای آنکه ...
به دنیا آمدن ؛ سرگردان در انتقال پیام
نزدیکتر شدن به دختر حتی از پدرش می خواهد که روش نزدیک شدن خودش به مادرش را برای او تعریف کند تا او هم بتواند نظر دختر مورد علاقه اش را جلب کند! پرداختن به این موضوع آن هم در سینمایی که خانواده ها با فرزندان خود مخاطب آن هستند آن هم در سن ( 14 سالگی) نمی تواند موضوع خوبی در این سنین باشد و این الگو سازی از سوی سینما صرفا یک بد آموزی است و باعث می شود پسربچه ها در چنین افکاری غوطه ور شده و توجیه ...
ثبت حضور تاریخی مردم سرزمین آفتاب در دفتر انقلاب اسلامی / پیمان دوباره علویان با ولایت فقیه / انزجار ...
...> اکثر شعارهایی که امروز مردم استان البرز سردادند، در حقیقت اثبات تجدید میثاق با ولایت بود و بیشترین شعارها فریاد "لبیک یا خامنه ای" است. مردم شهرستان های کرج، اشتهارد، فردیس، ساوجبلاغ، نظرآباد و طالقان با حضور گسترده و ده ها هزارنفری خود بار دیگر نشان دادند که راه شهدا در ایران اسلامی با قاطعیت ادامه می یابد. خانواده معظم شهدا و ایثارگران در استان البرز پیاپیش راهپیمایان ...
ریزش ها و رویش های یک پرواز/ سرنوشت همراهان امام در پرواز معروف “ایرفرانس”+ عکس
اشراقی به فرانسه سفر می کند و سپس برای انجام ماموریتی از سوی امام به قم باز گشته و بار دیگر در پاییز سال 57 به فرانسه باز می گردد و بنا به سفارش رهبر انقلاب به عنوان امین و سرپرست خانواده امام در نوفل لوشاتو می ماند و دو روز پس از پرواز انقلاب ، به همراه خانواده امام به ایران باز می گردد. آیت الله اشراقی یکبار در بهمن ماه سال 1358، براثر حمله قلبی بستری شده بود. روزنامه کیهان روز یکشنبه ...
چشم مردم به نظر منتقدان از برج میلاد است، پس سالن "مالاریا" خالی مانده.../ گزارش های مردمی رسیده به ...
...: ببخشید آقا پسر . برمی گردم و می بینم که حداقل سی سال سن دارد! معذرت خواهی می کنم. نظرش را درباره فیلم می پرسم. پشت دستش را می لرزاند و می گوید: به نظر من میانه بود. خیلی آروم بود، بالا و پایین نداشت مث لانتوری. البته اسمش هم به خود فیلم نمی خورد . می گویم: چرا؟ توش دختر داشت که؟ جواب می دهد: نه، وقتی اسم فیلمو میذاری "دختر"، یعنی باید دختره از دختری دربیاد ! از فیلم های مورد علاقه اش در ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (217)
فیلم دختر در حال ورود به کاخ جشنواره هستند. علیرام نورایی در کنار همسر محترم در برج میلاد. مینا وحید در نشست خبری فیلم کفش هایم کو؟ . گویا مینا واقعاً کفش هایش را پیش از مراسم گم کرده بود! چون این چیزی که ما میبینیم متعلق به گروه سنتی الف و ب است و شامل سن و شرایط مینا نمیشود! بهاره افشاری در حاشیه کاخ جشنواره. فرزاد حسنی یکی دیگر از چهره های ویژه ...
در حال تجربه یک "اتفاق ویژه" در حوزه آسیب های اجتماعی هستیم
شیمایی و صنعتی، مصرف مشروبات الکلی و آسیب های فضای مجازی هستیم. همچنین این آسیب ها در حال تغییر مسیر به سمت آسیب های خانواده است. وقتی خانواده درگیر آسیب می شود، اعضا حاضر نیستند آن را به بیرون منتقل کنند؛ لذا مزمن می شود و در درون خانواده می ماند. در کنار این موارد، شاهد کاهش سن ابتلا به آسیب ها و زنانه ترشدن آسیب های اجتماعی نیز هستیم. او ادامه داد: ویژگی دیگر این است که به سمت آسیب ...
فرهنگ در رسانه
کارگردان که در بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر حضور داشت مواجهه دو نسل را به تصویر می کشد. چرا فیلم دختر را از رقابت آرای مردمی بیرون کشیدید؟ آیا نگران انگ تبانی بودید؟ وظیفه من به عنوان مدیرعامل خانه سینما، نظارت بر صندوق جمع آوری آراست. به همین دلیل ترجیح دادم فیلمم در این رقابت ها نباشد. در دو سال گذشته با وجود تلاش خانه سینما برای اینکه جمع آوری آرا درست و حرفه ای انجام شود ...
فریب دادن سه سوته با وعده ازدواج!
استثناءهایی هم وجود دارد، خاطرنشان می کند: گاهی واقعا دو طرف قصد ازدواج دارند. اما چون پسر شرایط مالی مناسبی ندارد و برعکس دختر تمکن مالی دارد، بده بستان هایی در این میان شکل می گیرد اما در ادامه به دلایلی رابطه این دو نفر محکوم به شکست می شود و چون دختر هم مالش را از دست رفته می بیند و هم احساساتش را، به فریب در ازدواج متوسل می شود تا به نوعی اعتماد بیجای خود به پسر را توجیه کند. ...
رونمایی از سیانور و به دنیا آمدن در سانس پایانی /
از زندگی اطرافیانمان. بخش اصلی فیلم اعتیاد و معضلات آن برای خانواده یک فرد معتاد بود و می خواستیم به شکلی عریان و تلخ این معضل را به خانواده ها گوشزد کنیم. گرچه ممکن است در بخش هایی ضعف هایی هم داشته باشد. در ادامه ی این نشست محمدرضا سکوت به عنوان مدیر فیلمبرداری لاک قرمز با اشاره به سابقه دوستی با سید جمال سید حاتمی و پذیرش این کار به واسطه شناختن او درباره ی واقع گرایی این فیلم ادامه ...
الزهار: با نظامی شدن انتفاضه موافقیم/جبهه خلق: مذاکرات "فریب" است
از فعالیت مبارزاتی مسیرش را به مذاکرات صلح آمیز با اسرائیل تغییر داد و به سمت اسلو پیش رفت، پس از آن نتایج کار را همه دیدیم، آن چه امروز شاهد آن هستیم همه از نتایج عزیمت به اسلو و امید بستن به مذاکرات سازش است. هماهنگی امنیتی فتح با اسرائیل بزرگترین مانع تحقق آشتی ملی در مقابل مقاومت فلسطینی مسیر اصلی خود را پیمود و این راه را ادامه داد تا این که به دستآوردهای سال 2005 و سال ...
کارگردان لاک قرمز : اعتیاد هدف اصلی فیلم است
تولید فیلم مستقل عمل کردم. اگر آقای مجیدی قصد تهیه این کار را داشت ممکن بود قصه عملیاتی و ساخته نشود. وی ادامه داد: در شرایط جشنواره امسال دوستان در حوزه فعالیت ما 100 درصد قانونی عمل کردند در حالیکه در سال های گذشته برادران محمودی که فیلم اول بودند با اغماض با آنها رفتار شد، در مورد فیلم ما شیطنت شد. من به دوستان قبل از جشنواره توضیح دادم که آقای مجیدی تنها از فیلم حمایت کردند اما نام ...
از لودگی دلخور بودم کمدی نوشتم
آنها را به سطحی جدید برده، باعث شده تصویر این خانواده با توجه به جنس روابط آنها با پسرشان متفاوت و تازه شود. از سویی انگار فرهاد همراه با پسرش، نوجوانی و عاشق شدن را مرور می کند. این کاراکتر در فیلمنامه چطور شکل گرفت و در چه مسیری به سپه راد فرزامی رسیدید که قبلا در فیلم حوض نقاشی بازی کرده است؟ از ابتدا در نظر داشتم که این زوج یک بچه داشته باشند. بچه ای نه آنقدر بزرگ باشد که به سن و سال آنها ...
با لاک قرمز صورت سرخ نگه می دارند!/ خانه ای در کلیشه های خیابان چهل و یکم / روایت روشنفکرانه از پرونده ...
دارم لاک قرمز(سید جمال سید حاتمی): لاک قرمز اگر چه مشکلات و سختی های زندگی خانواده ای فقیر و جنوب شهری در تهران را به تصویر می کشد اما بر خلاف آثار اجتماعی که در این سال ها دیده ایم به دنبال نمایش سیاه این مسائل نیست. فیلمساز بنا ندارد هر مشکلی را با ضریب چند برابر بر روی پرده سینما به تصویر بکشد . جامعه و حاکمیت در این فیلم بر مشکلات نمی افزایند بلکه در مواردی می ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (229)
.... (باور کنید جدی گفتیم!) عکسی از تولد هجده سالگی نیروانا خانم قاسمخانی، دختر مهراب عزیز. تبریک به نیروانا جان و مهراب و خانواده هنرمند قاسمخانی. هانیه توسلی و بهنوش طباطبایی در نمایی از فیلم سیانور ساخته بهروز شعیبی که در هیچ بخشی از جوایز جشنواره نامزد نشده است! ... آخرش یک ماشینی آمد و با کمی تذکر مهربانانه ماهایا و دوستان را راهی خانه کرد! واقعاً ...
رسم و رسوم غلط و هفت خوان ازدواج در افغانستان
نامطلوب یکی از نکات منفی ازدواج در افغانستان ازدواج های تحمیلی و اجباری است که با اکراه و عدم رضایت عروس انجام می گیرد که البته در ازدواج اجباری و عدم رضایت عروس صحت عقد محل اشکال است. و این خود چند نوع است. یکی از مشکلات ازدواج در افغانستان ازدواج دختران کم سن و سال با مردان سالخوره و مسن است که غالباً دارای همسر و چند فرزند است برخی از خانواده ها به دلیل فقر و مشکلات معیشتی مجبور ...
این دخترِ قهرمان را از دست ندهید
گذشته و دختر من در حال حاضر سن و سال دخترِ نقش اصلی فیلم را دارد و در واقع من در مواجهه با این قصه، به رابطه بین پدر و دختر در فیلمنامه احساس نزدیکی کردم. ماه ها با کاشانی بحث کردیم و من از مهران خواستم روی نیمه دوم کار و مخصوصا بخش های کافی شاپ کارهایی انجام بدهد که به دغدغه های امروز من نزدیک تر باشد. به این مفهوم که از یک قصه به ظاهر ساده و رابطه کاملا معمولی خانوادگی، بتوانیم به ...
کفش هایم کو ؛ داستان مهاجران
آخر برای رقص بابک حمیدیان آهنگ زوربای یونانی را گذاشتم، وقتی می خواستم این آهنگ را بگذارم درباره حق تألیف از آقای اطبایی پرسیدم، فکر می کردم حق تألیف سی سال است و بیشتر از سی سال از ساخت زوربا گذشته است. آقای اطبایی گفت سی سال بود، بعد شد پنجاه سال، الان هفتاد سال شده و بزودی صد سال می شود؛ یعنی برای یک قطعه موسیقی صد سال حق تألیف در نظر گرفتند. یعنی موزیکی که صاحب داشته باشد را حتی نمی ...
سرنوشت خواندنی 11 خواهر و برادر محمدرضا شاه+عکس
و اجرای اهداف خود درخصوص کشف حجاب ایجاد شده بود، بر عهده داشت. شمس و خانواده اش در شهریور ماه سال 1357کشور را ترک کردند و چندی بعد در کشور ترینیداد و توباگو در منطقه کارائیب ساکن شدند. شمس پهلوی در اسفند 1374در سن 78سالگی درگذشت و در ایالت کالیفرنیا به خاک سپرده شد. فاطمه، اشرف، همدم السلطنه و غلامرضا پهلوی 10- همدم السلطنه نخستین فرزند رضاخان بود. در زمان سلطنت پدرش در ...
10 خاطره از روزهای پیروزی انقلاب در سال 57
که روز اول فروردین 1358 بر صفحه تلویزیون ظاهر شد. در اولین نوروز پس از انقلاب دیگر شاهی در کار نبود تا پیام بفرستد. سه پیام پخش شد: امام خمینی، آیت الله سید کاظم شریعتمداری و مهندس مهدی بازرگان. البته قطب زاده به مرور کوشید گویندگان با حجاب را مقابل دوربین بیاورد و یکی از نخستین مجریان باحجاب دختر نوجوان 16 ساله ای بود که اجرای برنامه کودک را بر عهده گرفت و حالا همه او را می شناسیم و ...
شهید مدافع حرم: چرا باید در سوریه جنگید؟
به گزارش میبدخبر به نقل از فارس: رضا شاعری؛ شهید سید محمد حسین میردوستی از رزمندگان و مدافعان حرم حضرت زینب(س) بود که در عملیات محرم و در روز تاسوعا توسط تروریست های تکفیری به شهادت رسید. از این رو جهت مصاحبه با این خانواده یه منزل شان رفتیم. در همان لحظات اول با روحیه بالا و قابل ستایش پدر شهید سید محمد حسین میردوستی مواجه شدیم. پارچه سبز روی شانه پدر شهید میردوستی نشان از سادات بودنش داشت. دستی به محاسن سفیدش کشید و ما را با احترام مضاعف به آپارتمان ساده اش دعوت کرد. در بین صحبت هایشان مدام به پیش وند نام شان که همان عبارت سید که آن را شناسنامه خانواده شان می دانستند تاکید داشتند و در لحظه به لحظه مصاحبه، شهیدشان را با نام کامل آقا سید محمد حسین خطاب می کردند. سید محمد یاسا فرزند شهید که در یک سالگی پدر را از دست داده در خانه مشغول بازی بود. چند دقیقه بعد مادر شهید(زینب میرشاهی) و همسرش (راضیه سادات میردوستی) به جمع مان ملحق شدند و مصاحبه ما با این عزیزان شروع شد که در ادامه متن آن را خواهید خواند: *شهید میردوستی اولین شهید دهه هفتادی ما چهار فرزند داشتیم و فاصله سنی همه آن ها بین دو تا سه سال بود. دختر اولمان متولد سال 62، آقا سید قاسم متولد سال 64، دختر بعدی مان متولد 68 و محمد حسین هم آخرین فرزند ما و به قول معروف ته تغاری بود. سید محمد حسین 13 تیر ماه 1370 به دنیا آمد که فکر می کنم پسرم اولین شهید دهه هفتادی مدافع حرم باشد. *شیطنت هایش خاص خودش بود محمد حسین خیلی سرزنده بود و شور و حال خاص و شیطنت های به خصوصی داشت و به خواهرش که یک سال و نیم فاصله سنی داشتند خیلی وابسته بود. یک جورهایی عین خواهر و برادر دوقلو همه جا با هم می رفتند. یک روز در حین بازی وقتی بالای رختخواب ها رفته بودند شهید میردوستی از آن بالا افتاد و زبانش کمی آسیب دید و پاره شد. از همان نوجوانی با همین خواهرش پنج شنبه ها بر سر مزار شهید احمد پلارک و دیگر شهدای بهشت زهرا(س) می رفتند. *دوره کامل پزشک یاری عملیاتی را در هفت ماه گذراند سید محمد حسین بسیار فعال و پر تکاپو بود و در سال 90 به عضویت بسیج ویژه صابرین در آمد. او در کنار آموزش های نظامی آموزش پزشک یاری هم دیده بود و مطالعات آزاد در این زمینه داشت. به قول معروف او یک پزشک یار عملیاتی بود و در طی هفت ماه این دوره را فرا گرفته بود و کارهایی مثل بخیه، حجامت، سرم زدن را به طور کامل مسلط شد. حتی گاهی موارد برخی از بیماری ها را هم به خوبی تشخیص می داد. ما برای دیپلم گرفتن آقا سید قاسم خیلی سختی کشیدیم (خنده) اصلا دل به درس نمی داد اما محمد حسین وقتی در دبیرستان وارد شد و قصد داشت انتخاب رشته کند مدیر دبیرستان خیلی از او تعریف کرد که احساس غرور کردم. اولویت اول انتخاب رشته اش هم ریاضی و فیزیک بود. مسئولین مدرسه تاکید داشتند تا در آنجا بماند و این رشته را بخواند ولی فرزندم به رشته کامپیوتر علاقه وافری داشت و به همین دلیل در دبیرستان فنی و حرفه ای ثبت نام کرد. وقتی هم برای ثبت نام در رشته کامپیوتر به مدرسه رفتیم مدیر مدرسه گفت این پسر که نمراتش خوب است به نظرم ببرید همان ریاضی را بخواند اما با اصرار شهید در رشته کامپیوتر ثبت نام اش کردند. *می گفتم تو برای خودت به ما محبت می کنی پدرش مدتی بود که دائما سرفه می کرد. شب ها این این عارضه حادتر می شد و سید محمد حسین برای آقای میردوستی یک لیوان آب می برد. همیشه می گفت: من موظفم به شما خدمت کنم، وظیفه فرزند این است که به پدر و مادرش خدمت کند این جز مسائل اخلاقی مهم است که نباید ساده از کنار آن بگذریم . می گفت: اگر محبت به پدر و مادر زیاد باشد انسان طول عمر پیدا می کند. من هم به شوخی به او می گفتم پس تو برای طول عمر خودت به ما محبت می کنی. *مادر بزرگش نام او را انتخاب کرد پدر بزرگ همسرم نود و هشت سال سن داشت و در تمام عمر نماز شب اش به نماز صبح متصل بود و از نظر اعتقادی خاص بود. مادر شوهرم تنها فرزند این مرد مومن و اهل خدا بود. وقتی محمد حسین به دنیا آمد از من درخواست کرد اگر اجازه بدهی نام پدرم را روی پسرت بگذارم. من هم با کمال میل و با اشتیاق قبول کردم. او هم روی اسم کاملش یعنی سید محمد حسین خیلی حساس بود و کلا عاشق اسم اش بود، اگر کسی محمد خالی صدایش می کرد حتما تذکر می داد. *این پسر من هم یک خشوی دیگر است محمد حسین برخی از تکه کلام های کودکی اش را حفظ کرده بود و در صحبت هایش به کار می برد. مثلا به خرگوش می گفت خَشو و یا به جریمه کردن می گفت: الان پلیس جمیله اش می کنه. گاهی به محمد یاسا هم می گفت این پسر من یک خشوی دیگر است. *با پودرهای سفید محدودشان می کردم محمد حسین و خواهرش که پشت هم بودند خیلی شیطنت می کردند و بعضی اوقات خیلی خسته می شدم، تنها راه چاره ای که پیدا کردم این بود که آن ها را می نشاندم گوشه ای از خانه و با این پودرهای سفید رنگ، یک دایره دورشان می کشیدم و می گفتم نباید بیرون بیایید با این ترفند در همان جا بازی می کردند و فقط وقت هایی که می خواستند دستشویی بروند بیرون می آمدند(خنده) اما بعد دوباره به محدوده ای که برایشان ترسیم کرده بودم بر می گشتند. وقتی کوچک بود عین چارلی چاپلین راه می رفت، می گفتم محمد یاسا هم عین خودت راه می رود. چند روزی بود که بعد از شهادت پدرش اصلا همان چند کلمه را هم که می گفت ادا نمی کرد. وقتی رفقای پدرش برای سر سلامتی آمدند منزلمان محمد یاسا خوشحال شده بود. حس می کردم پدرش را در جمع دوستانش می بیند، خیلی رفتارش تغییر کرد و سرحال شد. شاید این مطلب خیلی شعاری باشد اما ما غائل به این هستیم که شهدا زنده اند و وقتی رفتار محمد یاسا را بعد از چند روز سکوت دیدم بیشتر به این آیه ایمان آْوردم. *شهادت فرزندم بدترین داغ بود اما مطمئنم بهترین راه است برادرم شهید شد و داغ مادر هم دیده ام اما هیچ داغی مثل داغ اولاد نیست. با این حال افتخار می کنم که فرزندم در راه اسلام به شهادت رسیده است. درست است که شهادت و نبودن فرزندم بدترین داغ است اما مطمئنم بهترین راه را انتخاب کرده ایم. *چرا باید در سوریه بجنگیم پدر شهید میر دوستی در ادامه این مصاحبه گفت: پدرم روحانی و اصالتا اهل استان گلستان بود. او با گروه فدائیان اسلام همراهی می کرد و در دوران انقلاب اسلامی نیز فعالیت های چشمگیری داشت. بنده معتقدم شهادت محمد حسین جان برکتی برای خانواده ماست و این شهید برای عموم ملت ایران و متعلق به اسلام است. برخی در این روزها می گویند چرا ما باید به صورت نیابتی در سوریه بجنگیم و باید در جواب این هم وطنان تاکید کنم که قطعا مرزهای ما امروز مرزهای جهان اسلام است و هر جا اسلام تهدید شود وظیفه ماست که در آنجا حضور داشته باشیم و خدمت بکنیم. بنده خودم پاسدار هستم الحمدالله در زمان جنگ هم توفیق جانبازی داشتم و در آن دوران با شکوه با پدر و برادرانم به جبهه می رفتیم و برادرم آقا سید مجتبی میردوستی در عملیات بازی دراز به شهادت رسید و علی اصغر میرشاهی برادر همسرم نیز قبل از عملیات بیت القدس 6 به شهادت رسید. شوهر خواهرم که از رزمندگان غواص بود نیز در عملیات فاو به شهادت رسید. به نظرم برجسته ترین شاخصه آقا سید محمد حسین اخلاق او بود و سپس بحث تحصیلی او که خداروشکر وضعیت مطلوبی داشت. اما از ویژگی های او علاقه خاص اش به بسیج و هیئت بود. ولایت مداری و پاکار نظام بودن در ایام فتنه 88 هم نباید از قلم انداخت. وقتی درگیری های سال 88 به اوج خود رسیده بود شهید میردوستی آمد و گفت می خواهم با بچه های پایگاه برای سرکوب این آشوبگران بروم و خودم او را به حوزه معرفی کردم و اتفاقا به مسئول حوزه سفارش کردم که محسن از پس درگیری برمی آید و از او در مناطق درگیری که سخت تر است می توانید استفاده کنید. بلافاصله سید محمد حسین برادر بزرگترش هم آمد و به اتفاق هم رفتند. *در راه شهادت گوی سبقت را از من ربود قدیم ها در منزلمان یک هیئت هفتگی داشتیم و پسرانم نوجوان بودند. شهید میردوستی به دلیل اینکه کوچک تر بود به قول بچه هیئتی ها خارج سینه می زد. در همان عوالم کودکی و نوجوانی محمد حسین رفت بیرون هیئت و برادر کوچکش سید محمد حسین را دعوا کرد و گفت: وقتی نمی توانی با جمع هماهنگ سینه بزنی خب سینه نزن. داداشش می گفت ما که تو هیئت منظم سینه میزدیم جا موندیم اما او از ما جلو زد. بنده سال ها سابقه جنگ دارم و همیشه آرزوی شهادت داشته و دارم. به هر حال به لحاظ سن و سال و سابقه هم حساب کنید من از پسرم بیشتر در فضای جنگ بودم. الغرض! آقا سید محمد حسین توی هیئت منظم سینه نمی زد اما به قول آن شعر که حضرت آقا خواند ما مدعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند... فرزندم که حدود 30 سال از من کوچکتر بود گوی سبقت را ربود و به این مقام عظیم دست یافت. حکایت محمد حسین و من حکایت آیه السابقون و السابقون اولئک المقربون است. *آقا جان برایت آب آوردم یکی از خاطرات خوبی که از آقا محمد حسین به یاد دارم این است که به علت عارضه ای که داشتم شب ها درخواب سرفه های مکرر داشتم و در آن مدت تا صدای سرفه من را می شنید با یک لیوان آّب بالای سرم حاضر می شد و می گفت: آقاجان برایت آب آوردم . *آرروی شهادت در آخرین روز زندگی محمد حسین جوان و پویا بود و آرزوهای زیادی در سر داشت. برای خانه ای که به تازگی از مسکن مهر گرفته بود برنامه هایی جهت زیبایی نمای داخلی خانه آشپزخانه داشت. آپارتمان جمع و جوری که با هزار مشقت برای رفاه حال خانواده اش تهیه کرده بود وسایلی نظیر کابینت و برخی از وسایل گرمایشی نداشت. قبل از سفرش به همسرش گفته بود وقتی برگشتم آشپزخانه را کابینت می زنم و باقی کارهای که نیمه تمام را تکمیل می کنم. حالا همین جوان که این آرزوها را داشت یک شب قبل از شهادت به رفقایش گفته بود: من دیگر آرزویی جز شهادت ندارم او در آخرین روزها به نقطه ای می رسد که هیچ آرزوی دنیایی نداشت و خدا را شکر همچون مولایش حضرت ابوفاضل در روز تاسوعا به شهادت رسید. موقع رفتن فرصتی برای دیدار نبود و تلفنی زنگ زد و خداحافظی کرد. وقتی پیکرش را آوردند صورتش خیلی سالم بود احساس می کنم برای اینکه ما دوباره ببینیم اش چهره اش سالم مانده بود. نحوه شهادتش هم این طور که می گویند موشک به همسنگرش شهید امجدیان اصابت کرده و پیکر آن شهید عزیز کاملا متلاشی شده بود سپس ترکش هایش به محمد حسین خورده و پیکرش آسیب شدیدی خورده بود. وداع با پیکر شهید امجدیان همزمان با سید محمد حسین ما در تهران انجام شد اما شهید امجدیان را به زادگاهش کرمانشاه بردند و در آنجا دفن کردند. خانواده شهید امجدیان ساکن کیان شهر هستند. *مایه قوت قلب همرزمان همرزمان شهید می گفتند: آقا سید، محمد حسین شما روحیه بالایی داشت صحبت هایش و حضورش باعث قوت قلب بچه ها بود. وقت هایی که می خواستیم با خانواده هایمان تماس بگیریم شهید میردوستی الویت تماس را به دوستانش اختصاص می داد و در این زمینه ایثار می کرد. بنده به عنوان پدر محمد حسین معتقدم که پسرم از من سبقت گرفت و به من نشان داد که هنوز باب شهادت باز است. من در پیچ و خم این دنیا گیر کردم و به این سعادت بزرگ که آرزویش را داشتم نرسیدم. گاهی اوقات هم کارهایی می کرد که جای دعوا کردن داشت اما چون رفتار هایش با شوخ طبع خاصی همراه بود، اصطلاحا دلم نمی آمد و نمی توانستم تنبیه اش کنم. *آماده جهاد هستم در یگان نظامی آن ها بین رزمندگان تی شرت توزیع کرده بودند و به شهید میردوستی ذکر یا اباالفضل(ع) افتاده بود و مثل حضرت عباس(ع) در روز تاسوعا به شهادت رسید. در طول جنگ تحمیلی چند تن از پسرعموها، برادرم و الان هم پسرم را از دست دادم اما هیچ وقت از عملکردم پشیمان نبودم و ان شاءالله به وقت نیاز حتما خودم برای جهاد می روم. *سید محسن خدمتگزار جمهوری اسلامی است با توجه به اینکه جانباز بودم و 36 ماه سابقه جنگ دارم، آقا سید محمد حسین بخش عمده ای از خدمتش را معاف شد. حدودا هفت ماه خدمت کرد. با فرمانده پادگان آشنا بودم. یک هفته بعد از اینکه شهید میردوستی در محل خدمتش مستقر شد زنگ زدم پادگان تا جویای احوالش بشوم. مسئول پادگان که از دوستانم بود گفت: آقا سید اگر زنگ زدی اینجا سفارش محمد حسین را بکنی باید بگویم رفتار و اخلاقش مورد تایید ماست. با اینکه خیلی جوان است اما خیلی مردانه برخورد می کند در همین مدت کوتاه خودش را ثابت کرده و به معنای واقعی کلمه خدمتگزار جمهوری اسلامی است. شهید میردوستی سرباز نمونه تشکیلات بود و از همان جا جذب نیرو ویژه صابرین شد. خیلی مسئولیت پذیر بود و همیشه در تلاش می کرد مسایل و مشکلات زندگی اش را خودش سر و سامان بدهد. بیست ساله بود که گفت می خواهم ازدواج کنم. گفتم کمی تحمل کن اما مصر بود و همان موقع دست به کار شدیم و دخترعمویش را خواستگاری کردیم. *محمد یاسا پاک و دور از گناه همسر شهید میر دوستی: محمد حسین پسرعموی من بود. ما هفتم مهر سال 90 عقد کردیم و یک سال بعد هم به خانه خودمان رفتیم. برای انتخاب نام محمد یاسا کلی تحقیق کردیم. یاسا به معنی پاک و دور از گناه است. همسرم به ندرت عصبانی می شد و اگر هم به آن نقطه می رسید پس از ناراحتی و عصبانیت برای اینکه از دلم در بیاورد هرکاری از دستش بر می آمد انجام می داد و جبران می کرد. اما وقتی عصبانی و ناراحت می شد. کمی طول می کشید تا دلش را به دست بیاوری. او با برادرش آقا سید قاسم باجناق هم بود. سید محمد حسین به شوخی می گفت: من هر کاری بکنم از دست سید قاسم نمی توانم فرار کنم. او برادرم بود حالا چند سال ست باجناق هم شده ایم، اخیرا در سپاه هم همکار شدیم و متاسفانه به هیچ وجه از دست قاسم نمی توانم راحت بشوم . دفعه اولی بود که به سوریه رفت قبل از این سفر در مبارزات و جنگ هایی که با گروهک های تروریستی زاهدان، شمال غرب کشور بود حضور فعال داشت حتی در این عملیات ها دستش آسیب دید و گچ گرفته بود و برای اینکه اختلالی در سفر سوریه اش پیش نیاید گچ دستش را باز کرد. *اگر نروم هزاران کودک یتیم می شوند وقتی گفت می خواهم بروم سوریه خیلی بی قرار شدم. محمد حسین گفت: اگر امثال من برای جنگ نروند هزاران محمد یاسا یتیم می شوند و خدای ناکرده اگر جنگ به اینجا کشیده شود فرزندان ما مثل کودکان سوری قتل عام و آواره می شوند . طبیعی ست که هیچ کس دوست ندارد اول زندگی و در جوانی همسرش را از دست بدهد اما به خاطر این حرف هایش قبول کردم و با این صحبت ها متقاعدم کرد. توی همان دست نوشته مختصرش که چند وقت قبل از شهادتش نوشته با محمد یاسا درد و دل کرده و از نبودنش معذرت خواهی کرده و تاکید داشته که به پسرش بگوییم به چه دلیل این راه را انتخاب کرده است. *خانم ها در معراج الشهدا پیکر شهید را تشییع کردند وقتی رفتیم معراج الشهدا با همه نزدیکانم گفتم وقتی پیکر محمد حسین را آوردند اگر داد و فریاد و ناله بزنید مدیونید. محمد حسین دوست ندارد. لطفا وضو بگیرید و برایش دعا بخوانید. وقتی چهره اش را دیدم احساس کردم از همه زمان هایی که دیده بودمش خوش سیماتر و زیباتر شده بود. رفتیم بالای سرش نشستیم و دعای توسل خواندیم. جالب است که بدانید پیکر و تابوت محمد حسین را در معراج الشهدا خانم ها و محارم اش مانند عمه ها و خواهرهایش تشییع کردند. *درایت و مدیرتش در امورات خانه مایه قوت قلبم بود زمان ازدواج شهید میردوستی بیست سال بیشتر نداشت اما در مسائل اقتصادی خیلی خوش فکر بود. همین که اول راه بودیم و پس انداز خاصی نداشتیم طبیعتا خرید وسایل زندگی و بحث مسکن و تشکیل زندگی کار دشواری بود. اما با درایت و برنامه ریزی همسرم این مسائل حل می شد. همیشه در تنگناهای مالی خیالم از بابت محمد حسین راحت بود با رفتارهای مردانه اش خیلی امیدوارم می کرد به او ایمان داشتم که مشکل را حل می کند و تا جایی که ممکن بود نمی گذاشت شرایط سخت شود. کار در آژانس و یا در سوپرمارکت و کارهای متنوع از جمله این موارد بود. *تاسیس سوپرمارکت برای تامین مخارج در مناسبت های متنوع یک وسیله که نیاز خانه بود می خرید. مثلا وقتی محمد یاسا به دنیا آمد وقتی بیمارستان آمد هدیه برایم نخریده بود و من خیلی ناراحت شدم اما وقتی به خانه رفتیم دیدم یک کارتون بزرگ آوردند و من که متعجب شده بودم دیدم که یک ماشین ظرفشویی خریده است. برای تامین هزینه های خانه در سوپرمارکت، آژانس و دیگر مکان ها کار می کرد. حتی همین چند وقت پیش یک مینی سوپر دم منزل مان باز کرده بود. *بی قراری پسر در شب شهادت محمد حسین خواهر شوهرم که به همسرم خیلی وابسته بود همیشه به من دلداری می دهد. همیشه می گوید حس می کنم داداشم هست اما گاهی دلم برای جر و بحث های خواهر و برادری مان تنگ می شود. محمد حسین به محمد یاسا خیلی وابسته بود برای دندان در آوردنش کلی ذوق کرد و خودش را می زد. (خنده) گوشی هوشمند داشت آن را به من داد و می گفت در طول روز از کارهایش برایم عکس و فیلم بگیر تا ببینم و شب ها با چه لذتی نگاه می کرد. این روزها که همسرم نیست احساس می کنم محمد یاسا خیلی دلتنگی پدرش را می کند. به خصوص وقت هایی که کودکان هم س ...
از مبادله پایاپای تا تلاش برای ساخت بیمارستان
کردم و تحول اساسی در من ایجاد شد. * ماجرای تاثیر سخنان آیت الله ایازی در محجبه شدن همسر به دلیل علاقه مندی به آقای ایازی به همسرم اصرار کردم که با هم به محضر ایشان برویم، اختلاف بنده با همسرم بر سر حجاب بود، آن موقع حجاب مرسوم نبود، به جز خانواده های مذهبی بقیه مردم چندان به این مسئله توجه نمی کردند. موضوع علاقه نداشتن همسرم به حجاب را با آقای ایازی مطرح کردم و ...
ازدواج و طلاق به سبک دهه هفتاد
رابطه زناشویی و اعتیاد، به عنوان مهم ترین عوامل طلاق نام برده می شود، اما به جز این ها به نظر می رسد رویکرد غیراصولی پدر و مادران در تربیت و پرورش فرزندانشان را هم باید به این عوامل اضافه کرد؛ فرزندان دردانه ای که با توجه به بالارفتن تحصیلات پدر و مادرها یا به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود، اغلب در خانواده هایی کوچک با یک یا حداکثر دو فرزند تربیت شده و بسیار مورد توجه و محبت بوده اند، ضمن اینکه ...
گزارشی پیرامون وضعیت و آسیب های طلاق در استان
چطور بعد از 23سال از هم پاشید و ماحصلش دو دختر 17 و 22 ساله بود که با بخشیدن مهریه ام حضانتشان را از دادگاه گرفتم و به دست آن مرد بی مسئولیت نسپردمشان. نمیدانم پاسوز کدام اشتباهم که عاقبتم بعد از 23 سال زندگی مشترک، مستخدمی در شرکت ... . شد، قصه همیشگی نداشتن حق یک زندگی دوباره برای زنان مطلقه ادامه دارد، گویی که جزام داریم ما بی اقبالان شکست خورده ، کاش این صحبت های من حداقل دل یک نفر ...
پیامدهای ازدواج در پساجوانی
نگرانی و در بسیاری موارد با تأخیر، اقدام به ازدواج بنماید. به همان میزان تصویر روشن و امیدوارکننده، افراد را تشویق به ازدواج و تشکیل خانواده می کند. ب) تحصیلات دختران در سال های اخیر، ادامه تحصیل به ویژه برای دختران، به عاملی مهم، در کنار ازدواج، برای ارتقای اجتماعی یا تحرک اجتماعی بدل شده است. روند افزایش دانشجویان دختر نسبت به پسر در طی سال های اخیر چشم گیر بوده است. مطابق ...