سایر خبرها
شهید مهدی مجیدیان: اگر من نروم چه کسی برود؟
دفاع پرس: روزگاری در جریان نهضت شکوهمند اسلامی جوانان انقلابی اعم از زن و مرد، پیر و جوان برای رسیدن به انقلاب اسلامی جانشان را از دست دادند. آنها جانشان را فدای عقیده و مذهب کردند. امام خمینی (ره) فرمودند: "شهدا امام زادگان عشقتند که مزارشان زیارت گاه اهل یقین است. در سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی یاد و خاطره شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی گرامی می داریم و به معرفی چند تن از ...
نسل تازه پرونده ی فیلم فجر را بست
بهترین تدوین به بهرام دهقانی برای فیلم "ابد و یک روز" اهدا شد. سیمرغ بهترین فیلمبرداری به پیمان شادمان فر برای فیلم "خشم و هیاهو" تعلق گرفت. سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن به شبنم مقدمی برای فیلم های "زاپاس" و "نفس" تعلق گرفت. سیمرغ بهترین نقش مکمل مرد به نوید محمد زاده برای فیلم "ابد و یک روز" اهدا شد. سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن به پریناز ایزدیار برای ...
ابد و یک روز بیشترین سیمرغ ها را از آن خود کرد
فیلم از نگاه ملی بود که با حضور حجت الله ایوبی، علی جنتی و محمد حیدری به فیلم نفس نرگس آبیار تعلق گرفت . این کارگردان هنگام دریافت جایزه اش گفت: می خواستم مثل بسیاری دیگر از همکارانم از گروه سازنده فیلم تشکر کنم. نفس فیلمی درباره معصومیت و رویاها و آرزوهای از دست رفته است. شاید دیدن آن نیازمند کمی آرامش باشد تا مردم در فضایی آرام تر و در مقطعی بعد از جشنواره فجر آن را ببینند و درک کنند ...
دختر جوان: هیچ کس جیغ و فریادهای مرا نمی شنید
به گزارش خراسان، دختر 22 ساله که به اتفاق پدرش برای اعلام شکایت از یک فرد شیطان صفت به کلانتری مراجعه کرده بود در حالی که عنوان می کرد دختران جوان نباید اطلاعات شخصی خود را در شبکه های اجتماعی قرار دهند به تشریح تلخ ترین حادثه زندگی خود پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: چند ماه قبل وقتی در رشته مهندسی شیمی دانش آموخته شدم پدرم پیشنهاد کرد تا زمانی که شغل مورد علاقه ام را پیدا ...
معمای قتل مرموز مرد نقاش
تحقیقات پلیس پایتخت برای رازگشایی از قتل مرد نقاش آغاز شده است. جسد این مرد شامگاه دوشنبه درحالی که 4 روز از مرگش می گذشت در خانه اش پیدا شد. به گزارش همشهری، آن شب برادرزاده وی که نگرانش شده بود برای سر زدن به او راهی خانه اش شده اما با جسد او روبه رو شده بود. در ادامه تیمی از مأموران زیرنظر سیدمجتبی حسین پور، بازپرس دادسرای امور جنایی به محل جنایت در مجتمعی مسکونی در غرب تهران رفتند ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (217)
. پانته آ پناهی ها در راهروی منتهی به سرویس بهداشتی شکار یکی از عکاسان فرصت طلب شده است! آقا رضا کیانیان در نشست خبری فیلم کفشایم کو؟ ساخته کیومرث پوراحمد که با بازی ماندگارش در این فیلم یکی از شانس های اصلی سیمرغ بهترین بازیگر مرد جشنواره امسال است. سحر خانم قریشی به نمایندگی از گروه فیلم آبنبات چوبی در محوطه کاخ جشنواره. مهرداد صدیقیان هر روز خوشتیپ ...
حاجی مایلی از گدایی از احمدی نژاد تا کتک کاری با رحیمی می گوید
وکیلی همین مسائل روی من اثر گذاشت. دیگر پاتوقم شده بود آنجا (دادگاه فرهنگ و رسانه). این را هم بگویم بد نیست. من از خبر ورزشی شکایت کرده بودم. آن زمان آقای سعید مرتضوی دادستان تهران بود و دادگاه کارکنان دولت در خیابان میرعماد قرار داشت. نزدیک یک سال و نیم شکایت کرده بودم اما پرونده ما رو نمی آمد! رفتم آنجا آقای مرتضوی هم بود. ایشان من را می شناخت. گفتم ببخشید آقای مرتضوی یک سال و نیم است چرا پرونده ما ...
تشریح نزاع مرگبار در پارک
عامل جنایت پارک بهاران که در نزاع با مرد 35 ساله او را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود، به تشریح جنایت پرداخت. به گزارش جام جم ، روز گذشته با انتقال متهم به نام رضا به دادسرای امور جنایی او با انکار قتل گفت: سه سال قبل با دختر یکی از همسایه ها عقد کردم، اما به خاطر بیکاری نتوانستم ازدواج کنم. سال 90 با مرگ برادر کوچکم دچار بیماری روانی شدم و از آن زمان تحت نظر روانپزشک هستم و روزی هشت ...
عامل جنایت در پارک فلاح : مرتکب قتل نشده ام/ فرزندم،عید به دنبا می آید
ساعت 3 بعدازظهر یکشنبه 18 بهمن ماه مأموران کلانتری 161 ابوذر برای رسیدگی به درگیری خونین 2 جوان به پارکی در منطقه فلاح اعزام شدند. طرفین دعوا که با ضربات چاقوی یکدیگر غرق در خون بودند، با کمک امدادگران اورژانس به بیمارستان ضیاییان انتقال یافتند که یکی از زخمی ها در راه به دلیل شدت خونریزی زخم ناحیه سینه اش از پا درآمد. با مرگ این جوان، بازپرس سعید احمدبیگی و تیمی از مأموران ...
فرهنگ در رسانه
استفاده رسانه ها و محافل معاند خارج نشین واقع گردد.همچنان امیدواریم داوران جشنواره امسال که همگی از آگاهان فهیم عرصه سینما هستند، با درایت و بصیرت به آثار نگریسته و از توجه به فیلم های مسئله دار و مسئله ساز بر اساس فضاسازی های مرسوم رسانه ای پرهیز نمایند. روزان/بازدید یک مقام یونانی از موزه هنرهای معاصر تهران روزان نیوز- همسر نخست وزیر یونان از گنجینه موزه هنرهای ...
پسری پس از 19 روز به قتل پدرش اعتراف کرد
به گزارش خبرنگار قضایی فارس، پسر جوان پس از 19 روز از قتل پدر در مقابل سجاد منافی آذر، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران به قتل پدر خود اعتراف کرد. دوم بهمن ماه امسال مرگ مشکوک مردی 65 ساله در یکی از بیمارستان های تهران توسط کلانتری 125 یوسف آباد به سجاد منافی آذر بازپرس کشیک ویژه قتل تهران گزارش شد. براساس اطلاعات دریافتی، پس از مرگ این مرد 65 ساله در بیمارستان که آثار ...
بهداد به مطهری رای می دهد!
همین دلیل چون با جهانی ناشناخته مواجه می شوند، دچار انقباض شده و با حس بی اعتمادی به هنرمند، دست به ممیزی او می زنند. سینمای عالی جناب عباس کیارستمی، به کجای این جامعه می تواند ضرر برساند؟ ولی مسئولان هیچ توجه کرده اند که سینمای او می تواند سود برساند؟! می دانند سینمای او و گفت وگو درباره آثارش می تواند سطح شعور را بالا ببرد. اما ببینید امروز آقای کیارستمی کجاست؟ کجا مسئولان به ...
مرگ دو پیرمرد تنها، به دست سارقان سنگدل
خفگی و زمان قتل را سه روز قبل اعلام کرد. در ادامه با دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی کارآگاهان پلیس متوجه بهم ریختگی خانه شده و فرضیه قتل با انگیزه سرقت قوت گرفت. با توجه به این که هیچ آثاری از ورود به زور به خانه وجود نداشت تیم جنایی احتمال دادند پیرمرد تنها قربانی سرقت مرگباری از سوی یک آشنا شده است. با توجه به شباهت های موجود در این پرونده، تحقیقات ویژه ای از سوی کارآگاهان اداره دهم ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (229)
... تینا خانم پاکروان در راهروی معروف! بیتا خانم فرهی به صورت اختصاصی مقابل عکاسان قرار گرفتند. آزاده صمدی و احسان کرمی در پشت صحنه برنامه کافه آپارات که در حاشیه جشنواره تهیه و ضبط می شود. مریم سعادت عزیز، یکی دیگر از چهره های حاضر در این چند روز اخیر در کاخ جشنواره. از قدیم گفته اند به جای توجه و تمرکز به طول زندگی، به عرض آن توجه کنید و سعی کنید ...
مطمئن باشید ما خمینی را نمی کشیم تا امامزاده درست شود
گسترده ای به وجود آمد. به همین جهت عمال رژیم در سیزدهم آذر 1342 اقدام به دستگیری عده ای از علمای تبریز نموده ، آنان را به تهران انتقال دادند. با توجه به شناخت لا زم از افراد و جریانات موجود در سطح جامعه، رابط مبارزین و مخالفین رژیم، تبادل خبرها و پیام ها بین آنان و پدرم به عهده من بود. مأموران ساواک کلیه تحرکات و اقدامات مرا تحت مراقبت شدید قرار داده و گزارش می کردند. آنها حتی ...
قتل جوان 23 با ضربات چاقوی پدرش
در منطقه هواشناسی نوشهر اعزام شدند و تحقیقات را آغاز کردند. پیکر مقتول که آثار ضربات چاقو در نقاط مختلف بدن وی مشهود بود به دستور بازپرس امور جنایی به سردخانه پزشکی قانونی جهت بررسی های بیشتر انتقال یافت. فرمانده انتظامی نوشهر با تایید خبر این قتل به ایسنا گفت: پرونده در حال بررسی است و به محض تکمیل شدن پرونده قتل، موضوع اطلاع رسانی دقیق خواهد شد. ...
چگونه روشنفکران یک جمع را خلق می کنند
است و ذهن او بیش از حد نگران و مراقبِ مورد پذیرش قرار گرفتن خویش است؛ مثل برنارد هنری لوی [4] . با این حال آن توجّه به ایماژ و سبک، و مخاطب و مقبولیت نه تنها می تواند با رسالت روشنفکر عمومی در تناقض نباشد ، بلکه ممکن است عملاً به آن کمک هم بکند. روشنفکر عمومی در جایی مابین دو رسالتی که وبر مطرح می کند قرار دارد، چراکه او می خواهد نوشته هایش برای دنیا کاری انجام دهند. ازرا پاوند [5] دربارۀ لنین ...
قتل مرد جوان در نزاع خیابان بهاران
بیمارستان حضور یافت و دستور انتقال جسد مرد میانسال به پزشکی قانونی را صادر کرد. متهم به قتل مرد جوان نیز که در نزاع دچار جراحت شده بود، در بیمارستان حضور داشت اما با توجه به شدت جراحت، وی به دستور بازپرس پرونده در اختیار ماموران اداره دهم آگاهی تهران قرار گرفت و به زودی برای تحقیقات بیشتر در دادسرای جنایی تهران حضور می یابد. ...
شهید مدافع حرم: چرا باید در سوریه جنگید؟
به گزارش میبدخبر به نقل از فارس: رضا شاعری؛ شهید سید محمد حسین میردوستی از رزمندگان و مدافعان حرم حضرت زینب(س) بود که در عملیات محرم و در روز تاسوعا توسط تروریست های تکفیری به شهادت رسید. از این رو جهت مصاحبه با این خانواده یه منزل شان رفتیم. در همان لحظات اول با روحیه بالا و قابل ستایش پدر شهید سید محمد حسین میردوستی مواجه شدیم. پارچه سبز روی شانه پدر شهید میردوستی نشان از سادات بودنش داشت. دستی به محاسن سفیدش کشید و ما را با احترام مضاعف به آپارتمان ساده اش دعوت کرد. در بین صحبت هایشان مدام به پیش وند نام شان که همان عبارت سید که آن را شناسنامه خانواده شان می دانستند تاکید داشتند و در لحظه به لحظه مصاحبه، شهیدشان را با نام کامل آقا سید محمد حسین خطاب می کردند. سید محمد یاسا فرزند شهید که در یک سالگی پدر را از دست داده در خانه مشغول بازی بود. چند دقیقه بعد مادر شهید(زینب میرشاهی) و همسرش (راضیه سادات میردوستی) به جمع مان ملحق شدند و مصاحبه ما با این عزیزان شروع شد که در ادامه متن آن را خواهید خواند: *شهید میردوستی اولین شهید دهه هفتادی ما چهار فرزند داشتیم و فاصله سنی همه آن ها بین دو تا سه سال بود. دختر اولمان متولد سال 62، آقا سید قاسم متولد سال 64، دختر بعدی مان متولد 68 و محمد حسین هم آخرین فرزند ما و به قول معروف ته تغاری بود. سید محمد حسین 13 تیر ماه 1370 به دنیا آمد که فکر می کنم پسرم اولین شهید دهه هفتادی مدافع حرم باشد. *شیطنت هایش خاص خودش بود محمد حسین خیلی سرزنده بود و شور و حال خاص و شیطنت های به خصوصی داشت و به خواهرش که یک سال و نیم فاصله سنی داشتند خیلی وابسته بود. یک جورهایی عین خواهر و برادر دوقلو همه جا با هم می رفتند. یک روز در حین بازی وقتی بالای رختخواب ها رفته بودند شهید میردوستی از آن بالا افتاد و زبانش کمی آسیب دید و پاره شد. از همان نوجوانی با همین خواهرش پنج شنبه ها بر سر مزار شهید احمد پلارک و دیگر شهدای بهشت زهرا(س) می رفتند. *دوره کامل پزشک یاری عملیاتی را در هفت ماه گذراند سید محمد حسین بسیار فعال و پر تکاپو بود و در سال 90 به عضویت بسیج ویژه صابرین در آمد. او در کنار آموزش های نظامی آموزش پزشک یاری هم دیده بود و مطالعات آزاد در این زمینه داشت. به قول معروف او یک پزشک یار عملیاتی بود و در طی هفت ماه این دوره را فرا گرفته بود و کارهایی مثل بخیه، حجامت، سرم زدن را به طور کامل مسلط شد. حتی گاهی موارد برخی از بیماری ها را هم به خوبی تشخیص می داد. ما برای دیپلم گرفتن آقا سید قاسم خیلی سختی کشیدیم (خنده) اصلا دل به درس نمی داد اما محمد حسین وقتی در دبیرستان وارد شد و قصد داشت انتخاب رشته کند مدیر دبیرستان خیلی از او تعریف کرد که احساس غرور کردم. اولویت اول انتخاب رشته اش هم ریاضی و فیزیک بود. مسئولین مدرسه تاکید داشتند تا در آنجا بماند و این رشته را بخواند ولی فرزندم به رشته کامپیوتر علاقه وافری داشت و به همین دلیل در دبیرستان فنی و حرفه ای ثبت نام کرد. وقتی هم برای ثبت نام در رشته کامپیوتر به مدرسه رفتیم مدیر مدرسه گفت این پسر که نمراتش خوب است به نظرم ببرید همان ریاضی را بخواند اما با اصرار شهید در رشته کامپیوتر ثبت نام اش کردند. *می گفتم تو برای خودت به ما محبت می کنی پدرش مدتی بود که دائما سرفه می کرد. شب ها این این عارضه حادتر می شد و سید محمد حسین برای آقای میردوستی یک لیوان آب می برد. همیشه می گفت: من موظفم به شما خدمت کنم، وظیفه فرزند این است که به پدر و مادرش خدمت کند این جز مسائل اخلاقی مهم است که نباید ساده از کنار آن بگذریم . می گفت: اگر محبت به پدر و مادر زیاد باشد انسان طول عمر پیدا می کند. من هم به شوخی به او می گفتم پس تو برای طول عمر خودت به ما محبت می کنی. *مادر بزرگش نام او را انتخاب کرد پدر بزرگ همسرم نود و هشت سال سن داشت و در تمام عمر نماز شب اش به نماز صبح متصل بود و از نظر اعتقادی خاص بود. مادر شوهرم تنها فرزند این مرد مومن و اهل خدا بود. وقتی محمد حسین به دنیا آمد از من درخواست کرد اگر اجازه بدهی نام پدرم را روی پسرت بگذارم. من هم با کمال میل و با اشتیاق قبول کردم. او هم روی اسم کاملش یعنی سید محمد حسین خیلی حساس بود و کلا عاشق اسم اش بود، اگر کسی محمد خالی صدایش می کرد حتما تذکر می داد. *این پسر من هم یک خشوی دیگر است محمد حسین برخی از تکه کلام های کودکی اش را حفظ کرده بود و در صحبت هایش به کار می برد. مثلا به خرگوش می گفت خَشو و یا به جریمه کردن می گفت: الان پلیس جمیله اش می کنه. گاهی به محمد یاسا هم می گفت این پسر من یک خشوی دیگر است. *با پودرهای سفید محدودشان می کردم محمد حسین و خواهرش که پشت هم بودند خیلی شیطنت می کردند و بعضی اوقات خیلی خسته می شدم، تنها راه چاره ای که پیدا کردم این بود که آن ها را می نشاندم گوشه ای از خانه و با این پودرهای سفید رنگ، یک دایره دورشان می کشیدم و می گفتم نباید بیرون بیایید با این ترفند در همان جا بازی می کردند و فقط وقت هایی که می خواستند دستشویی بروند بیرون می آمدند(خنده) اما بعد دوباره به محدوده ای که برایشان ترسیم کرده بودم بر می گشتند. وقتی کوچک بود عین چارلی چاپلین راه می رفت، می گفتم محمد یاسا هم عین خودت راه می رود. چند روزی بود که بعد از شهادت پدرش اصلا همان چند کلمه را هم که می گفت ادا نمی کرد. وقتی رفقای پدرش برای سر سلامتی آمدند منزلمان محمد یاسا خوشحال شده بود. حس می کردم پدرش را در جمع دوستانش می بیند، خیلی رفتارش تغییر کرد و سرحال شد. شاید این مطلب خیلی شعاری باشد اما ما غائل به این هستیم که شهدا زنده اند و وقتی رفتار محمد یاسا را بعد از چند روز سکوت دیدم بیشتر به این آیه ایمان آْوردم. *شهادت فرزندم بدترین داغ بود اما مطمئنم بهترین راه است برادرم شهید شد و داغ مادر هم دیده ام اما هیچ داغی مثل داغ اولاد نیست. با این حال افتخار می کنم که فرزندم در راه اسلام به شهادت رسیده است. درست است که شهادت و نبودن فرزندم بدترین داغ است اما مطمئنم بهترین راه را انتخاب کرده ایم. *چرا باید در سوریه بجنگیم پدر شهید میر دوستی در ادامه این مصاحبه گفت: پدرم روحانی و اصالتا اهل استان گلستان بود. او با گروه فدائیان اسلام همراهی می کرد و در دوران انقلاب اسلامی نیز فعالیت های چشمگیری داشت. بنده معتقدم شهادت محمد حسین جان برکتی برای خانواده ماست و این شهید برای عموم ملت ایران و متعلق به اسلام است. برخی در این روزها می گویند چرا ما باید به صورت نیابتی در سوریه بجنگیم و باید در جواب این هم وطنان تاکید کنم که قطعا مرزهای ما امروز مرزهای جهان اسلام است و هر جا اسلام تهدید شود وظیفه ماست که در آنجا حضور داشته باشیم و خدمت بکنیم. بنده خودم پاسدار هستم الحمدالله در زمان جنگ هم توفیق جانبازی داشتم و در آن دوران با شکوه با پدر و برادرانم به جبهه می رفتیم و برادرم آقا سید مجتبی میردوستی در عملیات بازی دراز به شهادت رسید و علی اصغر میرشاهی برادر همسرم نیز قبل از عملیات بیت القدس 6 به شهادت رسید. شوهر خواهرم که از رزمندگان غواص بود نیز در عملیات فاو به شهادت رسید. به نظرم برجسته ترین شاخصه آقا سید محمد حسین اخلاق او بود و سپس بحث تحصیلی او که خداروشکر وضعیت مطلوبی داشت. اما از ویژگی های او علاقه خاص اش به بسیج و هیئت بود. ولایت مداری و پاکار نظام بودن در ایام فتنه 88 هم نباید از قلم انداخت. وقتی درگیری های سال 88 به اوج خود رسیده بود شهید میردوستی آمد و گفت می خواهم با بچه های پایگاه برای سرکوب این آشوبگران بروم و خودم او را به حوزه معرفی کردم و اتفاقا به مسئول حوزه سفارش کردم که محسن از پس درگیری برمی آید و از او در مناطق درگیری که سخت تر است می توانید استفاده کنید. بلافاصله سید محمد حسین برادر بزرگترش هم آمد و به اتفاق هم رفتند. *در راه شهادت گوی سبقت را از من ربود قدیم ها در منزلمان یک هیئت هفتگی داشتیم و پسرانم نوجوان بودند. شهید میردوستی به دلیل اینکه کوچک تر بود به قول بچه هیئتی ها خارج سینه می زد. در همان عوالم کودکی و نوجوانی محمد حسین رفت بیرون هیئت و برادر کوچکش سید محمد حسین را دعوا کرد و گفت: وقتی نمی توانی با جمع هماهنگ سینه بزنی خب سینه نزن. داداشش می گفت ما که تو هیئت منظم سینه میزدیم جا موندیم اما او از ما جلو زد. بنده سال ها سابقه جنگ دارم و همیشه آرزوی شهادت داشته و دارم. به هر حال به لحاظ سن و سال و سابقه هم حساب کنید من از پسرم بیشتر در فضای جنگ بودم. الغرض! آقا سید محمد حسین توی هیئت منظم سینه نمی زد اما به قول آن شعر که حضرت آقا خواند ما مدعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند... فرزندم که حدود 30 سال از من کوچکتر بود گوی سبقت را ربود و به این مقام عظیم دست یافت. حکایت محمد حسین و من حکایت آیه السابقون و السابقون اولئک المقربون است. *آقا جان برایت آب آوردم یکی از خاطرات خوبی که از آقا محمد حسین به یاد دارم این است که به علت عارضه ای که داشتم شب ها درخواب سرفه های مکرر داشتم و در آن مدت تا صدای سرفه من را می شنید با یک لیوان آّب بالای سرم حاضر می شد و می گفت: آقاجان برایت آب آوردم . *آرروی شهادت در آخرین روز زندگی محمد حسین جوان و پویا بود و آرزوهای زیادی در سر داشت. برای خانه ای که به تازگی از مسکن مهر گرفته بود برنامه هایی جهت زیبایی نمای داخلی خانه آشپزخانه داشت. آپارتمان جمع و جوری که با هزار مشقت برای رفاه حال خانواده اش تهیه کرده بود وسایلی نظیر کابینت و برخی از وسایل گرمایشی نداشت. قبل از سفرش به همسرش گفته بود وقتی برگشتم آشپزخانه را کابینت می زنم و باقی کارهای که نیمه تمام را تکمیل می کنم. حالا همین جوان که این آرزوها را داشت یک شب قبل از شهادت به رفقایش گفته بود: من دیگر آرزویی جز شهادت ندارم او در آخرین روزها به نقطه ای می رسد که هیچ آرزوی دنیایی نداشت و خدا را شکر همچون مولایش حضرت ابوفاضل در روز تاسوعا به شهادت رسید. موقع رفتن فرصتی برای دیدار نبود و تلفنی زنگ زد و خداحافظی کرد. وقتی پیکرش را آوردند صورتش خیلی سالم بود احساس می کنم برای اینکه ما دوباره ببینیم اش چهره اش سالم مانده بود. نحوه شهادتش هم این طور که می گویند موشک به همسنگرش شهید امجدیان اصابت کرده و پیکر آن شهید عزیز کاملا متلاشی شده بود سپس ترکش هایش به محمد حسین خورده و پیکرش آسیب شدیدی خورده بود. وداع با پیکر شهید امجدیان همزمان با سید محمد حسین ما در تهران انجام شد اما شهید امجدیان را به زادگاهش کرمانشاه بردند و در آنجا دفن کردند. خانواده شهید امجدیان ساکن کیان شهر هستند. *مایه قوت قلب همرزمان همرزمان شهید می گفتند: آقا سید، محمد حسین شما روحیه بالایی داشت صحبت هایش و حضورش باعث قوت قلب بچه ها بود. وقت هایی که می خواستیم با خانواده هایمان تماس بگیریم شهید میردوستی الویت تماس را به دوستانش اختصاص می داد و در این زمینه ایثار می کرد. بنده به عنوان پدر محمد حسین معتقدم که پسرم از من سبقت گرفت و به من نشان داد که هنوز باب شهادت باز است. من در پیچ و خم این دنیا گیر کردم و به این سعادت بزرگ که آرزویش را داشتم نرسیدم. گاهی اوقات هم کارهایی می کرد که جای دعوا کردن داشت اما چون رفتار هایش با شوخ طبع خاصی همراه بود، اصطلاحا دلم نمی آمد و نمی توانستم تنبیه اش کنم. *آماده جهاد هستم در یگان نظامی آن ها بین رزمندگان تی شرت توزیع کرده بودند و به شهید میردوستی ذکر یا اباالفضل(ع) افتاده بود و مثل حضرت عباس(ع) در روز تاسوعا به شهادت رسید. در طول جنگ تحمیلی چند تن از پسرعموها، برادرم و الان هم پسرم را از دست دادم اما هیچ وقت از عملکردم پشیمان نبودم و ان شاءالله به وقت نیاز حتما خودم برای جهاد می روم. *سید محسن خدمتگزار جمهوری اسلامی است با توجه به اینکه جانباز بودم و 36 ماه سابقه جنگ دارم، آقا سید محمد حسین بخش عمده ای از خدمتش را معاف شد. حدودا هفت ماه خدمت کرد. با فرمانده پادگان آشنا بودم. یک هفته بعد از اینکه شهید میردوستی در محل خدمتش مستقر شد زنگ زدم پادگان تا جویای احوالش بشوم. مسئول پادگان که از دوستانم بود گفت: آقا سید اگر زنگ زدی اینجا سفارش محمد حسین را بکنی باید بگویم رفتار و اخلاقش مورد تایید ماست. با اینکه خیلی جوان است اما خیلی مردانه برخورد می کند در همین مدت کوتاه خودش را ثابت کرده و به معنای واقعی کلمه خدمتگزار جمهوری اسلامی است. شهید میردوستی سرباز نمونه تشکیلات بود و از همان جا جذب نیرو ویژه صابرین شد. خیلی مسئولیت پذیر بود و همیشه در تلاش می کرد مسایل و مشکلات زندگی اش را خودش سر و سامان بدهد. بیست ساله بود که گفت می خواهم ازدواج کنم. گفتم کمی تحمل کن اما مصر بود و همان موقع دست به کار شدیم و دخترعمویش را خواستگاری کردیم. *محمد یاسا پاک و دور از گناه همسر شهید میر دوستی: محمد حسین پسرعموی من بود. ما هفتم مهر سال 90 عقد کردیم و یک سال بعد هم به خانه خودمان رفتیم. برای انتخاب نام محمد یاسا کلی تحقیق کردیم. یاسا به معنی پاک و دور از گناه است. همسرم به ندرت عصبانی می شد و اگر هم به آن نقطه می رسید پس از ناراحتی و عصبانیت برای اینکه از دلم در بیاورد هرکاری از دستش بر می آمد انجام می داد و جبران می کرد. اما وقتی عصبانی و ناراحت می شد. کمی طول می کشید تا دلش را به دست بیاوری. او با برادرش آقا سید قاسم باجناق هم بود. سید محمد حسین به شوخی می گفت: من هر کاری بکنم از دست سید قاسم نمی توانم فرار کنم. او برادرم بود حالا چند سال ست باجناق هم شده ایم، اخیرا در سپاه هم همکار شدیم و متاسفانه به هیچ وجه از دست قاسم نمی توانم راحت بشوم . دفعه اولی بود که به سوریه رفت قبل از این سفر در مبارزات و جنگ هایی که با گروهک های تروریستی زاهدان، شمال غرب کشور بود حضور فعال داشت حتی در این عملیات ها دستش آسیب دید و گچ گرفته بود و برای اینکه اختلالی در سفر سوریه اش پیش نیاید گچ دستش را باز کرد. *اگر نروم هزاران کودک یتیم می شوند وقتی گفت می خواهم بروم سوریه خیلی بی قرار شدم. محمد حسین گفت: اگر امثال من برای جنگ نروند هزاران محمد یاسا یتیم می شوند و خدای ناکرده اگر جنگ به اینجا کشیده شود فرزندان ما مثل کودکان سوری قتل عام و آواره می شوند . طبیعی ست که هیچ کس دوست ندارد اول زندگی و در جوانی همسرش را از دست بدهد اما به خاطر این حرف هایش قبول کردم و با این صحبت ها متقاعدم کرد. توی همان دست نوشته مختصرش که چند وقت قبل از شهادتش نوشته با محمد یاسا درد و دل کرده و از نبودنش معذرت خواهی کرده و تاکید داشته که به پسرش بگوییم به چه دلیل این راه را انتخاب کرده است. *خانم ها در معراج الشهدا پیکر شهید را تشییع کردند وقتی رفتیم معراج الشهدا با همه نزدیکانم گفتم وقتی پیکر محمد حسین را آوردند اگر داد و فریاد و ناله بزنید مدیونید. محمد حسین دوست ندارد. لطفا وضو بگیرید و برایش دعا بخوانید. وقتی چهره اش را دیدم احساس کردم از همه زمان هایی که دیده بودمش خوش سیماتر و زیباتر شده بود. رفتیم بالای سرش نشستیم و دعای توسل خواندیم. جالب است که بدانید پیکر و تابوت محمد حسین را در معراج الشهدا خانم ها و محارم اش مانند عمه ها و خواهرهایش تشییع کردند. *درایت و مدیرتش در امورات خانه مایه قوت قلبم بود زمان ازدواج شهید میردوستی بیست سال بیشتر نداشت اما در مسائل اقتصادی خیلی خوش فکر بود. همین که اول راه بودیم و پس انداز خاصی نداشتیم طبیعتا خرید وسایل زندگی و بحث مسکن و تشکیل زندگی کار دشواری بود. اما با درایت و برنامه ریزی همسرم این مسائل حل می شد. همیشه در تنگناهای مالی خیالم از بابت محمد حسین راحت بود با رفتارهای مردانه اش خیلی امیدوارم می کرد به او ایمان داشتم که مشکل را حل می کند و تا جایی که ممکن بود نمی گذاشت شرایط سخت شود. کار در آژانس و یا در سوپرمارکت و کارهای متنوع از جمله این موارد بود. *تاسیس سوپرمارکت برای تامین مخارج در مناسبت های متنوع یک وسیله که نیاز خانه بود می خرید. مثلا وقتی محمد یاسا به دنیا آمد وقتی بیمارستان آمد هدیه برایم نخریده بود و من خیلی ناراحت شدم اما وقتی به خانه رفتیم دیدم یک کارتون بزرگ آوردند و من که متعجب شده بودم دیدم که یک ماشین ظرفشویی خریده است. برای تامین هزینه های خانه در سوپرمارکت، آژانس و دیگر مکان ها کار می کرد. حتی همین چند وقت پیش یک مینی سوپر دم منزل مان باز کرده بود. *بی قراری پسر در شب شهادت محمد حسین خواهر شوهرم که به همسرم خیلی وابسته بود همیشه به من دلداری می دهد. همیشه می گوید حس می کنم داداشم هست اما گاهی دلم برای جر و بحث های خواهر و برادری مان تنگ می شود. محمد حسین به محمد یاسا خیلی وابسته بود برای دندان در آوردنش کلی ذوق کرد و خودش را می زد. (خنده) گوشی هوشمند داشت آن را به من داد و می گفت در طول روز از کارهایش برایم عکس و فیلم بگیر تا ببینم و شب ها با چه لذتی نگاه می کرد. این روزها که همسرم نیست احساس می کنم محمد یاسا خیلی دلتنگی پدرش را می کند. به خصوص وقت هایی که کودکان هم س ...
آیا توماس ادیسون یک فیل را با برق کشت؟!
تاپسی هم با یک لگد او را کشته بود. در ژانویه سال 1903 که تاپسی 28 سال داشت تیمی که از شرکت ادیسون آمده بودند به اون الکترود های مسی متصل کردند و 6000 ولت برق را از بدن او عبور دادند. او فورا به زمین افتاد و پس از 10 ثانیه تکنیسین ها جریان را قطع کردند. او مرده بود. نوشته های آن دوران نشان می دهد که جنگ جریان ها 10 سال پیش از مرگ تاپسی تمام شده بود اما برخی اسناد حکایت از دخالت شرکت ادیسون ...
مرد قوی هیکل، در درگیری خونین جان باخت
ابراهیم به علت شدت جراحات جانش را از دست داد. با اعلام قتل مرد قوی هیکل به بازپرس ویژه قتل تهران، تیم جنایی برای بررسی موضوع در بیمارستان حاضر شد. پزشک جنایی پس از معاینه جسد علت مرگ مقتول را اصابت جسم نوک تیز به قلب وی اعلام کرد. با بهبود حال عامل جنایت، تحقیقات از او در بیمارستان آغاز شد. جواد 32 ساله با اعتراف به قتل مرد بدنساز گفت: من و مقتول بچه محل هستیم. هفته گذشته با ...
قتل مرد 61 ساله با انگیزه سرقت
پا بسته مرد 61 ساله بنام حسن روبرو شدند. مقتول در حالی که دست و پایش بسته بود، به وسیله دستمالی که در دهانش قرار داشت، خفه شده و به قتل رسیده بود. پزشک جنایی پس از معاینه جسد، زمان وقوع قتل را 72 ساعت قبل اعلام کرد. در ادامه با توجه به هم ریختگی خانه، کارآگاهان پلیس آگاهی، احتمال دادند مرد 61 ساله قربانی سرقت از سوی یک آشنا شده باشد. با دستور انتقال جسد به پزشک قانونی، کارآگاهان اداره قتل پلیس آگاهی تحقیقاتشان را برای شناسایی عامل این جنایت آغاز کردند. ...
یک صد و چهار نمایش بر صحنه تئاتر تهران
...> تالار ناصر خسرو واقع در خیابان 16 آذر تا 25 بهمن میزبان سمفونی کمک کار کیانوش زارع طلب است که در ساعت 18 اجرا می شود. در مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، نمایشی با عنوان کوزه عسل نیست؟ به کارگردانی عادل بزدوده اجرای خود را از روز گذشته آغاز کرده و تا پایان سال 94 در ساعت 18 به اجرای خود برای خانواده ها ادامه می دهد. خانه موزه استاد انتظامی نیز دو نمایش ماهی ...
فرهنگ در رسانه
مادر راسکولنیکف و کلیسای محل می گوید؛ کلیسایی که او با پدر و مادرش هر هفته به آنجا می رفته. در این خواب، راسکولنیکف شاهد قتل چهارپای پیری است که به یک گاری بسته شده و عده ای مست قصد دارند به زور حیوان را راه بیندازند و با گاری به خانه بروند. در نهایت حیوان با ضربات شلاق راه نمی افتد و یک نفر مست خودشیرین، با پتک به جان حیوان می افتد. مستان آواز می خوانند و او را تشویق می کنند و او به چشم مادیان ...
از کل کل های دوستانه تا جنایت در درگیری
ظهر یکشنبه 2جوان در پارکی در پایتخت با هم درگیر شدند که در نهایت یکی از آنها جان باخت و دیگری مجروح شد. عامل جنایت مدعی بود که مقتول به اشتباه تصور می کرده که وی عامل اسیدپاشی روی ماشین دوستش است و به همین دلیل با وی درگیر شده و در نهایت نیز خودش به قتل رسیده است. این مرد صبح دیروز در حاشیه جلسه بازپرسی، در گفت وگو با همشهری از جزئیات ماجرا گفت. قتل را قبول نداری اما در پرونده ات نوشته ...
برنامه انتخابات مجلس یعنی چی/ شریفی نیا و ده نمکی بر دوش احمد ایراندوست/ سقوط کامیون ها از روی کشتی به ...
می کرد یا نه ولی من شجاع می شدم. یکی از دوستانم که به تازگی پدرش را از دست داده از من پرسید چطور میتونی تحمل کنی نبودن بابات رو ؟ چطور زنده ای ؟ چطور زندگی می کنی ؟ چطور نمی ترسی ؟ جوابم خیلی ساده بود. گفتم : نمی ترسم چون حس میکنم بابام داره نگاهم میکنه. 2- جادوی هنر موسیقی محمدرضا شهبازی در لاین با انتشار ویدئویی از شتر گریان و جادوی هنر موسیقی ...
پشت پرده ماجرای کارواش سعادت آباد
اتفاقات ناگواری بیافتد که در برخی نقاط منجر به جرح شده و در برخی جاها هم که منجر به قتل شده است. هربار اتفاقاتی از این دست از سوی ماموران شهرداری می افتد، شهردار تهران می گوید؛ دستور اکید برای رسیدگی داده ام. اما این ماجراها پایان نیافته است و کی قرار است یک تذکر جدی نسبت به این اقدامات داده شود. حقانی در پاسخ به این سوال گفت: روز یک شنبه یکی از همکاران در شورای شهر تذکر جدی داده و فیلم این اتفاق را ...
اخبار حوادث
قتل فجیع مرد جوان برای تصاحب همسرش دیوان عالی کشور حکم مجازات زن ومردی جوان را که برای ازدواج با یکدیگر، اقدام به قتل شوهر زن کرده بودند، تأیید کرد. به گزارش شرق،مرداد سال گذشته پلیس، جسد مردی جوان را در شهریار پیدا کرد که مشخص بود قبل از مرگ درگیری داشته و جراحت های شدیدی بر بدنش وارد شده است. هم زمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مردی به مأموران خبر داد پسرش سیروس گم شده است و ...