سایر منابع:
سایر خبرها
متن و عکس غم انگیز مادر کیان به بهانه سیزده بدر
...، برای خوشحال کردن بچه ها و دورهم بودن همه ی فامیل، شبِ سیزده بدر رو توی کوهستان بگذرونیم تا صبحِ قشنگی رو آغاز کنیم وسیزدهمان در طبیعت زیبا بدر شود. شب شد، زدیم ومو رقصیدیم، دنیا به کام ما بود. یادته آشِ دوغی که بابا ساعت 2شب پخت تا گرممون بشه. از خوشحالی وبازی دوست نداشتی بخوابی، وخیلی هم اصرار داشتی قبل از طلوع خورشید بیدارت کنم تا اولین اشعه های خورشید که از پشت کوه نمایان میشه ...
فال حافظ امروز / 15فروردین با تفسیر دقیق + فیلم
ادامه دهی تقدیر تو کامیابی است. فال حافظ متولدین خرداد مرا چشمی ست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو تعبیر فال حافظ: فال حافظ امروز شما نشان می دهد اکنون که با همه زیرکی ها و کناره گیری ها در دام عشق اسیر ...
هفت صحنه از زندگی در محله
. گفتم: جلوتر می گیرن ماشینتو می خوابونن. گفت: هنوز که نگرفتن گفت: حاجیت روزی صد هزار چوق کاسبه. گفتم: چطوری گفت: چراغ قرمز و طرح و لایی کشی و بوق و سوت و همه جور عشق و حال. هنوز نگفته بودم حرف آخر را که جیغ لاستیک روی آسفالت پیچید تو گوش خیابان. بعد هم بوق شیپوری و بنزی را با هم زد و رفت: بی خی خی عشقی حال می ده... 5. رعایت نکن، آشغال بریز ساعت 9 و 21 دقیقه صبح است و ...
مطلع عشق| وفاداری کن تا جلب اعتماد کنی/ اعتماد المثنی ندارد!
نمی خواهد موبایلش را از خودش دور کند بدون اینکه سرش را بلند کند با کمی اعصاب خوردی می گوید: نه الان وقت ندارم. خسته ام. مریم سرخورده از اینکه شوهرش حتی یک هم صحبتی ساده را هم از دریغ می کند، یک شب بخیر می گوید اما به سمت آشپزخانه می رود. به جان کابینت های مرتب خانه می افتد و یک بار دیگر بی صدا سرو سامانی به آن می دهد تا کمی فکر و خیال های این چند وقت را از یاد ببرد. چند وقتی است که ...
نگاهی به نیم قرن تاریخ آسانسور در گفت وگو با یک پیش کسوت آسانسور /صحبتِ جانِ آدم است
لیوانی را که با آن مشروب خورده اند بشویم. رفتم پیش مسئول رستوران و گفتم من نمی توانم اینجا کار کنم. مسئول رستوران که کارم را دیده بود، گفت: ما تو را از دست نمی دهیم! گفت: من یک چلوکبابی هم توی شهر دارم، اول “پهلوی دژ”، اگر اینجا نمی توانی کار کنی، برو آنجا توی چلوکبابی! من رفتم و شدم شاگرد چلوکبابی. چلوکبابی دست آقایی بود به نام محمد کفاش . این خودش سر شب دستم را می گرفت و می گفت: برویم مسجدجامع ...
روایت تلخ و شیرین های نوروز1402
. بسیاری از افغان هایی که در محله بودند، قبل از رسیدن نیروهای امدادی دست به کار شدند و آوارها را برداشتند. بعد هم امدادگران آمدند و ساعت چهار و پنج صبح بود که اجساد همگی شان بیرون کشیده شد. ساعت هشت صبح هم برخی مسئولان آمدند و بعد از گرفتن یکسری عکس از محل رفتند. او ادامه می دهد: الان خانه من هم به دلیل این که چسبیده به این تپه و حسینیه است، در معرض ریزش قرار دارد. از طرف دهیاری ه ما نامه داده ...
مجموعه خاطرات مدافعان بیت المال روانه بازار نشر شد
شد با ایما و اشاره به من فهماند که حاج مهدی این سه حبه قند را از زیر دست و پای بچه ها، وسط چادر تدارکات پیدا کرده است. همین طور که داشت نگاهم می رد، قندها را برداشتم و در دهانم گذاشتم. همه را به زور هم که شده جوییدم . خیلی سفت بودند، خدا به دندان هایم رحم کرد! با خنده به حاج مهدی گفتم: بیا! اینکه ناراحتی نداشت. اما نه، انگار بیشتر از این حرف ها از دست من ...
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
...> اما حیف است سیزده برسد و سخنی از شهریار و شعر سیزده بدرش به میان نیاید. از سیزده بدری که شهریار در سنگلج ( پارک شهر تهران) به درختی تکیه داده و در تنهایی خود غرق بود که صدای بازی مادری با بچه اش که با خنده دنبال هم می دویدند او را از تفکرات تنهایی بیرون می آورد و نگاه شهریار را به تماشای این بازی صمیمی فرا می خواند. اما این تماشا بعد از چند لحظه منجر به ویرانی شهریار و سرودن غزل سیزده بدر می شود ...
(ویدئو) حمله با سطل ماست به دو شهروند بی حجاب و واکنش ها به آن
معرفت افزایش پیدا کنه ...نه اینکه به جان و مال مردم آسیب بزنیم ... *دوقطبی تا کی؟اون از کتک خوردن بانوی محجبه در قم اینم از افتضاح این ابله مذهبی نما تو ماست بندی،آقای ج.ا نمیخوای ورود کنی؟اگه بیحجابی قانون شکنیه،مجری قانون و ضابط قضایی باید وارد عمل بشه،شهروند عادی وظیفش تذکر لسانیه غلط میکنه فیزیکی اقدام کنه و ماست بریزه تو سر مردم! * به اسم نهی از منکر، هزار منکر انجام میدن ...
واکنش ها به پلمپ مغازه ماست فروشی و دستگیری دو خانم
اونکارارو انجام داده یه .... بوده! کاربر دیگری نوشت: این [....] سطل ماست رو روی یک مادر و دختر بدون حجاب اجباری خالی می کنه و مردم از خجالتش در میان. چیزی که برام عجیب بود اون خانم هست که دست شوهرش رو می گیره که نره کمک! کاربری نوشت: دین را وارونه جلوه دادن یعنی اینکه در مقام خدا بایستی و قدرت انتخاب و اختیاری را که خداوند به بندگانش عطا کرده ،سلب کنی. این کار شما یعنی خود را ...