توصیه های یک جراح ارتوپد اطفال برای خرید کفش مدرسه
سایر منابع:
سایر خبرها
هم بازار، هم زیارت؛ در قلب پایتخت
و پسران شده بود و کمتر کسی اجازه می داده زن و بچه اش در این امامزاده رفت و آمد داشته باشد. به همین دلیل در سال 1318 صحن و حجره هایی که برای امامزاده ساخته شده بود تغییر کاربری داد و به عنوان مدرسه ابتدایی استفاده شد. بعدها نیز قسمت دیگری از امامزاده به بازار فرش فروش ها اضافه شد و قسمت دیگری از آن را آتش نشانی و خودروهایش اشغال کرد. لطف علی خان نام آخرین پادشاه سلسله زندیه بود که با آقا ...
علی امینی از زبان خودش | متن پیاده شده نوار اول مصاحبه تاریخ شفاهی
.... ده پانزده روز بعد بدر من رو خواست و در ضمن صحبت و این ها گفت بله پهلوی رضاشاه بودم گفت که این دوتا دکتر امینی و فروهر به داور خیلی علاقه مند بودند چون بچه های لایقی هستند این ها را بیرون نکنید مواظب شان باشید. چون می دانید اون هم یک آدمی بود واقعاً در این قسمت برخلاف شاه آریامهر یه مسائلی متوجه بود. اگر این بود می گفت آقا بیرون شان کنید. اون گفت نه این ها چون بچه های لایقی هستند نگه دارید ...
زنان جسوری که تمام استانداردهای زیبایی را نابود کردند!
صورتش برداره، اما اگه اینکارو می کرد رد جراحی رو صورتش می موند. بالاخره تصمیم گرفت بیخیالش بشه و خودش رو همینطور که هست دوست داشته باشه و همین لکه ی سیاهه که اون و مشهور کرده! 7. مالوین مالوین در واقع یه مدل اینستاگرامی هستش و بخاطر پوست خیلی تیره و موهای سفیدش مشهور شده. همونطور که می بینید توی این عکس از فیلتری که روی صورت کک و مک می ندازه استفاده کرده! موهای مالوین رنگ شده است، یعنی در واقع موهاش تیره است. مالوین ظاهر خیلی منحصر به فردی داره! ...
این زن پس از دو سال از جسد همسرش باردار شد!
می خوردند. بچه ها باهم می دویدند و بازی می کردند. بین این اسب ها یه کره اسب خوشگل هم بود که یه فرقی با اسب های دیگه داشت. اون روی سرش یه شاخ خیلی کوچولو داشت. اسم این کره اسب شاخدار بود. همه ی اسب ها اسب شاخ دار رو خیلی دوست داشتند، ولی خودش اصلا از شاخش خوشش نم یومد. دلش می خواست شکل اسب های دیگه باشه. احساس می کرد این شاخ مزاحمشه و زشته. پیش خودش می گفت: آخه این شاخ به چه درد من می خوره؟ اصلنم ...
پناهی مادرانه
...: یادته اون روز که رفته بودیم برات لباس فرم مدرسه بخریم، حواست پرت شده بود توی خیابون دستم رو ول کرده بودی و گم شده بودی؟ گفتم: آره. گفت: چه احساسی داشتی؟ با خودت چی فکر کردی؟ گفتم: خیلی ترسیده بودم. خیلی گریه کردم. فکر کردم هیچ وقت دیگه پیدام نمی کنید و دیگه تنها شدم، خیلی ترسناک بود. گفت: یادت هست وقتی من رو دیدی چطور چسبیدی به دست من و اومدی زیر چادرم؟ بعد محکم من ...
نصیحت کلیدی کسی که 22 سال در آلمان زندگی کرد
. معاشرت با خانواده های افغانستانی و عرب و ترک و کرد و آفریقایی و بالکانی و غیره، جهانم رو بزرگ کرد. البته الان نزدیک ترین دوست های من آلمانی هستن و ترجیحم برای انتخاب شریک احساسی، ایرانی ها هستن، چون داشتن گذشته ی مشترک و تفاهم فرهنگی اهمیت زیادی برام داره. مهاجرت تاثیر مثبت دیگه ای هم روی من گذاشت و باعث شد تا مفهوم وطن برام گسترده تر از جغرافیا شه. وطن برام محدود به محل تولدم ...
انگیزه ای برای درس خواندن ندارم
شما شور و اشتیاق می ده و علاقه باعث می شه که شما انگیزه برای درس خوندن داشته باشین. چرا انگیزه ای برای درس خوندن ندارم ؟ همه برای درس خوندن برنامه ریزی می کنن ولی هی برای فردا می ندازن و اون فردا هیچوقت نمی رسه، چون حوصله و انگیزه ای برای درس خوندن ندارن. بعضی ها ممکنه درس نخوندن رو به تنبلی ربط بدن، بعضی ها هم وقتی کتاب رو باز می کنن، خسته ترین آدم های دنیا هستن و زمانی که ...
حاشیه 3: این بچه کی اینقدر بزرگ شده!
مون خیلی آسونه دیگه. یعنی شما همین عکس رو از دو طرف بکش قدش بلند بشه، می شه بزرگسالی این بازیکن. 20 شهریور 1402 ساعت 10:33 سلام به همگی؛ امروز یه چالش جدید داریم. بیشتر پست های امروز عکس بچگی بازیکن هاست و باید حدس بزنین که کیه. قاعدتا جایزه ای درکار نیست اما می تونین جلوی فک و فامیل سرتون رو بالا بگیرین و به خودتون افتخار کنین. ضمن اینکه امروز پست ها رو شماره می زنم که خواستین جواب بدین، راحت باشه. ...
نارنجکی که روز حمله به شاهچراغ، مدافع امنیت مردم را هدف گرفت
، شما شامتونو بخورید. من احتمالاً دیرتر میام. مامان هم بعد اذان بهم زنگ زد، گفت دلم خیلی شور می زنه. امشب نرو خیابون. بهش گفتم نمی تونم نرم، ولی قول دادم نیم ساعت دیگه خونه باشم. خیالت راحت. پریسا با صدای لرزان پرسید: یعنی تو هم می خوای بری خیابون؟ امیر گفت: آره، تهران شلوغ شده، منم باید برم. پریسا مکثی کرد و گفت: باشه، پس من غذای بچه ها رو می دم، ولی خودم شام نمی ...