سایر منابع:
سایر خبرها
والدین در این مواقع به کودکشان تذکر دهند
اما هرگز کاری نکنید که کودکتان از شما بترسد و نگران عصبانیت شما باشد زیرا ممکن است سعی کند به هر قیمتی از گفتن حقیقت به شما جلوگیری کند. همچنین زمانی که کودک به طور صادقانه با شما صحبت می کند او را تشویق کنید و به او بازخورد مثبت بدهید. **وقتی کودک قوانین خانه را نادیده می گیرد قوانین خوب خانوادگی برای بچه ها، رفتار کودکان را به روشی مثبت هدایت می کند. در شیوه قانون گذاری برای ...
شهید جواد سیاوشی: پیرو خط امام باشید
... عشق در منشور نور هشت هزار ستاره درخشان راه عاشقی، مأوای جاودانگی اش را به تصویر کشید تا درس استواری را در دل حادثه بر تارک تاریخ بنشاند. حالا می خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت... برگ سبزی تحفه درویش، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. تبرک ...
جهیزیه نو عروس در خانه و داماد در جبهه جامانده بود!
باز کرد. بعد از سلام و احوالپرسی، بچه ها را دعوت کرد تا وارد خانه شوند. همگی صلواتی فرستادیم. خانه پدری مصطفی، قدیمی و حیاط دار بود؛ با حوضی وسط آن و باغچه ای در اطراف حوض که بسیار با صفا بود. باید به اتاق های روبه رو می رفتیم، اما با راهنمایی مادر مصطفی قرار شد اول سری به اتاق های مصطفی در سمت راست حیاط خانه می زدیم. مادر شهید جلو رفت. دو اتاق قدیمی را برای زندگی مصطفی در نظر گرفته بودند؛ مادر ...
این روش ابراز عشق جلوی فرزندان ممنوع است!
تنها به یک دست دادن خشک اکتفا می کنند. مبینا که هر روز شاهد این صحنه است از خودش می پرسد: چرا بابا، مامان را بغل نمی کند و نمی بوسد، چرا این دو نفر اینقدر نسبت به هم سرد هستند. مگر چه می شود پدر جلوی ما مادرم را به آغوش بگیرد و ببوسد؟! محبت را نشان دهید روش های ابراز محبت پدر و مادر در جلوی فرزندان برای بررسی چالش این خانواده با حجت الاسلام صادق مجیدی کارشناس ...
جزئیات همسرکشی در اتابک | مردی بخاطر به نام زدن سند خانه همسرش را کشت
بود باور نداشت. این زن و شوهر والدین 2 دختر 19 و 21 ساله نیز بودند که آنها هنگام درگیری پدر و مادرشان در خانه حضور داشتند و با صدای فریادهای آنها خود را به پارکینگ رسانده و با صحنه هولناک قتل مادر به دست پدرشان مواجه شده بودند. در همین حال کاراگاهان به تحقیق از ساکنان ساختمان پرداختند. آنها مدعی شدند این زن و شوهر از مدتها قبل بود که با یکدیگر دچار اختلاف شده بودند و گاهی صدای ...
همسرکشی به خاطر مالکیت خانه 50 متری/ همسرم دائما به من می گفت تو روانی و دیوانه ای
اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. گفت وگو با متهم 23 سال قبل، در خانه برادرم میهمان بودم، فتانه (همسرم) را برای اولین بار آنجا دیدم. او در همسایگی خانه برادرم زندگی می کرد و آن روز او هم آنجا دعوت بود همدیگر را دیدیم و به او علاقه مند شده و با او ازدواج کردم. ازدواجی که حاصلش دو دختر است و الان نمی دانم جواب بچه هایم ...
مشاجره خانوادگی منجر به قتل شد
برگشتم ظهر شده بود، خواستم کمی استراحت کنم که شب وقت کار جان داشته باشم، اما زنم باز هم جر و بحث و غرغر را شروع کرد. او گفت باید برویم پیش مشاوره و روانشناس و بعد طلاق بگیریم. می گفت همه باید بدانند تو دیوانه ای. عصر که بیدار شدم گفت از مشاور وقت گرفته ام برویم من هم قبول کردم، اما او به غر زدن ادامه داد. من که عصبانی بودم، به آشپزخانه رفتم. چاقویی برداشتم که اگر دوباره شروع کرد فقط او را بترسانم یا ...
این زن پس از دو سال از جسد همسرش باردار شد!
تو بغل بابا . اما بابا خسته بود و حوصله نداشت با سنجاب کوچولو بازی کند. ولی وقتی نشست نی نی سنجابه را بغل کرد و شروع کرد به بوسیدن و بازی کردن با نی نی سنجابه . سنجاب کوچولو ناراحت شد. رفت توی اتاقش و روی تختخوابش خوابید و پتو را روی سرش کشید. مدتی گذشت. مامان سنجابه صدا زد سنجاب کوچولو غذا آماده است بیا . سنجاب کوچولو جواب نداد . بابا صدا زد “سنجاب بابا” بیا فندق پلو داریم . سنجاب ...
نامه ی نلسون ماندلا از زندان به دختران خردسالش پس از بازداشت مادرشان
رئیس جمهور سیاه پوستِ این کشور به قدرت رسید. *** 23 ژوئن 1969 عزیزانم، یک بارِ دیگر مامانِ محبوبمان دستگیر شده است و حالا او و بابا هر دو دور از شما در زندان به سر می برند. وقتی به این فکر می کنم که الان مامان در یک سلول کلانتری دور از خانه نشسته است، در حالی که شاید در تنهایی به سر می برَد و نه کسی هست که با او حرف بزند و نه چیزی هست که بخواند، قلبم پُر ...
پشتکار مثال زدنی مجتهد بزرگ تهرانی از زبان دخترش
پریشان بود، اما کتابش را رها نکرد. نوشتنش را کنار نگذاشت. اینکه حتی یک روز بنشیند و مثلاً بگوید حال ندارم و نمی توانم، نبود. مشغول کارش بود. خیلی پشتکار داشت. شب های چهارشنبه می رفت مسجد سهله، در مقام امام صادق (ع) نماز مغرب و عشا می خواند. من بچه آخری شان بودم و زمانی که بزرگ شدم، جوانی ایشان تقریباً تمام شده بود. اما آن وقت ها که جوان بود، خیلی سر حال بود. زهرا مدرسی: البته آقابزرگ بعد ...
لذت یک عمر نوکری اباعبدالله(ع)
را بدهد و لباس برایش ببرد. حاجی آدم فعال و مسوولیت پذیری بود اما محرم که می شد سر از پا نمی شناخت. حتی برای حلیم نذری اش در روز عاشورا هم نمی آمد. آن وقت ها حلیم یک دیگ بزرگ می شد وسطِ حیاط خانه. خواهر و مادر حاجی با ما زندگی می کردند. من و خواهرش، با کمک همسایه ها و فامیل حلیم را بار می گذاشتیم و حاجی هیچ وقت نبود. بعدها بچه ها هم کمک می کردند. پسرم کوچک بود و حتی قدش تا بالای دیگ هم ...
خطرات بچه دار شدن در خانه 25متری که شما را تهدید می کند!
سازی برای مرگ و عذاب قبر رو به صورت فشرده تمرین کرد، حالا همینم میگن فقط به شرط تاهل میدن هژیر اما نوشت: همین رو بدون دیوار وسط و اتاق پارتیشن بندی با سقف 3 متر و بیست بدن به من راضی ام. به خدا عشق میکنم تو همچین خونه ای. زندگی میکنم. مهدی هم اینطور ادامه داد: منم به خونه ی خودمون ترجیح می دم، اگه آروم باشه. هفائستوس گفت: حداقل عکس نمی ذاشتید شاید ما به چیزی جز ...
سازگار: گوشت و خون این ملت با امام حسین(ع) ممزوج شده است
جا بودم یک حقوق بازنشستگی به من می دادند. پسرپیغمبر هستی ولی نوکردار خوبی نیستی. از دهنش پرید این را گفت. شب خواب دید امام حسین(ع) به او گفت میرزا عباس من به تو گفتم بیا نوکر من شو. گفت نه آقا. نمی خواهی می روم. فرمود حالا آمده ام بگویم می خواهمت. آمده ام انتخابت کنم. صبح از خواب بیدار می شود. فرهادمیرزا که شاهزاده بود می فرستد و می گوید که میرزا عباس بیاید خانه ما روضه بخواند. می گوید من نمی آیم ...
نفوذی دشمن را شناسایی کنید!
! الحمدلله که بچه ام به آرزوش رسید. بچه ام آرزوی شهادت داشت. نمی خواست تو بستر بیماری از دنیا بره. اون سزاوار شهادت بود و حیف بود شهید نشه. این قدر این مادر محکم و باابهت بود که حتی وقتی او را برای دیدن فرزندش به پزشکی قانونی بردند، با دیدن پیکر مطهر غلامحسین شروع کرد با او حرف زدن و اصلاً گریه نکرد. دست نوازش به صورت غلامحسین می کشید و می گفت: عزیزم! شهادت گوارای وجودت... برای ما افتخار آفریدی ...
پیغام حضرت علی(ع) به مدافع حرمش قبل از شهادت او
روز صبح از خواب بیدار شد و گفت: مامان! بیا بنشین، خواب عجیبی دیده ام. گفتم: بگو عزیزم. گفت: مادر! من دیشب خواب دیدم در نجف هستیم. حضرت علی(ع) سیف ذوالفقار در دستش بود و داشت با عده ای می جنگید. شمشیر را که بالا و پایین می کرد، ده تا ده تا جنازه روی زمین می افتاد. روی زمین پر از خون بود. من همین طور اطرافم را نگاه می کردم. امیرالمؤمنین(ع) در خواب به من می گفت: محمد بیا دنبالم، نترس! من پشت سر ...
حسن شوفر و مجید آمپول زن!
. تو بیا برو بوشهر، هجده سالم بود، گفتم بوشهر برای چی؟ گفت: نیروی دریایی آنجا تشکیل میشه ، برو مسئول اطلاعات عملیاتش شو! این را که شنیدم به هم ریختم و با خودم گفتم: من دلم اینجاست. اصلاً نمی تونم از این منطقه دل بکنم، به مجید بقایی نگاه کردم، حسن به من نگاه می کرد و منتظر جواب بود، چند لحظه ای که گذشت، حسن گفت: با توأم به اون چرا نگاه می کنی؟ مجید که نگاه من را خوانده بود به ...
چرا مادر 4شهید این قدر تنهاست؟
خانواده پرجمعیت 12 نفره با چهار زن بودند و طبق رسم خانوادگی مجبور بودند این وضعیت را تحمل کنند. یک شب مادر شهیدان در خواب حضرت زهرا(س) را می بیند که به او تسبیحی می دهد و این تسبیح دو دانه قرمز دارد. در آن زمان نمی دانست دلیل قرمز بودن آن دانه ها چیست اما بعد از شهادت فرزندانش متوجه علت آن شد. متاسفانه پدر و مادر شهیدان هر دو از دنیا رفتند؛ ما سرمایه هایی داریم که خیلی زود آنها را از دست می دهیم ...
شوهر شکاک زنش را با تهمت رابطه با 2 مرد فامیل به قتل رساند
مردی با پلیس تماس گرفت و گفت همسرش به نام مینا را کشته و از ماموران خواست دستگیرش کنند. او گفت: من زنم را با چاقو کشته ام. حالا هم در خانه هستم. وقتی پلیس به خانه رسید متهم در را باز کرد و از آنها خواست وارد خانه شوند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی و ضبط آلت قتاله و سایر مدارک موجود، متهم که میثم نام دارد بازداشت شد. او در بازجویی ها به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: ما چهار سال ...
سردار سلیمانی به شهادت رسید
به دلیل حمله حشد الشعبی به سفارت انجام داد و هرچند که می گوید به این دلیل بوده که قاسم سلیمانی قصد داشته چند نفر از سران آمریکا را ترور کند... و اما غمگین ترین شخص امروز دختر قاسم سلیمانی است ... او همزمان پدر و همسرش را در این ترور وحشیانه از دست داد. اسامی شهیدان حادثه تروریستی بغداد و به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس ...
پیامک تبریک ولنتاین را که برایش فرستادم عصبانی شد و دعوایم کرد
... مادر این شهید مدافع حرم گفت: پدرش سرکار بود. من هم می رفتم سرکار، علی اصغر با اینکه چهار، پنج سال بیشتر نداشت هم پدر خانه و هم مادر خانه بود. بچه داری و خانه داری می کرد. یک روز از سرکار به خانه می آمدم. در راه با خودم گفتم: کاش رسیدم خونه یه چایی باشه بخورم. چای خیلی دوست داشتم. وقتی رسیدم، اصغر دوید و آمد، گفت: مامان برات چای دم کردم! خیلی خوشحال شدم، اما با دیدن چراغ نفتی خاموش ناراحت ...
گردان نانواها
ان شده است. در چشمه سوم جان و مالم فدای تو خاطراتی از آغاز جنگ و تلاش کل زهرا برای فرستادن مردها به جبهه را می خوانیم. به عنوان نمونه در صفحه 70 و 71 می خوانیم: حاج علی هماهنگ کرده بود تا همه چند روزی برویم اهواز. تا هم من از وضعیت آنجا باخبر شوم و هم کمی از دل تنگی ها کمتر شود. شب اول را در خانه ای که به خانه ی عمه معروف بود گذراندیم. شاممان هم شد چند قوطی کنسرو و تکه های ن ...
روایت عجیب از جدال یک زوج جوان در دادگاه خانواده
اما دختر بچه به محض شنیدن این صدا ناگهان ترسید و مادرش را محکم بغل کرد. زن جوان رو به آن مرد جوان کرد و گفت "محسن حالا شد لیلی جان این جان رو چرا تو خونه بهش نمیگی آنقدر به بچه گیر دادی انقدر با اخم و صدای بلند باهاش حرف زدی که ترس تو وجودش لونه کرده لیلی تو رو دوست ندارد. نگاه کن از ترس چسبیده به من واقعا خجالت نمی کشی محسن چطور پدری هستی تو!!" شنیدن این حرف ها از دهان مادر ...
آرزوی پسرک محله هرندی در جشن آغاز سال تحصیلی چه بود؟ |دانش آموزان خانه مادری آماده رفتن مدرسه
همین یکی از مهمترین اولویتهای ما در تعامل با این بچه ها آموزش عشق ورزیدن و محبت کردن به خود و دیگران است بچه ها یاد می گیرند اول خود را دوست بدارند و بعد از خود این عشق و محبت به پدر، مادر، خواهر و برادر و دیگران نثار کنند. خانه مادری یا خانه آرزوها بچه های خانه مادری زیر سقف این خانه قدیمی اما باصفا فرصت پیدا می کنند تا دنبال علایق و استعدادها و آرزوهایشان بروند یکی در کلاسهای ...
برای عروسی تالار گرفته بودیم اما...
ماموریت داده بود تا بروند شهر را آرام کنند. همان روز هم اتفاقا برادرم زنگ زد گفت: زهرا برای 26آبان، شب جمعه تالار خالی پیدا کردیم. چند ساعت بعد اما خبر دادند پسرم زخمی شده و در بیمارستان است. وقتی رسیدم به دکترها گفتم جان بچه هایتان بگویید چه شده؟ یکی از دکترها که سرش را پایین انداخت، زانوهایم سست شد. نتوانستم بایستم و افتادم. فقط گفتم: مادر شهادتت مبارک! اما نیلوفر، همسرش، داد می زد و باور نمی کرد، می ...
قرارمان هر پنج شنبه، همین جا
.... هرکس خبر را شنیده بود برای تسلای دل من در خانه آمده بود؛ اما دیگر دلی نمانده بود تا آرامش کنم، دل من تو بودی سید احمد... مردی که دسته گلی سرخ در دست داشت رو به جوانی گفت: دیشب قرار بود بعد از نماز مغرب اسلحه بدن، یه نفر به بهانه گرفتن کارت اسلحه وارد مسجد میشه و می شینه پای منبر روضه... پیرمردی ادامه داد: رکعت دوم نماز بودیم، همون کسی که به بهانه گرفتن کارت اسلحه منتظر ...
حاشیه 3: این بچه کی اینقدر بزرگ شده!
به گزارش "ورزش سه"، یه زمانی فوتبالیست ها رو فقط هفته به هفته تو زمین بازی می دیدیم و تمام، اما الان با اومدن شبکه های اجتماعی، هر روز و هر ساعت می تونیم بفهمیم که ستاره موردعلاقه مون چی کار می کنه، کجا رفته، چی خورده و اوضاع زندگی ش چه جوریه. این صفحه قراره همین اتفاقات رو پوشش بده. اگه واسه تون جذابه، همراه ما باشید: پوشش زنده خبری 20 شهریور 1402 ساعت 13:24 9 ...
رفتار مناسب با کودک| این کودکان تشنه محبت هستند
نیاز دارد؛اینکه مادر باشد و حامی کودک باشد و در واقع وقتی مادر نباشد نبودش را کودک به طور کامل احساس می کند. 18 ماهگی اول خیلی مهم است که کودک در کنار مامان باشد یعنی این طور که بچه 3 ساله وقتی تنهایی به مهد می رود مطمئن هست مادر بر می گردد. اما باور ذهنی کودک 6 ماهه تا 18 ماهگی فکر می کند مادر رفت، دیگر رفت. در نتیجه این بازه سنی خیلی مهم است تا به دلبستگی ایمن برسند؛ یعنی ...
با کودکان درد دل نکنید
.... حتی متأسفانه دیده ام که برخی والدین درباره مسائل کاری و ارتباط خود با رئیس و همکارانشان با کودک درد دل می کنند! این کار چه لزومی دارد؟ اینکه در محیط کار با شما چه رفتاری می شود، به کودکتان چه ارتباطی دارد و اصلاً چه کاری از دست یک کودک برمی آید جز اینکه با این کار از نگاه آن بچه دیگر ما یک والد قوی و مقتدر نیستیم. بنابراین او دنبال مهره ای می گردد که قوی باشد و از مادر یا پدرش حمایت ...
10 قصه برای کودکان | این قصه ها را قبل از خواب کودکتان براش بخونید
تله فیلم بازی کرده ام. جایزه هیات داوران را در 14 سالگی گرفتم. حریص نیستم برای کار تصویر کردن. همیشه می گویم بعد از فیلم دختران که اولین کار سینمایی من بود خیلی پیشنهاد کار داشتم ولی با فاصله یک سال من یه حبه قند را انتخاب کردم که نقش اصلی نبودم. شیدا خلیق از نگاه شیدا خلیق مهم ترین چیزی که یادم می آید از خودم از وقتی است که وارد تئاتر شهر شدم. شب بیداری با مامان ، سر ...