سایر منابع:
سایر خبرها
ماشین سازی با حمایت شهرداری سر و سامان گرفت/ تأسیس آکادمی؛ رویای بناکار برای والیبال تبریز/ سه هنر ویژه ...
اهمیت ویژه ای بدهیم. همیشه آرزو دارم تیم های پایه مان جزو چهار تیم نهایی باشند. عدم صعود تیم مان به چهار تیم نهایی هم باعث شد تا مقداری این سال را با ناراحتی تمام کنم. در کل سال پر فراز و نشیبی برایم بود. آناج: اوقات فراغت تان را چگونه پر می کنید؟ در سیستم اداری بدلیل شغلی که دارم و به نظر خودم واقعا سخت و زیان آور است، اوقات فراغت بسیار کمی دارم اما با این حال بیشتر سعی می کنم ...
چرا - همای - با ایرادات اش دوست داشتنی است؟
فجر هم حضور داشته اید، که در هر دو استقبال خوبی از شما شده؛ همین استقبال و پیگیری علاقه مندان به موسیقی تان، نشان داد در این دهه گذفشته ویژگی های یک سلبریتی پرطرف دار را داشته اید. شاید چون شما همان همای هشت سال پیش هستید؛ نه؟ همای همیشه همان همای است؛ اما من امروز آگاه تر، باتجربه تر و با دانش بیش تر به ادبیات و موسیقی می پردازم و رویکردی امروزی تر هم به این حوزه ها دارم. ...
بار دیگر، آدمی که دوستش می دارم
چیز نسبت به دو موضوع حساسیت زیادی خواهند داشت؛ نخست، طرز پوشش مناسب خودشان که باید مرتب و مناسب باشد و دوم، دوری از به زبان آوردن احساسات یا جروبحث کردن در مورد مشکلات شخصی و خانوادگی در جمع های غیرخودی است. بهتر است در مورد پوشش، بی تفاوت نباشید چون بعید است با دیدن ظاهر نامرتب، رغبتی به صحبت کردن نشان دهند و درباره مسائل شخصی هم... پیشنهادمان این است؛ هرگز امتحان نکنید! مرد: نمی شود گفت ...
مربی تیم ملی بوکس: کار سختی در پیش داریم
بیشتری داشته باشیم، اما سبک وزن ها نیز فرصت خوبی در اختیار دارند تا توان خود را به اثبات برسانند. رقابت های بوکس انتخابی المپیک در سطح قاره آسیا از فردا جمعه ششم فروردین ماه به میزبانی شهر کیانان چین آغاز خواهد شد که سه نفر اول هر وزن جواز حضور در بازی های المپیک 2016 را به دست می آورند. ورزشی**3783**1379 ...
این 10 فیلم مدیون بازیگران خود هستند
ساخته استفن فریزر است؛ در این فیلم جان کیوزاک بازیگر نقش راب گوردون است. بازیگری که کار خود را با حضور در چند فیلم رده سنی نوجوانان آغاز کرده و با بازی در فیلم هرچه می خواهی بگو به شهرت رسیده بود. او در وفاداری بزرگ توانست به خوبی شمایل حد و مرز سلوک در جاده جوانی به میانسالی را نمایش دهد. شخصیتی با رابطه ای تازه از هم گسسته که مسببش خودش است و گند کاشته، به نحوی که با صراحت طنازانه ای رو به دوبین ...
گفتگوی خواندنی و جذاب با جواد خیابانی گزارشگر فوتبال
آئینه نشان دادن حقایق ظاهری است و غیر از نشان دادن تصویر واقعی از آنچه هست، کاری نمی تواند انجام داد. در فرهنگ ما، نقد یعنی وزن چیزی را مشخص کردن؛ به عنوان مثال در گذشته برای محک زدن عیار طلا، آن را نزد زرگر می بردند تا واقعیت طلا را نشان بدهد. منتقد کسی است که سعی در بازنویسی و بازگویی واقعیت دارد و هر چه که هست را نشان دهد نه آنچه را که خودش فکر می کند. امروز نقد نمی کنند، هدف شان خراب ...
خاطره بازی با سرپرست تیم های خارجی در لیگ جهانی والیبال/ وقتی همه دنبال پسته و زعفران بودند
به گزارش مشرق، میلاد دارابی؛ در حاشیه رقابت های لیگ جهانی والیبال خیلی ها مثل میلاد هستند که فعالیت هایشان به چشم نمی آید. خیلی ها پشت صحنه هستند و کارهای زیادی را انجام می دهند اما هیچ وقت نامی از آنها برده نمی شود.دارابی سرپرست و مترجم تیم های خارجی بود که در لیگ [...] به گزارش مشرق ، میلاد دارابی؛ در حاشیه رقابت های لیگ جهانی والیبال خیلی ها مثل میلاد هستند که فعالیت هایشان به چشم نمی آید. خیلی ها پشت صحنه هستند و کارهای زیادی را انجام می دهند اما هیچ وقت نامی از آنها برده نمی شود.دارابی سرپرست و مترجم تیم های خارجی بود که در لیگ جهانی والیبال به ایران آمدند.او از زمان ورود این تیم ها به ایران در کنارشان است و پس از پایان مسابقات آنها را تا دم در هواپیما بدرقه می کند.میلاد خیلی وقت است که این کار را انجام می دهد.او تجربیات و خاطرات زیادی از سال ها کار کردن در این حوزه را دارد که مهمترین آنها به لیگ جهانی والیبال در سالهای گذشته بر می گردد.جایی که تیم هایی مثل برزیل و آمریکا به ایران آمدند و او به کمک فدراسیون والیبال شرایط خوبی را برای مهمان های ایران رقم زد. *اصلا از کجا شروع شد؟چطور شد که شما به عنوان سرپرست و مترجم در کنار تیم هایی که به ایران می آیند انتخاب شدید. همه چیز از اردوی تیم ملی نوجوانان شروع شد که به عنوان بازیکن در زمان سرمربی گری آقای “ست کویچ “حضور داشتم.من آن زمان با ایشان به زبان انگلیسی حرف می زدم.بعد از تمام شدن اردو همزمان شد با بازی های جوانان آسیا. به یاد دارم که آن زمان آقای کارخانه هدایت تیم ملی را بر عهده داشتند.فکر می کنم سال 2008٫نخستین تیمی هم که کار را با آنها شروع کردم سریلانکا بود. *تا به حال با چه تیم هایی همکاری داشتید؟ سریلانکا 2 بار؛هند،اندونزی،چین 2 بار، استرالیا 2 بار، صربستان،آلمان،ایتالیا،برزیل،لهستان 2 بار ،آمریکا و روسیه. *تجربه بودن کنار کدام تیم برای تو جذاب بوده است؟ خودم تیم ملی برزیل را خیلی دوست داشتم.آنها از بهترین های جهان هستند و هیجان زیادی داشتم که تیمشان را ببینم.دوست داشتم ببینم بهترین تیم دنیا چطور تمرین می کند.شما رزنده سرمربی این تیم را شاید از نزدیک ندیده باشید و شاید با او برخورد نداشته اید من می توانم به صراحت بگویم که او یکی از آرام ترین و متواضع ترین افرادی است که در زندگی ام دیده ام.برزیلی ها می گویند رزنده مثل دستگاهی است که با سوت داور در بازی روشن می شود و رفتارهای خاص خودش را دارد و بعد از بازی خاموش به همان حالت اولیه. *تیم هایی که به ایران می آیند معمولا چه چیزهایی درخواست می کنند؟ بیشتر آنها از وقتی که وارد ایران می شوند می خواهند زعفران و پسته بخرند و درخواست زمانی مشخص برای خرید آن ها را دارند. *درخواست عجیب چطور؟ فکر می کنم عجیب ترین درخواست را تا به حال تیم ملی لهستان از من کرده است.همان ماجرای فوتبال بازی کردن در ساعت 6 صبح که من را هم دعوت به بازی کردند.البته خیلی خشن بازی می کردند.من اولش آمدم آرام بازی کنم دیدم که نمی شود.شدم مثل خودشان و سفت و محکم بازی کردم. *آمریکایی ها در کوران مذاکرات هسته ای به ایران آمدند.آنها درباره ایران از تو سوال نمی کردند؟ سوالات متعددی درباره ی ایران پرسیدند ولی نکته ی جالب اینجا بود که هیچ شناختی نسبت به ایران نداشتند.آمریکایی ها زمانی که به ایران آمدند باورشان نمی شد اینجا تا این اندازه امن باشد.سرمربی آمریکا ناراحت بود که چرا رسانه های خودشان تا این اندازه ایران را برعکس نشان داده اند و در پایان سفرش در ایران به همه اعلام کرد که دوست دارد در آینده سفری دوباره به این کشور داشته باشد. *یعنی درباره سیاست هیچ سوالی نمی کردند؟ آنها فقط می دانستند که در منطقه خاورمیانه یکی سری اتفاقاتی افتاده است.اینکه در ایران چه خبر است را دقیق نمی دانستند. *عکس العمل آنها وقتی که ایران را دیدن چطور بود. ما از قسمت “سی آی پی”از آنها استقبال کردیم و از اتوبان در نیمه شب به هتل رسیدند.ابتدا شهر را ندیدند.فردای آن روز با آنها در رابطه با برنامه گشت شهری صحبت کردیم و با همکاری جناب باقری و جعفری آن ها را به برج میلاد بردیم.در طول مسیر باور نمی کردند که شهر تهران این قدر امن و آرام باشد. *روزی که به درکه رفتید چطور؟برخورد مردم با آنها چطور بود؟ ما با هماهنگی اعضای حراست وزارت ورزش و جوانان به یکی از رستوران ها در درکه رفتیم.آمریکایی ها به گوشت قرمز علاقه زیادی دارند و خودشان استیک های خوبی دارند اما وقتی شیشلیک ما را خوردند نظرشان عوض شده بود. *در درکه قدم نزدند؟ آنها تمرین داشتند و خیلی زود برگشتند.نکته جالب این بود که وقتی دوغ آوردند بعضی از آنها این تصور را داشتند که باید آن را روی سالاد ریخت .به آنها گفتم که دوغ نوشیدنی ایران است.خوردند و خیلی هم خوششان آمد.یکی از بازیکنان داشت زیاد می خورد که به او گفتم برادر زیاد نخور،خواب آور است.او نگاهی به پارچ و لیوانش کردو به مزاح گفت،برادر دیر گفتی ...و لیوانش را سر کشید. *از تهران خرید نکردند؟ چرا صنایع دستی ایران را دوست داشتند و مقداری خرید کردند. *تا به حال شده که تیم ها با شما برخورد بدی داشته باشند.مثلا بگویند شما ایرانی هستند و اطلاعات تیم ما را به تیم خودتان می دهید؟ خوشبختانه خیر..در واقع من از روز اول برای استقبال از تیم به فرودگاه می روم و خودم را به عنوان مترجم و راهنمای تیمشان معرفی کنم. در این رابطه یک مطلب جالب از بازی با آمریکا برایتان بگویم.در بازی اول آقای داگبیل رییس فدراسیون والیبال آمریکا زمانی که جو سالن آزادی را همراه با این همه تماشاگر پرشور ایرانی دید به سمت من آمد و به مزاح گفت:حال که در طرف تیم ما نشسته ای لطفا از جایت تکان نخور.او می گفت تو تنها کسی هستی که امروز با مایی. *بعد از اینکه تیم ها می روند این ارتباط شما با آنها وجود دارد؟ بله البته.با بسیاری از بازیکنان و مربیان از طریق ایمیل و شبکه های اجتماعی در تماس هستم.حتی ناظر بازی ایران و آمریکا آقای کین تانا که اسپانیایی هستند و یکی از دوستان صمیمی من.از یک هفته قبل از ورود ایشان با هم در تماس بودیم. *راستی شغل اصلی شما همین مترجمی است یا... در واقع مترجمی را به صورت موقت و فقط برای ورزش والیبال انجام داده ام .من در مجتمع کشت و صنعت و شرکت بازرگانی ای که متعلق به پدرم است فعالیت می کنم. *تا به حال شده که از تیم ها یادگاری بگیری یا به آنها یک هدیه ویژه ای بدهید؟ تقریبا تمام تیم ها یادگاری از تیم خود به من داده اند که برایم باارزشند.و من هم متقابلا به رسم یادبود هدایایی به آنها داده ام. *بازیکنی بوده که روی شما تاثیر خاصی گذاشته باشد؟ دیوید لی،کاپیتان تیم ملی آمریکا.آدمی خاص،بسیار متواضع و منطقی.از او خیلی خاطره دارم.او بارها به عنوان بازیکن ذخیره در بازی ها بود و در عین حال کمک رسان به هم تیمی هایش در هر شرایطی.من از دیوید لی چیزهای زیادی یاد گرفتم. *برخورد بچه های تیم ملی با شما چطور است؟به شوخی نمی گویند که اطلاعت تیم را به خارجی ها می دهی و ... نه.در والیبال این طور نیست.اطلاعات هر تیم را آنالیزورهای تیم ها به آن می پردازند.و در اختیار تیم ها قرار می دهند. *تا به حال شده که تیم ها از دست شما ناراحت شوند.دیر به کارهای آنها رسیدگی کنی.برنامه ای را فراموش کنی و .. همیشه به موقع بوده ام.قبل از اینکه تیم ها بخواهند جایی بروند من پیشتر منتظرشان هستم.اما یک بار درخاطرم هست که در شروع کار تجربه بدی داشتم. *چه تحربه ای؟ با یکی از تیمها بودم که یک اشتباه پیش آمد.فکر می کنم تیم چین بود.قبل از بازی با ایران ساعت ها را با مدیر تیم به اشتباه هماهنگ کرده بودیم که بسیار خاطره ی تلخی بود.به خصوص اینکه بازی آنها مقابل ایران بود و شرایط بسیار حساس.ولی خوشبختانه توانستیم به موقع به بازی برسیم. *دستمزدی که به شما می دهند به چه صورت است؟ در واقع اهمیتی برایم ندارد.بودن در کنار تیم های بزرگ جهان و استفاده کردن از نکته های بیشمار آنها برایم مهم تر است. در بیست روزی که ایران میزبان بازی های لیگ جهانی بود شرایط طوری ایجاب می کرد که یکی دو بار بیشتر به خانه نرفتم.اینها همه به خاطر عشق به والیبال است. *گفتی که خودت والیبالیست بودی.تا به حال شده که از خودت بپرسی که چرا این رشته ورزشی را تا سطح ملی ادامه ندادی؟ خوشبختانه والیبال در ایران پیشرفت بسیار زیادی کرده است و طبیعتا رسیدن به سطوح بالاتر سخت تر خواهد بود به هر حال بازیکن تیم ملی بودن افتخار بزرگی است که شرایط خاص خودش را می طلبد.البته این یک افتخار است که بازیکنان ملی پوش حال حاضر ما جزو بهترین بازیکنان جهان می باشند.به خاطر دارم که حدود 5 سال پیش مترجم یکی از تیم های آسیایی بودم که مربی آنها به من پیشنهاد داد که در تمرین تیمشان شرکت کنم.وقتی بازی کردم او به من گفت اگر در کشور ما بودی الان در تیم ملی ما بازی می کردی.این موضوع نشاندهده ی سطح بسیار بالای والیبال در ایران است. *پیشرفت والیبال ایران از نظر شما به چه عواملی بر می گردد؟ خوب این برمی گردد به کشف استعدادهای این رشته ی ورزشی که فدراسیون والیبال تمرکز خاصی روی این موضوع داشته و شکوفایی این استعدادها که توسط افراد زحمتکش این رشته انجام شده و همچنین مدیریت شخص آقای داورزنی و زحمات ایشان برای رشد بیشتر این رشته که باعث شده تا در زمان حال به این نقطه برسیم.ورزش والیبال و همینطور فدراسیون والیبال برای بقیه ی رشته های ورزشی مثال زدنی شده که باعث افتخار همه ی ماست. *دوست دارید این سرپرستی و مترجم بودن را ادامه بدهید؟ در سال های آینده قطع به یقین شاهد بازی های زیباتری خواهیم بود و انگیزه ی من را چند برابر می کند. *لهستانی ها پس از شکست دادن ایران در رختکن چیزی نمی گفتند؟ من به آنها احترام می گذارم و سعی می کنم پس از بازی ها در رختکن نباشم.روزی هم که ایران را بردند خیلی خوشحال بودند.می گفتند این بازی برایشان خیلی مهم بوده.این همه فشار و سختی را تحمل کرده اند و نتیجه ی خوبی گرفتند. *سختی این کار به نظر خودت چه چیزی است؟ هرکاری سختی های خودش را دارد و باید با آن کنار آمد.شاید می توان گفت که عدم استراحت کافی یکی از سختی های این کار است چرا که اکثر تیم ها در نیمه ی شب ورود می کنند و بعضی از آنها از صبح فردا تمرین خود را آغاز می کنند.حتی به یاد دارم که در لیگ امسال زمانی که آمریکایی ها از ایران رفتند 5 دقیقه پس از رفتن آنها تیم ملی لهستان را تحویل گرفتم. *کدام تیم خسته ات کرده.منظورمان این است که بیشتر اذیت شده ای. در لیگ جهانی هیچ کدام.اما در بازی های آسیایی بعضی از تیم ها درخواست هایی دارند که بیش تر از منطق است.درخواست هایی که تیم های حاضر در لیگ جهانی هم ندارند. *دوست نداشتی مترجم تیم ملی ایران باشی؟ولاسکو،کواچ و... معمولا مترجم های سرمربیان ایران به عنوان مربی در کنار تیم هستند.البته من دارم مربیگری را شروع می کنم.امیدوارم روزی همین افتخار نصیب من شود. *راستی برخود آلمان ها چطور بود؟خیلی ها می گویند که آنها آدم هایی سرد هستند. بر خلاف تصور خونگرم بودند.”شاپس” کاپیتان آنها بودوآنقدر خوش اخلاق بود که باورم نمی شد. *یک چیزی که خیلی ها دوست دارند درباره اش بدانند ماجرای آب نخوردن آمریکایی ها در ماه مبارک رمضان است. قبل از شروع بازی اول ایران و آمریکا صدای اذان می آمد که همه ی تماشاچیان ساکت شدند.آنها از من پرسیدند که چرا همه ساکت شدند.البته می دانستند اذان چیست اما دلیل سکوت کردن را نمی دانستند.من به آنها گفتم که ماه رمضان است و به احترام اذان سکوت رعایت می شود.مسلمانان ایران تا قبل از اذان روزه هستند.برایشان کاملا همه چیز را توضیح دادم که آنها گفتند حتی آب هم نباید بخورید که جواب من مثبت بود.باورشان نمی شد که دراین گرما مردم ایران آب نمی خورند.هیچ کسی به آنها چیزی نگفته بود.در بازی دوم خودشان رعایت کردند و آب ننوشیدند.آنها عقیده داشتند که وقتی مردم ایران روزه هستند نباید مقابل چشم آنها آب بخورند.این اتفاقی بود که در فضای مجازی هم واکنش های زیادی را داشت و افرادی از آنها تشکر کردند. *غذاها چطور؟به نظر خیلی راضی بودند. برنامه های غذایی مطابق با استانداردهای فدراسیون جهانی برایشان در نظر گرفته شده بود و تمام تیم ها رضایت کامل را از شرایط میزبانی ما داشتند.صراحتا ما در این زمینه هیچ مشکلی نداریم.می توانیم بگوییم بهترین میزبانی دنیا را داریم.حتی آمریکایی ها هم خودشان گفتند که یکی از بهترین جاهایی که سفر کرده ایم ایران بوده است.به خصوص اینکه تمامی تیم ها از شرایط هتل و نزدیکی آن به سالن مسابقات بسیار خشنود بودند. *حرف خاصی مانده که بخواهید درباره اش حرف بزنید؟ تشکر می کنم از تمام اعضای خانواده والیبال که همواره زحمات بسیاری کشیده اند و مردم دوست داشتنی ایران که همیشه حامی ورزش والیبال هستند. Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
رهبری را فدارکارترین فرد ایران می دانم که خود را از بسیاری از مواهب طبیعی و به حق، منع کرده است/مجبورم ...
، علمی، فرهنگی و صنعتی در سال 1395 خورشیدی. ارزیابی شما از سال 1395 چیست؟ با توجه به طلاعاتی که دارم و با توکل به خداوند متعال، به نظر می رسد سال خوبی در پیش رو داشته باشیم سالی برای آغاز توسعه اقتصادی، تجاری، صنعتی و افزایش سرمایه گذاری های داخلی و خارجی. از این جا به جوانان مومن و متعهد ایران اسلامی مژده می دهم که آینده ایران اسلامی بسیار روشن و تابناک است لذا جوانان ایرانی منتظر فرصت ...
می خواهم روی پای خودم بایستم
باشد ما آن را در شما نمی بینیم. این طمأنینه خاصی که انگار فیلم چندمتان را بازی کرده اید این موضوع از چه چیزی نشات گرفته است؟ فکر می کنم به خاطر شخصیت خودم باشد یعنی من خودم اصولا در همه مسائل اینگونه هستم اینطوری نیست که سر فیلم بخواهم کنترلش کنم یا بخواهم رفتار متفاوتی نشان بدهم. فکر می کنم چون من خودم این مدلی هستم این اتفاق می افتد. وخب مسلما من هم هیجان زده ام و خیلی خوشحال هستم ولی به نظرم ...
راهکار بیدل برای چشیدن طعم بهار
در دیدار نمودن و پرهیز کردن که بر دوشِ بهار و خزان نیز باری است و آن دو هم گرفتارِ بی اختیاری: از بهار و خزان عالم رنگ/ سرخ تا زرد اختیاری نیست . همین همراهی بهار و خزان است که در دلِ بیدل راه می کند و او را از سور و ماتم این جهان آگاه: کرد آگاهم ز سور و ماتم این انجمن/ در بهار: آواز بلبل، در خزان: بانگ کلاغ او برای آموختن آزادگی و وارستگی، سرو را به خاطر می آورد که به برکت بی بری ...
با همزاد شاه بیشتر آشنا شوید+تصاویر
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست [...] به گزارش گروه تاریخ مشرق ؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست نوشت و تحلیل کرد. یکی دست به توهین زد وی را هرزه و دزد و قاچاقچی نامید و دیگری وی را فردی طرفدار حقوق زنان خواند و آزادیخواه و وطن پرست نامید و دیگران در بین این دو سر تحلیل متضاد، مطالبی نگاشتند. ولی اشرف که بود؟ اشرف در واقع هم اینهایی که نوشته اند بود و هم نبود. شاید تعجب کنید یعنی چه؟ بله جای تعجب هم دارد. در جایی که خاندان پهلوی بنا به قانون حق دخالت در سیاست را نداشتند وی در سیاست دخالت می کرد و چه آشکار هم دخالت می کرد. وی مثل بقیه خاندان علاوه بر این ویژگی دست درازی هم در اقتصاد داشت. نه اقتصاد از نوع مشروعش، بلکه اقتصادی که به قول امروزیها ناشی از آقا زادگی و وابستگی به رانتهای قدرت و ثروت است. در این میان همزادی وی با شاه هم مزید بر علت بود که بتواند بیش از دیگر اعضای خاندان سلطنت در برخی از اموری که شاید در شأن آنان نبود دخالت نماید. زندگی آزاد و بنا به قولی بی بند و بار وی شاید علت اصلی نوع نگاه هرزه نگارنه برخی نویسندگان به نوع زندگی اوست. البته وی همیشه دوست داشت که در این جنجال خبری بماند و هیچگاه فراموش نشود. جنجالهای خبری ای که گاه مثبت بود و البته بیشتر منفی. بیست سال پیش روزنامه نگاران فرانسوی به من “پلنگ سیاه” لقب دادند و باید اعتراف کنم که تا اندازه ای از آن لقب خوشم می آمد، و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتماد به نفس است. اغلب به سختی می توانم خوداری و متانتم را در میان جمع حفظ کنم. اما راستش را بگویم گاهی آرزو می کنم که به چنگ و دندان پلنگ مجهز بودم تا می توانستم به دشمنان سرزمینم یورش آورم. با این همه اشرف پهلوی نقشی گاه پر رنگ و گاه کم رنگ در کل دوره سلطنت برادرش داشت. اشرف همواره در همه جا خود را در درجات کمتری نسبت به برادر و خواهرش می دید و خود کاملاً بر این امر اذعان داشت. شمس و اشرف وقتی پنج ساعت بعد به دنیا آمدم، اصلاً از آن هیجان و جوش و خروشی که تولد برادرم به وجود آورده بود خبری نبود. گفتن اینکه من ناخواسته به دنیا آمدم شاید کمی تندروی باشد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست...هر چند خانواده من پرجمعیت بود، دوران کودکی ام اغلب در تنهایی گذشت. شمس به عنوان بچه اول، دختر محبوب و عزیز کرده بود. برادرم البته، به عنوان پسر اول و ولیعهد مورد محبت و احترام همه بود. خیلی زود متوجه شدم که من غریبه ای هستم که باید جایی برای خودم دست و پا کنم. در سالهای بعد خرده گیران و منتقدان من می توانستند بگویند که من در این راه افراط کرده ام، و حضور من در همه جا آشکار بوده است. اما به هر حال در بچگی کمتر مورد توجه قرار گرفتم. شاید همین کم توجهی کلی خانواده نسبت به او در دوره کودکی و نوجوانی موجب شد که در آینده تلاشهای زیادی نسبت به ورود به امور سیاسی و سپس اقتصادی گردید که نقش وی پر رنگ تر از سایر خواهران و برادرانش شد. شاید اولین نقش وی در امور سیاسی را در سفرش به شوروی بتوان دید. سفری که در خصوص مسائل و مشکلات آذربایجان بود و شاه وی را بعد از سفر مهم قوام به آنجا فرستاد که شاید بتواند از ظرافتهای زنانه وی برای نرم کردن دل به ظاهر سنگ استالین استفاده نماید. بنا به گفته خود اشرف- که شاهدی هم به غیر از خودش نداریم- این سفر، سفر موفقی هم بود. تاج الملوک به همراه اشرف و شمس با تمام شور و هیجانی که در خود سراغ داشتم تقاضا کردم که به حمایت روسها از جمهوری آذربایجان خاتمه دهد و کوشیدم استالین را متقاعد کنم که این دولت پوشالی بر روابط میان دو ملت ما در سالهای آینده آسیب خواهد رساند. ملاقاتی که قرار بود ده دقیقه باشد دو ساعت و نیم طول کشیده بود، و وقتی که ملاقات به پایان رسید استالین با من دست داد و تا دم در بدرقه ام کرد. پیش از اینکه از او خداحافظی کنم دستش را روی شانه ام گذاشت، به چشمانم نگاه کرد، و گفت: مراتب احترام و سلام مرا به برادرتان، شاهنشاه ابلاغ کنید و به او بگویید اگر او ده نفر آدم مثل شما داشت، هیچ جای نگرانی نداشت. رو کرد به مترجم و در حالی که با دست به من اشاره می کرد گفت: آنا پراودا پاتریوت، ایشان یک وطن پرست واقعی اند...حال که کار سیاسی ما به پایان رسیده بود، استالین میزبانی مهربان و دقیق و مراقب شده بود. پیش از آنکه با یک شخصیت مشهور ملاقات کنم، همیشه تکلیفم را انجام می دهم و هر چه اطلاعات مربوط به زندگی و شرح حال او گیرم بیاید می خوانم. در مورد استالین، می دانستم که هرگز از شاهزاده خانمی پذیرایی نکرده است و حتی هیچ علاقه ای هم به حکومت سلطنتی ندارد. اما آن روز تشریفات بی اندازه دلواپس من بود، مکرر به من نگاه می کرد و می پرسید که راحت هستم یا نه، چای و کیک تعارف می کرد... پیش از آنکه روسیه را ترک گویم، استالین کت پوست سمور بسیار گرانبهایی برایم فرستاد. این هدیه چنان جلب توجه کرد که نام مرا در سرخط روزنامه ها و مجلات جا داد، اما من هنوز آن را به عنوان یادگاری از نخستین مأموریتم در سیاست خارجی گرامی می دارم. اشرف و شمس پهلوی در نوجوانی آخرین باری که اشرف در امور سیاسی به صورتی کاملاً آشکار شرکت کرد و خود بارها نسبت به آن افتخار می کرد به روزهای پیش از کودتای 28مرداد باز می گردد. این ایام درست مصادف با روزهایی بود که شاه در اوج ضعف و ناتوانی قرار داشت و اشرف نیز به عنوان کسی که در کارهای مختلف دخالت می کرد با درخواست دکتر مصدق از شاه به شکلی کاملاً جدی از ایران اخراج شده بود. در این ایام که زندگی وی با توجه به ریخت و پاشهای نامعمولش به سختی می گذشت از سوی سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس مأمور شد که حامل پیامی از سوی آنان برای شاه ناامید باشد. وی در خصوص زندگی محنت بارش در پاریس پیش از کودتای 28مرداد می نویسد: در زندگی من این تنها باری بود که از نظر مالی شدیداً دست و بالم تنگ بود، و اصلاً به عقلم نمی رسید که در یک مملکت بیگانه، که دستم از تمام امکاناتم کوتاه شده بود، چطور این مشکل را حل کنم. نومید و سرگشته و بی قرار شدم. من همیشه، حتی وقتی که بچه بودم، مشکل خواب داشتم، اما حالا تمام شبها را با بیداری و کلافگی به صبح می رساندم. در این گیرودار بود که کم کم شبهایم را درکازینوها سپری کردم که وسیله ای برای لذت بردن نبود بلکه به همان دلایلی بود که گاهی مردم را وا می دارد برای فرار از واقعیت بیش از حد مشروب بخورند یا به مواد مخدر پناه ببرند ولو آن که تهیه آنها برایشان بسیار سخت باشد. به زودی تمام پولی را که برایم مانده بود باختم، و ضربه این کار چنان شدید بود که مدتهای مدید دور میز قمار نگشتم. اشرف در کنار محمودرضا پهلوی در سفر به شمال با تمام این احوال تنها چیزی که وی را نجات داد نه قمار و مشروب بود بلکه سرنگونی دولت ملی ایران بود. تابستان گرم پاریس سال 1332برایش با ملاقات با دو تن از عوامل سازمان جاسوسی غربی خوشیمن بود. نخستین پیشنهاد به وی رساندن پیامی دلگرم کننده به شخص شاه از طریقی مطمئن بود که آن شخص می توانست اشرف باشد. اشرف این کار را پذیرفت و این عملش را همیشه به عنوانی عملی قهرمانانه برای خود استفاده می کرد. و شاید پر بی راه هم نبود. زیرا زمینه ساز این شد که سالهای بعد دست بالا را نسبت به سایر اقوام در امور داشته باشد. سفر چند روزه و غیر قانونی وی به تهران که از چشم حکومت دور نبود در تهران سر و صدای فراوانی به پا کرد. هر چند که پس از چند روز وی مجبور به ترک تهران و بازگشت به اروپا شد ولی نامه دلگرم کننده به شاه رسید هر چند که چند روز بعد شاه و همسرش ثریا فرار را بر قرار ترجیح دادند ولی قرار کودتا به سرانجام رسید و اشرف هم پس از چند ماه به ایران بازگشت. هر چند در سالهای پس از کودتا شاه که تازه طعم قدرت را چشیده بود دیگر نمی خواست شریکی حتی در مسائل جزئی برای خود بپذیرد. چنین بود که پس از کودتای 28مرداد دیگر پای اشرف از این امور کوتاه شد.ولی وی با تأسیس سازمانهایی مانند شاهنشاهی خدمات اجتماعی و یا در سالهای پایانی سلطنت برادرش با تأسیس بنیاد اشرف همچنان به صورتی کامل در سایه، با نام سازمانهای خیریه و غیره ردپایش در سیاست اجتماعی کشور دیده می شود. اشرف و شمس در دو طرف عروس و داماد از خانواده راسخ بعد دیگر زندگی اشرف زندگی خصوصی وی است. زندگی ای که با سه ازدواج-مانند برادرش- عجیب و غریب توأم بود که دو تای آن به طلاق انجامید و آخرینش هم زندگی ای بود که هر چند گرم آغاز شد ولی با توجه به روحیات هر دو – اشرف و بوشهری- به شکلی غیر طبیعی ادامه یافت. ازدواج اول اشرف، ازدواجی به شکل کاملاً سنتی و بر خلاف ظاهر حکومت غربی ماب رضاشاه اجباری بود. یعنی دو جوان از دو خانواده مطرح و صاحب نام برای شمس و اشرف انتخاب شد. علی قوام برای شمس و فریدون جم برای اشرف. و البته جالب ترین این بخش هم مبادله این دو همسر به دستور رضاشاه و بنا به درخواست شمس دختر دردانه شاه بود! تغییر همسری که همواره مورد نکوهش و ناراحتی همه دوران زندگی اشرف بود. بدین لحاظ اشغال ایران به دست متفقین اگر برای همه ضرر داشت برای اشرف سودی فراوان داشت و آن خلاص شدن از این ازدواج اجباری بود. ازدواج دوم وی با فردی مصری به نام احمدشفیق بود که به یکباره و سریع انجام شد. ثمره آن دو فرزند علاوه بر فرزندش از علی قوام بود. اشرف خود همیشه از اینگونه ازدواجهای نامتعارفش یاد کرده و خود را چندان پای بند این گونه تعهدات سخت نمی بیند. چنانکه به هنگام جدایی از شفیق و پیوستنش به بوشهری به آن اشاره می کند: پس از تبعید و بیماری طولانیم به نظرم از اینکه دوباره در ایران پیش برادرم بودم چنان خوشحال بودم که خانه جدیدم همانطور که بود به نظرم خیلی عالی می آمد... پیش از ترک فرانسه، با مهدی[بوشهری] به تفاهم رسیدم: من از شفیق درخواست طلاق می کردم و هر چه زودتر با هم ازدواج می کردیم. علی ایزدی و اشرف پهلوی در بازید از یک مرکز اجتماعی وقتی با شفیق سخن از طلاق به میان آوردم او با طلاقی آرام و بی جنجال موافقت کرد به شرط آنکه چند سالی صبر کنیم تا بچه هایمان بزرگتر شوند. من هم قبول کردم. هیچ وقت مادر متعارفی نبوده ام، درست همانطور که هرگز همسر متعارفی هم نبوده ام. اما با این همه رابطه بسیار بسیار نزدیک و مهر آمیزی با بچه هایم داشته ام. چون احساس می کردم که همسری بوده ام که نتوانسته ام به ازدواج آن چنان توجه و مراقبتی را مبذول بدارم که هر ازدواجی برای پرو بال گرفتن و موفق بودن به آن نیاز دارد، وقتی شفیق گفت که اگر طلاق را به تعویق بیندازیم بچه ها کمتر صدمه می خورند، قبول کردم که حق با اوست. تأخیر در طلاق برایم دشوار بود، اما به نظرم کم کم داشتم درک می کردم که به خاطر انتخاب زندگی اجتماعی باید بهای آن را هم بپردازم...هرگز از خودم در آینه خوشم نیامده بود، حتی به رغم اینکه مردانی به من گفته بودند که جذاب هستم. همیشه در آرزوی چهره کسی دیگر بودم(دقیقاً نمی دانم چهره چه کسی)، پوست روشن تر و هیکلی بلندتر. همیشه خیال می کردم معدود آدمهایی دراین دنیا از نظر قد از من کوتاهتراند طوری که وقتی کسی را می دیدم که ریز نقش و کوتاهتر از من است کمی احساس رضایت می کردم. مهدی[بوشهری] به من گفت که من نقص ندارم، و چون او بهترین دوستم بود، مرا بر آن داشت که خودم را آدمی کم نقص ببینم...به عنوان زنی که همیشه درگیر و گرفتار کار است، در زندگی خصوصی ام سعی کرده ام آزاد باشم و راه خود را بروم. واضح است که چنین نگرشی با ازدواجهای بسیار موفق سازگار است. من جفتهایم را عوض کرده ام، پیر شده ام-اما عوض نشده ام. سومین ازدواج من نیز، پس از آغاز شبهه انگیز خود، کم کم نشانه هایی از تنگنا و دست انداز از خود بروز داد. در چند سال اول شوهرم سخت کوشید که زندگی اش را با برنامه پرتقلا و پر جنب و جوش من سازگار کند...باری، آن نوع سازگاری که مهدی در ابتدای ازدواجمان از خود نشان داده بود نتوانست به طور نامحدود ادامه یابد ومن بیشتر از آن به او احترام می گذاشتم که چنین کاری را از او بخواهم. لذا هر چندعمیقاً هر کدام زندگی جداگانه ای را برای خود در پیش گرفتیم. در عوض دوستان بسیار خوبی برای هم شده ایم. هر وقت امکان داشته باشد وقتمان را با هم می گذرانیم، و می دانیم که وقتی مشکلی پیش بیاید می توانیم به هم پناه بیاوریم. البته همسران اشرف، خصوصاً دو همسر آخرش از مزایای این ازدواج بهره کامل را بردند و در مشاغل حساس و پر آب و نانی مشغول کار شدند که می توانستند از همه معایب این شازده خودسر چشم پوشی کنند. همانطور که گفته شد اشرف که دستش را در سیاست کوتاه می دید در یک سری کارهای خیریه و اجتماعی از قبیل سازمانهای زنان و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و نهایتاً تأسیس بنیاد اشرف پهلوی متمرکز کرد. سازمانها و اعمالی عوام پسندی که هیچگاه از چشم شاه دور نبود و در بسیاری از مواقع شاه در تنهایی خود همراه وزیر دربارش از آن به تمسخر و کنایه یاد می کرد. هر چند که بنا به نوشته های علم هیچگاه کار جدی ای در خصوص جلوگیری از این اعمال از سوی شاه انجام نگرفت. یک بار که شاه از دست اشرف شکار شده بود، اسدالله علم وادار به اینگونه نوشتن شد: “نسبت به امور والاحضرت شاهدخت اشرف دستور سختگیری شدید صادر فرمودند. یقین دارم والاحضرت سخت برخواهند آشفت. اگر خودکشی نکند خوب است. چون اخیراً هم کسالت عصبی پیدا کرده اند وحشت دارم ولی چاره نیست. بیچاره شاه می فرمودند، این خواهر و برادران من همه هر کدام یک نقص دارند. عرض کردم، خدا به آنها نقص داده که شما را کامل کند و درست می گفتم، تعارف نبود.” کیش، اشرف و محمدجعفر بهبهانیان وی حتی پای فراتر نهاد و با کمک برادر تاجدارش به سازمان ملل رفت و رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر شد و همواره از سوی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای خاورمیانه به دفاع از آزادیهای سیاسی و حقوق اولیه انسانها زد. کار کمیک و خنده آور که مورد تمسخر بسیاری از روزنامه ها و مجلات غیر وابسته غربی را فراهم می کرد. هر چند شاه با بسیاری از این ادا بازیهای اشرف به ظاهر مخالفت می کرد ولی به نظر می رسد از اینکه فردی از خاندان پهلوی که نامشان به بدنامی در حقوق اولیه انسانها شهره اند بتواند در سازمانهای مختلف بین المللی به دفاع از آنان بپردازد و شاه به کمک این راه برای خود کسب وجهه ای نماید تا حفظ ظاهر نماید، ولی چه سود که اشرف با بلند پروازیهایش که گاه به شوخی می ماند پای از گلیم حد و حدود خود بیرون می کرد و حتی شاه را هم وادار به عصبانیت می نمود. به عنوان مثال زمانی که اشرف داعیه ریاست بر مجمع عمومی سازمان ملل را داشت و در این راه شکست خورد خواستار نمایندگی دائمی ایران در این سازمان شد، بحثی چنین بین شاه و علم درگرفت: از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کله اش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب بشود. شاه گفت:این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانه تر می شود...حرص و آزش برای مال اندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاه طلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی می کردم، ولی چون خواهر من است خیال می کند می تواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاه طلبیهای او حقیقتاً نامعقول است. دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. زنان دربار؛ از راست: فاطمه، اشرف، فرح دیبا، فریده دیبا، شمس و شهناز پهلوی ولی به هر روی اشرف با همه این به ظاهر ناملایمتی برادر کارهای خود را به پیش می راند و برادر با همه غرولندش در حضور علم مجبور به اجابت بسیاری از خواسته های وی می شد. اعمال و رفتار اشرف در اروپا و در محافل داخلی بین مردم وسیاستمداران چنان آشکار بود که گاه این اخبار با درج شدنشان در مطبوعات غربی جنجالی برای حکومت ایران به پا می کرد که دود آن هم مسلماً بیشتر به چشم شاه می رفت.چنانکه چندین بار جنجالهای مختلف در اروپا نام ایران و اشرف را بارها بر سر زبانها و تیتر اول مطبوعات کرد. اخباری که به ندرت با سانسور داخلی ایران به گوش مردم می رسید ولی همه سردمداران از این گونه وقایع اطلاعات کاملی داشتند. در سال 57که مجدد موج اعتراضات مردمی در کشور شدت گرفت برای بار دوم اشرف به نوک تیز تبلیغ مخالفان نظام پهلوی تبدیل شد. نوک تیزی که به هدف اصابت کرد و همه می دانستند این هدف پاشنه آشیل شاه است. شاه هم این را خوب می دانست و حفظ نظامش از اوجب واجباتش بود، چنانکه اشرف خود می نویسد:”آخرین باری که ایران را دیدم اوت 1978[مرداد57]بود. از کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم.” این بار نه یک مخالف شاه دستور به خروج وی از ایران داد- چنانکه مصدق این کار را در دهه سی کرده بود- بلکه به دستور نزدیک ترین فرد به خود مجبور به این کار شد. وی آخرین منظره ای که در ایران دید اینگونه بود: وقتی از بالای بنای یادبود شهیاد پرواز می کردم، دیدم که یک گوشه ای آن پایین کاملاً سیاه است، لحظه ای بعد متوجه شدم که این توده سیاه توده ای از زنان ایران است، زنانی که به یکی از بالاترین سطوح آزادی در خاورمیانه دست یافته بودند. در اینجا همان چادر مشکی هایی را سر کرده بودند که مادر بزرگهاشان در مراسم عزاداریها به سر می کردند. فکر کردم، خدایا، کار به اینجا رسیده است؟ برای من این صحنه به دیدن کودکی می مانست که بزرگش کرده بودم و اکنون ناگهان بیمار شده و رو به مرگ است. نصب نشان بر سینه برادر سال 57 نیویورک میزبان تتمه زندگی اشرف بود و او در 37 سالی که در این شهر زندگی کرد شاهد مرگ آخرین فرزندان رضاشاه-البته بجز غلامرضا- بود. منابع 1-پهلوی، اشرف. چهره هایی در یک آئینه. تهران، فرزان روز، 1377٫ 2-حدیدی، مختار. پهلویها. تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.1391٫ ج2٫ 3٫علم، اسدالله. یادداشتهای علم. تهران، مازیار، 1387٫ج6و7٫ Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
تن تان شکوفا شود به مبارکی باد بهاری
...، بسیار درگیر کار بودم. - برای نورز برنامه یا سریالی دارید؟ برای نوروز با چند شبکه قرارداد بسته بودم که دیدم مقدور نیست؛ معذرت خواهی کردم و به کاری که قولش را داده بودم مشغول شدم. این کار نیمه مستند با نام مهمان ما باشید از شبکه سوم سیما پخش می شود و به مهمانی رفتن خانواده های مختلف در استان های ایران می پردازد. من هم در این کار حضور دارم و این برنامه برای نوروز پخش می ...
فرهنگ اصفهان در سالی که گذشت
سازمان بسیج هنرمندان شبانه برداشته شده و اعلام کرده اند باید اتاق های در اختیارتان را تحویل مدیریت جدید دهید. * در کشاکش مذاکرات هسته ای، خبر ورود شهدای غواص با دستان بسته و چشمانی باز استان را درنوردید و تمام مسائل فرهنگی را تحت تأتیر قرار داد. عطر حضور شهدا راه را به مردم نمایاند و آنها یک بار دیگر قدرت نمایی کردند. جمعی از فعالان فرهنگی اصفهان گرد هم آمدند و تبادل نظر کردند ...
مهراوه شریفی نیا؛ قبل از کیمیا، بعد از کیمیا (2)
خیلی سخت است. به نظر من یک سریال صد قسمتی را با این حجم لوکیشن و قصه مجبور بودند که بگیرند، بعد پخش کنند. می خواستند ماه رمضان پارسال پخش را شروع کنند اما نتوانستند. در کل صد قسمت نباید این حجم لوکیشن را داشته باشد؛ خصوصا که صحنه ها مربوط به سال 57 بود و ما نمی توانستیم همین طوری هر جایی برویم و فیلمبرداری کنیم. مثلا بارها چهار ساعت گرفتار یک پراید بودیم که صاحبش بیاید و آن را برداردیا ...
اتهام اختلاس به رئیس پیشین ورزش/ دستگیری ملی پوش فوتبال در پارتی شبانه و محرومیت مادام العمر م.ن !
برترین ورزشکاران جهان سیامند رحمان به دلیل عملکرد خوب در رقابت های قهرمانی آزاد آسیا و اقیانوسیه در قزاقستان و همچنین به دلیل 8 بار جابه جایی رکورد دسته فوق سنگین جهان در طول 15 ماه، به عنوان یکی از ورزشکاران منتخب برای دریافت عنوان برترین ورزشکار ماه ژوییه انتخاب شد. در نظر سنجی وب سایت پارالمپیک، علاوه بر سیامند رحمان چهار ورزشکار دیگر از کشورهای برزیل (شنا)، بریتانیا (دو و میدانی و ...
از جدایی - نارنجی بی وفا - تا کوچ ناباورانه - بیت الله -
شاهد حضوردو خانم در راس مدیریت خود بودند. به نظر می رسد بانوان جامعه ورزش این توان و پتانسیل را در خود دیده اند که در برخی رشته ها رقیبی جدی برای آقایان باشند و حضور دو نفر در مسئولیت ریاست هیئت های ورزشی گواه آغاز موجی جدید در این بخش دارد. حاشیه سازی هیئت های ورزشی در سال 94 هیئت های ورزشی استان حواشی و اتفاقات زیادی را پشت سر گذاشتند و خیلی از آنها با اتفاقات ریز ...
فیلم های روانکاوانه جذابیت بیشتری دارد
این نقش را بازیگری بازی کند که از پس چنین سکانسی برآید و به نظر من این 2 نشانه برای زنی که بخواهیم حسادت او را به شکل کامل بررسی کنیم برای این داستان کفایت می کند. در واقع من وکیل را جایی لازم دارم که قرار است جای پدر سعید را بگیرد نه زمانی که در دفتر خود حضور دارد . * چرا منشی وکیل را می کشد، این در حالی است که انگیزه های خسرو هم می تواند برای قتل او بالا باشد؟ - من اگر می ...
حرف و حدیث پشت سرم زیاد است
...، در این انجمن افرادی چون آقایان مجید انصاری، حسین مرعشی و جهانگیری حضور دارند و با هم کار می کنیم، اما موقع انتخابات با هم رقیب هستیم. از این همکاری ها خاطره زیاد دارم. در دولت اصلاحات، روزی در مجمع تشخیص مصلحت نظام پیشنهادی مطرح شد که من و رئیس جمهور وقت هر دو از آن دفاع کردیم و مجمع آن را تصویب کرد. وقتی داشتیم بیرون می رفتیم، رئیس دولت اصلاحات گفت فلانی، ما خیلی خوب می توانیم ...
ادامه تصمیمات عجیب در فدراسیون بوکس/اعزام 2 ملی پوش به چین لغو شد
کسب کرده اند خودداری کنند و با توجه به کسب سهمیه المپیک در وزن 81 کیلوگرم که پیش تر توسط احسان روزبهانی انجام شده بود، مجید حاج عباسی نماینده وزن 81 کیلوگرم تیم ملی از این اعزام بازماند. اما دیگر جامانده از اعزام تیم ملی بوکس، امید احمدی صفا بوکسور وزن 49 کیلوگرم تیم ملی است که با توجه به اینکه سال گذشته در مسابقات رسمی دیگری (رزمی)شرکت کرده بود فرصت حضور در رقابتهای چین را نخواهد داشت ...
مروری بر مهم ترین رخدادهای محیط زیست ایران در سال 1394
تندیس دهمین جایزه ملی محیط زیست از سوی دکتر روحانی ریاست جمهور به کیوان هوشمند مدیرمسئول این پایگاه خبری اعطا شد. مشاهده لاشه یک پلنگ دیگر در خراسان شمالی بررسی کارشناسان حفاظت محیط زیست استان خراسان شمالی نشان میدهد پلنگ تلف شده جوان بوده است اما با توجه به گذشت مدت زمان زیاد از زمان مرگ حیوان و تغذیه گوشتخواران از لاشه، امکان بررسی دقیق در خصوص علت مرگ میسر نیست. ...
سلاح های راهبردی "کرملین" در جنگ سوریه + تصاویر و مشخصات
و نتایج خوبی این سلاح ها دارد. **تانک "تی 90 " "تی 90" یک تانک ساخت فدراسیون روسیه بوده که مدل بهینه سازی شده تانک "تی 72 " است. این تانک با وزن قریب به 47 تن، طول بیش از 9 و عرض بیش از 3 متر و سرعتی معادل 45 تا 70 کیلومتر را دارد. در جنگ سوریه و در نبردهای سرهنوشت ساز استان حلب وظیفه مهمی بر عهده این تانک گذاشته شده است. **موشک "کلاب" موشک "کلاب (Klub ...
ادامه تصمیمات عجیب در فدراسیون بوکس/اعزام 2 ملی پوش به چین لغو شد
آن وزن سهمیه کسب کرده اند خودداری کنند و با توجه به کسب سهمیه المپیک در وزن 81 کیلوگرم که پیش تر توسط احسان روزبهانی انجام شده بود، مجید حاج عباسی نماینده وزن 81 کیلوگرم تیم ملی از این اعزام بازماند. اما دیگر جامانده از اعزام تیم ملی بوکس، امید احمدی صفا بوکسور وزن 49 کیلوگرم تیم ملی است که با توجه به اینکه سال گذشته در مسابقات رسمی دیگری (رزمی)شرکت کرده بود فرصت حضور در رقابتهای چین را ...
نمایندگان کشتی فرنگی قم در آسیا
نیز قرار است کشتی گیران ملی پوش در تمام رده های سنی در چندین میدان برون مرزی مهم حضور یابند، بر همین اساس بلافاصله بعد از برگزاری رقابت های کشتی قهرمانی کشور و انتخابی تیم ملی، اردوی آماده سازی ملی پوشان آغاز شد. حلوایی ابراز کرد: آخرین مرحله اردوی انتخابی تیم ملی کشتی فرنگی رده سنی جوانان کشورمان در اسفند ماه با حضور مدال آوران مسابقات قهرمانی کشور و همچنین نفرات زبده ای که به صلاحدید ...
مشروح میزگرد نشریه صنعت غذا با حضور صاحبین صنایع غذایی با رویکرد صادرات مواد غذایی
و بدون هیچ آرم و لوگو است. اسپانیا این محصولات را خریداری و با لوگوی خود به سایر کشورهای دیگر صادر می کنند که متاسفانه این ضعف ماست چون بر این باوریم که اگر این محصولات به نام ایران صادر شود در دنیا خریدار نخواهد داشت. علی بهزاد : به نظر من بخش خصوصی می بایست به خودباوری لازم برسد که توانایی صادرات را دارد برای اینکار سه نکته قابل توجه است: 1- باید برنامه ریزی توسط ...
کشتی یونانی غریبه ای آشنا که با هویت کیش پیوند خورده است
لای منطقه گرفتار می شود . تلاش هایی برای بیرون کشیدن آن انجام گرفت اما بی نتیجه بود و سرنشینان کشتی مجبور به ترک آن شدند و بار آن نیز تخلیه شد، شاید یکی از دلایلی که بیرون کشیدن آن انجام نگرفت این بود که اینکار از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نبود. گفته می شود وقتی تلاش های صاحبان کشتی برای بیرون کشیدن آن بی نتیجه ماند ، انها برای دریافت خسارت از بیمه، این کشتی را آتش زدند تا هویت آن ...
ادامه تصمیمات عجیب در فدراسیون بوکس - اعزام 2 ملی پوش به چین لغو شد
(رزمی)شرکت کرده بود فرصت حضور در رقابتهای چین را نخواهد داشت. با این حساب به نظر می رسد در این شرایط بحرانی مالی فدراسیون بوکس عدم اعزام دو ملی پوش در حالی که بلیط سفر آنها نیز تهیه شده بود بار مالی دیگری برای فدراسیون بوکس خواهد بود.ضمن آنکه در حال حاضر با ترکیب 8 نفره تیم ملی، هفت همراه به چین اعزام می شود! اسامی بوکسورهای اعزامی به چین عبارت است از: 52کیلوگرم: پویا ...
زمانی که شاه و نیکسون را سنگ باران کردیم/مبنای اقتصاد اسلامی،رفع نیاز مسلمین است نه سود حداکثری/سیستم ...
تاثیرگذار در تحولات تاریخی سیاسی کشور را نشان بدهد و در شان آن نیست که نماینده های کم وزن به مجلس بفرستد. باید امتحان پس داده ها و کارآزموده ها را به مجلس ایران، روانه کنیم. علی الخصوص در این دوره بدلیل مطرح شدن برنامه ششم توسعه نیازمند مجلسی با تجربه و نمایندگان صاحب نظر، با تجربه و مشرف به مسائل اساسی هستیم. مردم حزب الله تبریز همیشه وفادار به انقلاب بودند. تبریز باید نقش همیشگی خود را در اعتلای ...
زمانی که فوتبالم حرفه ای نبود، عید شیرین بود/پول بهترین و شیرین ترین عیدی برایم بود
تراکتورسازی تبریز پیوست. محمدرضا اخباری قبل از این هم در تیم ملی امید ایران نیز حضور داشت و بازی های قابل توجهی از خود به نمایش گذاشته بود تا اینکه امسال هم کی روش این دروازه بان خوش قد و قامت را به تیم ملی ایران دعوت کند. به بهانه سال جدید به سراغ این دروازه بان ملی پوش تراکتورسازی می رویم تا بشنویم آنچه را که در مورد نوروز می گوید. از نوروز باستانی چقدر اطلاعات دارید؟ ...
جانبازی که پرستاری همرزمانش را بر عهده دارد
به گونه ای دیگر تغییر داده بود. بعد از ماجرای سینما رکس، احساس خطر رژیم از اعتراضات مردمی کاملا" مشهود و محسوس بود، آن قدر که نیروهای زره پوش رژیم در سطح شهر حضور داشتند. دیدن اینها برای من خیلی سؤال برانگیز بود و ذهن مرا درگیر خود می کرد. در آستانه محرم 57 فعالیتها منسجم تر شد و در سطح شهر حکومت نظامی برقرارگردید. ما با وجود کم سن و سالی، متوجه ملتهب شدن فضا بودیم و این شرایط در جهت ...
ملی پوش بوکس: سهمیه المپیک را می خوام/کار سختی در انتخابی داریم
امیدوارم از نظر روانی نیز در ر قا بت های انتخابی المپیک بهترین شرایط را داشته باشم. قطعا کار دشواری در ر قا بت های انتخابی المپیک در پیش داریم، اما من هم امید زیادی به کسب سهمیه المپیک دارم. ملی پوش بوکس ایران افزود: دو بوکسور از مغولستان و قزاقستان مهم تر ین حریفان من در ر قا بت های انتخابی المپیک در چین هستند. البته علاوه بر چین ما یک فرصت دیگر در کشور آذربایجان برای رسیدن به المپیک داریم ...