سایر منابع:
سایر خبرها
کاری که در سینما کردم مهمتر از فیلمسازی است
و گریم را از فیلمش برمی داشتند. – مطمئنا قبل از آن الناز شاکردوست دهها فیلم بازی کرده که خیلی کلوزآپ تر از آن با حجاب بازتر داشته و بعد هم فیلم هایی در همان مضمون بازی کرده و برای دیگران این ممیزی ها به کار برده نشده است. در آن فیلم همذات پنداری مردم با شخصیت عارف و زاهد فیلم است که جذاب است نه آن نقش دختر. به نظر خودت از نظر فیلمسازی آیا مورد اعتماد نظام هستی؟ – به هر حال ...
با یک میلیارد هم به پرسپولیس نمی روم
وقتی تماشاگر وارد استادیوم می شود بدون آنکه روی نیمکت را نگاه کند از شیوه بازی تیم متوجه شود که این تیم دام است. *شما با توجه به سنی که دارید می توانید رکورد 25 قهرمانی پروین را بشکنید؟ مردم جلوتر از همه هستند و مرا خوب می شناسند. با توکل به خدا 22 سال با استقلال 17 قهرمانی آورده ام. البته فوتبال زمان پروین با الان فرق داشت. آن زمان پرسپولیس و استقلال قبل از بازی در رختکن دو گل ...
مژگان بختیاری: عکس های آرنولد را دیدم و بدنساز شدم!
توانستیم بعد از چندین سال بالاخره مدرک درجه سه پرورش اندام بانوان را بگیریم که الان معتبرترین مدرک در کشورمان است. من دوره های آمادگی جسمانی را هم گذراندم ولی هنوز درگیری بر سر این است که زیر نظر فدراسیون ورزشهای همگانی باشیم یا پرورش اندام؟ من کلاس هایش را گذراندم اما هنوز کارتی دریافت نکردم. هر کلاس و دوره ای بوده گذرانده ام چون واقعا عاشق این ورزش هستم و اگر یک بار دیگر هم متولد شوم دوباره همین ...
صندلی داغ طرفداری؛ مهیار میرزاپور، درباره عضو همیشه آنلاین "طرفداری" و فلسفه عجیب هواداری اش
، از دلیل گرویدن به هر کدام از تیم های مورد علاقه اش می گوید. خواندن این بخش به هواداران منچستریونایتد، رئال مادرید، بایرن مونیخ، یوونتوس و گالاتاسرای بیشتر توصیه می شود. از منچستر یونایتد طبیعتا عاشق سر الکس فرگوسن و تیم فوق العاده ای هستم که سه گانه شاهکار سال 99 رو رقم زد و البته شخص اریک کانتونا ! از رئال مادرید، دل بوسکه رو دوست دارم و رائول گونزالس که الهام بخش یک مهاجم گلزن و ...
میثاقیان: دوست ندارم به حواشی دامن بزنم
سر تمرین مس هستم. هیچ مشکلی وجود ندارد و فکر می کنم همه چیز تمام شده است. او درباره شکایت باشگاه خونه به خونه از خودش عنوان می کند: توکلم به خدا است. مدارک خودم را به باشگاه مس ارائه کرده ام و آنها پیگیر موضوع هستند. دوست ندارم حرف دیگری در این باره بزنم. میثاقیان صحبت هایش را اینگونه به پایان می برد: امیدوارم بتوانم راهی که آغاز کرده ام را به سرانجام برسانم. تیم مس شرایط خوبی دارد و باید بتوانیم این تیم را به بالای جدول برسانیم و صعود به لیگ برتر را جشن بگیریم. منبع: ورزش سه ...
روایت تازه از پشیمانی خلخالی/ رأی آیت الله جنتی پاک بود/ سیگاری که ولایتی برای قطعنامه کشید!/ پیگیری ...
رفت و آمد می کردم. در روز اول عید سال 58 در بیت امام در قم بودم که هیأت دولت خدمت ایشان رسیدند.یادم است یک کیسه پلاستیکی کنار امام بود که در آن سکه های کوچک یک ریالی بود. مهندس بازرگان خطاب به امام گفتند یک عیدی در شأن انقلاب به ما بدهید. امام به هر کدام از وزرا از این سکّه ها دادند. من گفتم جداگانه خدمتتان می رسم این فایده ندارد.وقتی همه رفتند و امام هم رفتند داخل، به آقای صانعی گفتم ببینید اگرآقا ...
پگاه آهنگرانی: وقت آن است خیلی کارها بکنیم
که دولت عوض شد چه کاری می خواهی انجام بدهی. من می گویم ایرادی ندارد با وجود اینکه ما تمام تلاش خود را می کنیم که اتفاقی نیفتد که اینجا از طرف ما بسته شود، ولی حتی اگ رچهار سال یا دو سال هم بماند بالاخره تاثیر خودش را خواهد گذاشت. ممکن است چهارسال بعد دولت های بعدی اجازه کار به تو ندهند، اما بعدش می توانی دوباره کار کنی و اینجا بالاخره در ذهن ها می ماند. به خاطر همین من فکر کردم که در این ...
مصطفی زمانی: بازیگران پیچیدگی سیاست را دوست دارند
سلیقه داوران چگونه است و انتخاب ها چگونه انجام می شود. البته برای خودم راه یافتن به جشنواره زیاد مهم نبود، ولی دوست داشتم کار عبدی پور در جشنواره دیده شود. هم اکنون که جایزه ها را دیدید کنجکاوتر نشده اید؟ نه. قبل از جشنواره همه می دانیم که چه اتفاقی دارد می افتد. خیلی از اتفاقاتی که در حوزه سیاست می افتد، برای شما شک بر انگیز نیست؟ هست. چون شما به عنوان یک خبرنگار خیلی چیزها را ...
عبدی: به احمدی نژاد اجازه بازگشت داده نمی شود
بیشتر از آن انتظاری که وجود دارد یا برخی فکر می کنند، اثر دارد. پس نکته اول این است که این نگاه همچنان وجود داشت و این از کجا معلوم بود؟ بخشی از آن تحلیلی بود. به هر حال کسی نمی تواند تجربه انتخابات سال 92 را نادیده بگیرد و این تجربه حتما در ذهن مردم وجود دارد. بخش دیگر، تعدادی از نظرسنجی هایی بود که انجام می شد؛ مثلا اگر از مردم پرسیده می شد که آیا می خواهید در انتخابات مجلس شرکت کنید یا نه ...
از دلِ سینمای فیلمفارسی
نمی دانم برو بگو سازنده عشق و خشونت را می خواهم. حدود یک ربع او را سر کار گذاشته بودم و در آخر به او گفتم یادم افتاد مثل اینکه نوشته بود عشق و خشونت فیلمی از رضا صفایی. تعجب کرد و ایستاد و به طرف من آمد و از من معذرت خواهی کرد و گفت که ببخشید! شما ساخته اید؟ گفت که چشم، حتما ترتیب کار را خواهد داد. این یکی از نکات مهم است که از فیلم ها ایده می گرفتم و صحنه هایی که مردم دوست داشتند را در فیلم ها می ...
مصاحبه اختصاصی سایت فیفا با گوچی
و آرژانتین در قعر جدول قرار گرفت ولی نمایش های خیلی خوبی داشت. گوچی در این رابطه گفت:" وقتی کودک بودم، رویای بازی در جام جهانی را داشتم. آرزوی شما بازی در یک دوره آن است زیرا جام جهانی قله صحنه های فوتبالی است.ما با حس موفقیت غرور به خانه برگشتیم و در ایران همه از عملکردمان راضی بودند. مهم ترین چیز در پایان تمام بازی ها و رقابت ها مردم هستند. تا وقتی آنها خوشحالند، شما هم خوشحالید. این یک ...
گفتگو با لیلا حاتمی و علی مصفا درباره سینما و زندگی
.... من در دسترس هستم، منتها از یک چیزهایی بی خبر بودم که وقتی فهمیدم باعث خوشحالی ام شد. - مصفا: البته دوره ما اینترنت نبود. الان دیگر اینطور نیست که ما در یک محیط گلخانه ای برای خودمان یک کارهایی بکنیم و بعد بگوییم عیبی ندارد. کسی اصلا حالیش نیست. من فلان نقش را بازی می کنم. الان دیگر اینطور نیست و حواس همه باید جمع باشد. - حاتمی: بعد هم فیلم های خوب و استاندارد ساخته می شود ...
فیلم نامه کاظمی و نیکبخت این بار در دستان درخشان و کریمی!
خونه به خونه بابل مذاکرات خود را با سایر مربیان لیگ برتری آغاز کرده و در نهایت با حمید درخشان به توافق رسیدند. مسئولان باشگاه بابلی که امسال برای صعود این تیم به لیگ برتر هزینه های زیادی را انجام دادند پس از برکناری میثاقیان حالا با درخشان در ادامه رقابت های لیگ آزادگان توافق کرده اند و امروز رسما درخشان را به عنوان سرمربی خود انتخاب کردند. همچنین علی کریمی پیشکسوت باشگاه ...
ازحضور جادوگر وسلطان تا حمید درخشان روی نیکمت خونه به خونه مازندران
این دو نفر از بهترین های فوتبال ایران هستند و حضورشان برای هر تیمی یک فرصت وغنیمت است. وی ادامه داد : تمرینات تیم خونه به خونه از روز دوم فروردین در بابل وزیر نظر ‘ حسین رحمانی ‘ آغاز شده و فعلا با این مربی و دستیاران سابق کادرفنی این تیم ادامه خواهد داشت. **درخشان سرمربی جدید خونه به خونه با این حال از بعد از ظهر امامروز برخی پایگاههای خبری مطلبی در باره احتمال سرمربیگری ‘ حمید ...
سرگرمی های جالب و غیرمنتظره ی افراد مشهور و ثروتمند+تصاویر
اختصاصی اش نکر آیلند(Necker Island)آغاز کرد. او می گوید: این کار به شکل مرگباری خطرناک به نظر می رسید؛ چراکه هرلحظه با احتمال کشیده شدن تا عمق 30 متری سطح دریا روبرو بودم و دعا می کردم که با صخره های زیرآبی برخورد نکنم. من دوست دارم به مدت نیم ساعت از گوشی هوشمندم دور باشم و بهکایت سرفینگ بپردازم. به این ترتیب می توانم کاملا شاداب و آماده، دوباره باانگیزه به کارم ادامه بدهم لزلی من یک ...
نفر اول لیست تونی بودم اما ژنرال ِتازه وارد مرا نخواست/قلعه نویی اصلی ترین دلیل جدایی ام از تراکتورسازی ...
....من یک ماه قبل از آغاز فصل تمرینات خودم را شروع کرده بودم و در بهترین شرایط ممکن قرار داشتم اما مربیان خودمان در تیم تراکتورسازی آن قدر از من تعریف کردند که من چشم خوردم و مصدوم شدم. تسنیم:کدام سین هفت سین را بیشتر دوست دارید؟ ماهی. تسنیم:ماهی مگر با سین شروع می شود؟! نه، ولی همین که آن را در سفره هفت سین می گذاریم، برای من کفایت می کند (می خندد ...
رهبری را فدارکارترین فرد ایران می دانم که خود را از بسیاری از مواهب طبیعی و به حق، منع کرده است/مجبورم ...
زمان تخلیه انرژی است و اصلا خاص این دوران است از این رو بهتر است مسئولین اماکن و وسایل بی خطری را برای مردم در نظر بگیرند تا نوجوانان وجوانان در کنار خانواده ها یکی از سنت های آخر سال را کنار یکدیگر و عاری از خطر تجربه کنند. در خانه تکانی عید به همسرتان کمک می کنید ؟مثلا اهل شیشه پاک ک ردن هستید؟ مسلما تا جایی که توان داشته باشم به خانم کمک می کنم. قبل از اعمال جراحی که اخیرا داشتم و ...
می خواهم روی پای خودم بایستم
از این مقدمه که بگذریم و بخواهیم به طور اخص به موضوع نوشته بپردازیم باید گفت راه های ورود به بازیگری در دنیای امروز بسیار زیاد و غیر قابل طبقه بندی است. از زیبایی چهره گرفته تا ارتباط نزدیک رسمی و غیر رسمی با یکی از عوامل سینما و نلویزیون و داشتن سرمایه باد آورده.. یکی دیگر از عوامل ورود یک بازیگر به این عرصه که البته نمی توان نام غیر اصولی را برآن نهاد ، متولد شدن در یک خانواده هنری و سینماییست. عموماً هنرمندان سینما و تلویزیون به ورود فرزندانشان به این وادی بی تمایل نیستند و کمتر هنرمندی را می توان یافت که این فرصت را به فرزند خویش نداده باشد و یا با این مقو ...
با همزاد شاه بیشتر آشنا شوید+تصاویر
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست [...] به گزارش گروه تاریخ مشرق ؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست نوشت و تحلیل کرد. یکی دست به توهین زد وی را هرزه و دزد و قاچاقچی نامید و دیگری وی را فردی طرفدار حقوق زنان خواند و آزادیخواه و وطن پرست نامید و دیگران در بین این دو سر تحلیل متضاد، مطالبی نگاشتند. ولی اشرف که بود؟ اشرف در واقع هم اینهایی که نوشته اند بود و هم نبود. شاید تعجب کنید یعنی چه؟ بله جای تعجب هم دارد. در جایی که خاندان پهلوی بنا به قانون حق دخالت در سیاست را نداشتند وی در سیاست دخالت می کرد و چه آشکار هم دخالت می کرد. وی مثل بقیه خاندان علاوه بر این ویژگی دست درازی هم در اقتصاد داشت. نه اقتصاد از نوع مشروعش، بلکه اقتصادی که به قول امروزیها ناشی از آقا زادگی و وابستگی به رانتهای قدرت و ثروت است. در این میان همزادی وی با شاه هم مزید بر علت بود که بتواند بیش از دیگر اعضای خاندان سلطنت در برخی از اموری که شاید در شأن آنان نبود دخالت نماید. زندگی آزاد و بنا به قولی بی بند و بار وی شاید علت اصلی نوع نگاه هرزه نگارنه برخی نویسندگان به نوع زندگی اوست. البته وی همیشه دوست داشت که در این جنجال خبری بماند و هیچگاه فراموش نشود. جنجالهای خبری ای که گاه مثبت بود و البته بیشتر منفی. بیست سال پیش روزنامه نگاران فرانسوی به من “پلنگ سیاه” لقب دادند و باید اعتراف کنم که تا اندازه ای از آن لقب خوشم می آمد، و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتماد به نفس است. اغلب به سختی می توانم خوداری و متانتم را در میان جمع حفظ کنم. اما راستش را بگویم گاهی آرزو می کنم که به چنگ و دندان پلنگ مجهز بودم تا می توانستم به دشمنان سرزمینم یورش آورم. با این همه اشرف پهلوی نقشی گاه پر رنگ و گاه کم رنگ در کل دوره سلطنت برادرش داشت. اشرف همواره در همه جا خود را در درجات کمتری نسبت به برادر و خواهرش می دید و خود کاملاً بر این امر اذعان داشت. شمس و اشرف وقتی پنج ساعت بعد به دنیا آمدم، اصلاً از آن هیجان و جوش و خروشی که تولد برادرم به وجود آورده بود خبری نبود. گفتن اینکه من ناخواسته به دنیا آمدم شاید کمی تندروی باشد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست...هر چند خانواده من پرجمعیت بود، دوران کودکی ام اغلب در تنهایی گذشت. شمس به عنوان بچه اول، دختر محبوب و عزیز کرده بود. برادرم البته، به عنوان پسر اول و ولیعهد مورد محبت و احترام همه بود. خیلی زود متوجه شدم که من غریبه ای هستم که باید جایی برای خودم دست و پا کنم. در سالهای بعد خرده گیران و منتقدان من می توانستند بگویند که من در این راه افراط کرده ام، و حضور من در همه جا آشکار بوده است. اما به هر حال در بچگی کمتر مورد توجه قرار گرفتم. شاید همین کم توجهی کلی خانواده نسبت به او در دوره کودکی و نوجوانی موجب شد که در آینده تلاشهای زیادی نسبت به ورود به امور سیاسی و سپس اقتصادی گردید که نقش وی پر رنگ تر از سایر خواهران و برادرانش شد. شاید اولین نقش وی در امور سیاسی را در سفرش به شوروی بتوان دید. سفری که در خصوص مسائل و مشکلات آذربایجان بود و شاه وی را بعد از سفر مهم قوام به آنجا فرستاد که شاید بتواند از ظرافتهای زنانه وی برای نرم کردن دل به ظاهر سنگ استالین استفاده نماید. بنا به گفته خود اشرف- که شاهدی هم به غیر از خودش نداریم- این سفر، سفر موفقی هم بود. تاج الملوک به همراه اشرف و شمس با تمام شور و هیجانی که در خود سراغ داشتم تقاضا کردم که به حمایت روسها از جمهوری آذربایجان خاتمه دهد و کوشیدم استالین را متقاعد کنم که این دولت پوشالی بر روابط میان دو ملت ما در سالهای آینده آسیب خواهد رساند. ملاقاتی که قرار بود ده دقیقه باشد دو ساعت و نیم طول کشیده بود، و وقتی که ملاقات به پایان رسید استالین با من دست داد و تا دم در بدرقه ام کرد. پیش از اینکه از او خداحافظی کنم دستش را روی شانه ام گذاشت، به چشمانم نگاه کرد، و گفت: مراتب احترام و سلام مرا به برادرتان، شاهنشاه ابلاغ کنید و به او بگویید اگر او ده نفر آدم مثل شما داشت، هیچ جای نگرانی نداشت. رو کرد به مترجم و در حالی که با دست به من اشاره می کرد گفت: آنا پراودا پاتریوت، ایشان یک وطن پرست واقعی اند...حال که کار سیاسی ما به پایان رسیده بود، استالین میزبانی مهربان و دقیق و مراقب شده بود. پیش از آنکه با یک شخصیت مشهور ملاقات کنم، همیشه تکلیفم را انجام می دهم و هر چه اطلاعات مربوط به زندگی و شرح حال او گیرم بیاید می خوانم. در مورد استالین، می دانستم که هرگز از شاهزاده خانمی پذیرایی نکرده است و حتی هیچ علاقه ای هم به حکومت سلطنتی ندارد. اما آن روز تشریفات بی اندازه دلواپس من بود، مکرر به من نگاه می کرد و می پرسید که راحت هستم یا نه، چای و کیک تعارف می کرد... پیش از آنکه روسیه را ترک گویم، استالین کت پوست سمور بسیار گرانبهایی برایم فرستاد. این هدیه چنان جلب توجه کرد که نام مرا در سرخط روزنامه ها و مجلات جا داد، اما من هنوز آن را به عنوان یادگاری از نخستین مأموریتم در سیاست خارجی گرامی می دارم. اشرف و شمس پهلوی در نوجوانی آخرین باری که اشرف در امور سیاسی به صورتی کاملاً آشکار شرکت کرد و خود بارها نسبت به آن افتخار می کرد به روزهای پیش از کودتای 28مرداد باز می گردد. این ایام درست مصادف با روزهایی بود که شاه در اوج ضعف و ناتوانی قرار داشت و اشرف نیز به عنوان کسی که در کارهای مختلف دخالت می کرد با درخواست دکتر مصدق از شاه به شکلی کاملاً جدی از ایران اخراج شده بود. در این ایام که زندگی وی با توجه به ریخت و پاشهای نامعمولش به سختی می گذشت از سوی سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس مأمور شد که حامل پیامی از سوی آنان برای شاه ناامید باشد. وی در خصوص زندگی محنت بارش در پاریس پیش از کودتای 28مرداد می نویسد: در زندگی من این تنها باری بود که از نظر مالی شدیداً دست و بالم تنگ بود، و اصلاً به عقلم نمی رسید که در یک مملکت بیگانه، که دستم از تمام امکاناتم کوتاه شده بود، چطور این مشکل را حل کنم. نومید و سرگشته و بی قرار شدم. من همیشه، حتی وقتی که بچه بودم، مشکل خواب داشتم، اما حالا تمام شبها را با بیداری و کلافگی به صبح می رساندم. در این گیرودار بود که کم کم شبهایم را درکازینوها سپری کردم که وسیله ای برای لذت بردن نبود بلکه به همان دلایلی بود که گاهی مردم را وا می دارد برای فرار از واقعیت بیش از حد مشروب بخورند یا به مواد مخدر پناه ببرند ولو آن که تهیه آنها برایشان بسیار سخت باشد. به زودی تمام پولی را که برایم مانده بود باختم، و ضربه این کار چنان شدید بود که مدتهای مدید دور میز قمار نگشتم. اشرف در کنار محمودرضا پهلوی در سفر به شمال با تمام این احوال تنها چیزی که وی را نجات داد نه قمار و مشروب بود بلکه سرنگونی دولت ملی ایران بود. تابستان گرم پاریس سال 1332برایش با ملاقات با دو تن از عوامل سازمان جاسوسی غربی خوشیمن بود. نخستین پیشنهاد به وی رساندن پیامی دلگرم کننده به شخص شاه از طریقی مطمئن بود که آن شخص می توانست اشرف باشد. اشرف این کار را پذیرفت و این عملش را همیشه به عنوانی عملی قهرمانانه برای خود استفاده می کرد. و شاید پر بی راه هم نبود. زیرا زمینه ساز این شد که سالهای بعد دست بالا را نسبت به سایر اقوام در امور داشته باشد. سفر چند روزه و غیر قانونی وی به تهران که از چشم حکومت دور نبود در تهران سر و صدای فراوانی به پا کرد. هر چند که پس از چند روز وی مجبور به ترک تهران و بازگشت به اروپا شد ولی نامه دلگرم کننده به شاه رسید هر چند که چند روز بعد شاه و همسرش ثریا فرار را بر قرار ترجیح دادند ولی قرار کودتا به سرانجام رسید و اشرف هم پس از چند ماه به ایران بازگشت. هر چند در سالهای پس از کودتا شاه که تازه طعم قدرت را چشیده بود دیگر نمی خواست شریکی حتی در مسائل جزئی برای خود بپذیرد. چنین بود که پس از کودتای 28مرداد دیگر پای اشرف از این امور کوتاه شد.ولی وی با تأسیس سازمانهایی مانند شاهنشاهی خدمات اجتماعی و یا در سالهای پایانی سلطنت برادرش با تأسیس بنیاد اشرف همچنان به صورتی کامل در سایه، با نام سازمانهای خیریه و غیره ردپایش در سیاست اجتماعی کشور دیده می شود. اشرف و شمس در دو طرف عروس و داماد از خانواده راسخ بعد دیگر زندگی اشرف زندگی خصوصی وی است. زندگی ای که با سه ازدواج-مانند برادرش- عجیب و غریب توأم بود که دو تای آن به طلاق انجامید و آخرینش هم زندگی ای بود که هر چند گرم آغاز شد ولی با توجه به روحیات هر دو – اشرف و بوشهری- به شکلی غیر طبیعی ادامه یافت. ازدواج اول اشرف، ازدواجی به شکل کاملاً سنتی و بر خلاف ظاهر حکومت غربی ماب رضاشاه اجباری بود. یعنی دو جوان از دو خانواده مطرح و صاحب نام برای شمس و اشرف انتخاب شد. علی قوام برای شمس و فریدون جم برای اشرف. و البته جالب ترین این بخش هم مبادله این دو همسر به دستور رضاشاه و بنا به درخواست شمس دختر دردانه شاه بود! تغییر همسری که همواره مورد نکوهش و ناراحتی همه دوران زندگی اشرف بود. بدین لحاظ اشغال ایران به دست متفقین اگر برای همه ضرر داشت برای اشرف سودی فراوان داشت و آن خلاص شدن از این ازدواج اجباری بود. ازدواج دوم وی با فردی مصری به نام احمدشفیق بود که به یکباره و سریع انجام شد. ثمره آن دو فرزند علاوه بر فرزندش از علی قوام بود. اشرف خود همیشه از اینگونه ازدواجهای نامتعارفش یاد کرده و خود را چندان پای بند این گونه تعهدات سخت نمی بیند. چنانکه به هنگام جدایی از شفیق و پیوستنش به بوشهری به آن اشاره می کند: پس از تبعید و بیماری طولانیم به نظرم از اینکه دوباره در ایران پیش برادرم بودم چنان خوشحال بودم که خانه جدیدم همانطور که بود به نظرم خیلی عالی می آمد... پیش از ترک فرانسه، با مهدی[بوشهری] به تفاهم رسیدم: من از شفیق درخواست طلاق می کردم و هر چه زودتر با هم ازدواج می کردیم. علی ایزدی و اشرف پهلوی در بازید از یک مرکز اجتماعی وقتی با شفیق سخن از طلاق به میان آوردم او با طلاقی آرام و بی جنجال موافقت کرد به شرط آنکه چند سالی صبر کنیم تا بچه هایمان بزرگتر شوند. من هم قبول کردم. هیچ وقت مادر متعارفی نبوده ام، درست همانطور که هرگز همسر متعارفی هم نبوده ام. اما با این همه رابطه بسیار بسیار نزدیک و مهر آمیزی با بچه هایم داشته ام. چون احساس می کردم که همسری بوده ام که نتوانسته ام به ازدواج آن چنان توجه و مراقبتی را مبذول بدارم که هر ازدواجی برای پرو بال گرفتن و موفق بودن به آن نیاز دارد، وقتی شفیق گفت که اگر طلاق را به تعویق بیندازیم بچه ها کمتر صدمه می خورند، قبول کردم که حق با اوست. تأخیر در طلاق برایم دشوار بود، اما به نظرم کم کم داشتم درک می کردم که به خاطر انتخاب زندگی اجتماعی باید بهای آن را هم بپردازم...هرگز از خودم در آینه خوشم نیامده بود، حتی به رغم اینکه مردانی به من گفته بودند که جذاب هستم. همیشه در آرزوی چهره کسی دیگر بودم(دقیقاً نمی دانم چهره چه کسی)، پوست روشن تر و هیکلی بلندتر. همیشه خیال می کردم معدود آدمهایی دراین دنیا از نظر قد از من کوتاهتراند طوری که وقتی کسی را می دیدم که ریز نقش و کوتاهتر از من است کمی احساس رضایت می کردم. مهدی[بوشهری] به من گفت که من نقص ندارم، و چون او بهترین دوستم بود، مرا بر آن داشت که خودم را آدمی کم نقص ببینم...به عنوان زنی که همیشه درگیر و گرفتار کار است، در زندگی خصوصی ام سعی کرده ام آزاد باشم و راه خود را بروم. واضح است که چنین نگرشی با ازدواجهای بسیار موفق سازگار است. من جفتهایم را عوض کرده ام، پیر شده ام-اما عوض نشده ام. سومین ازدواج من نیز، پس از آغاز شبهه انگیز خود، کم کم نشانه هایی از تنگنا و دست انداز از خود بروز داد. در چند سال اول شوهرم سخت کوشید که زندگی اش را با برنامه پرتقلا و پر جنب و جوش من سازگار کند...باری، آن نوع سازگاری که مهدی در ابتدای ازدواجمان از خود نشان داده بود نتوانست به طور نامحدود ادامه یابد ومن بیشتر از آن به او احترام می گذاشتم که چنین کاری را از او بخواهم. لذا هر چندعمیقاً هر کدام زندگی جداگانه ای را برای خود در پیش گرفتیم. در عوض دوستان بسیار خوبی برای هم شده ایم. هر وقت امکان داشته باشد وقتمان را با هم می گذرانیم، و می دانیم که وقتی مشکلی پیش بیاید می توانیم به هم پناه بیاوریم. البته همسران اشرف، خصوصاً دو همسر آخرش از مزایای این ازدواج بهره کامل را بردند و در مشاغل حساس و پر آب و نانی مشغول کار شدند که می توانستند از همه معایب این شازده خودسر چشم پوشی کنند. همانطور که گفته شد اشرف که دستش را در سیاست کوتاه می دید در یک سری کارهای خیریه و اجتماعی از قبیل سازمانهای زنان و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و نهایتاً تأسیس بنیاد اشرف پهلوی متمرکز کرد. سازمانها و اعمالی عوام پسندی که هیچگاه از چشم شاه دور نبود و در بسیاری از مواقع شاه در تنهایی خود همراه وزیر دربارش از آن به تمسخر و کنایه یاد می کرد. هر چند که بنا به نوشته های علم هیچگاه کار جدی ای در خصوص جلوگیری از این اعمال از سوی شاه انجام نگرفت. یک بار که شاه از دست اشرف شکار شده بود، اسدالله علم وادار به اینگونه نوشتن شد: “نسبت به امور والاحضرت شاهدخت اشرف دستور سختگیری شدید صادر فرمودند. یقین دارم والاحضرت سخت برخواهند آشفت. اگر خودکشی نکند خوب است. چون اخیراً هم کسالت عصبی پیدا کرده اند وحشت دارم ولی چاره نیست. بیچاره شاه می فرمودند، این خواهر و برادران من همه هر کدام یک نقص دارند. عرض کردم، خدا به آنها نقص داده که شما را کامل کند و درست می گفتم، تعارف نبود.” کیش، اشرف و محمدجعفر بهبهانیان وی حتی پای فراتر نهاد و با کمک برادر تاجدارش به سازمان ملل رفت و رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر شد و همواره از سوی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای خاورمیانه به دفاع از آزادیهای سیاسی و حقوق اولیه انسانها زد. کار کمیک و خنده آور که مورد تمسخر بسیاری از روزنامه ها و مجلات غیر وابسته غربی را فراهم می کرد. هر چند شاه با بسیاری از این ادا بازیهای اشرف به ظاهر مخالفت می کرد ولی به نظر می رسد از اینکه فردی از خاندان پهلوی که نامشان به بدنامی در حقوق اولیه انسانها شهره اند بتواند در سازمانهای مختلف بین المللی به دفاع از آنان بپردازد و شاه به کمک این راه برای خود کسب وجهه ای نماید تا حفظ ظاهر نماید، ولی چه سود که اشرف با بلند پروازیهایش که گاه به شوخی می ماند پای از گلیم حد و حدود خود بیرون می کرد و حتی شاه را هم وادار به عصبانیت می نمود. به عنوان مثال زمانی که اشرف داعیه ریاست بر مجمع عمومی سازمان ملل را داشت و در این راه شکست خورد خواستار نمایندگی دائمی ایران در این سازمان شد، بحثی چنین بین شاه و علم درگرفت: از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کله اش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب بشود. شاه گفت:این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانه تر می شود...حرص و آزش برای مال اندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاه طلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی می کردم، ولی چون خواهر من است خیال می کند می تواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاه طلبیهای او حقیقتاً نامعقول است. دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. زنان دربار؛ از راست: فاطمه، اشرف، فرح دیبا، فریده دیبا، شمس و شهناز پهلوی ولی به هر روی اشرف با همه این به ظاهر ناملایمتی برادر کارهای خود را به پیش می راند و برادر با همه غرولندش در حضور علم مجبور به اجابت بسیاری از خواسته های وی می شد. اعمال و رفتار اشرف در اروپا و در محافل داخلی بین مردم وسیاستمداران چنان آشکار بود که گاه این اخبار با درج شدنشان در مطبوعات غربی جنجالی برای حکومت ایران به پا می کرد که دود آن هم مسلماً بیشتر به چشم شاه می رفت.چنانکه چندین بار جنجالهای مختلف در اروپا نام ایران و اشرف را بارها بر سر زبانها و تیتر اول مطبوعات کرد. اخباری که به ندرت با سانسور داخلی ایران به گوش مردم می رسید ولی همه سردمداران از این گونه وقایع اطلاعات کاملی داشتند. در سال 57که مجدد موج اعتراضات مردمی در کشور شدت گرفت برای بار دوم اشرف به نوک تیز تبلیغ مخالفان نظام پهلوی تبدیل شد. نوک تیزی که به هدف اصابت کرد و همه می دانستند این هدف پاشنه آشیل شاه است. شاه هم این را خوب می دانست و حفظ نظامش از اوجب واجباتش بود، چنانکه اشرف خود می نویسد:”آخرین باری که ایران را دیدم اوت 1978[مرداد57]بود. از کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم.” این بار نه یک مخالف شاه دستور به خروج وی از ایران داد- چنانکه مصدق این کار را در دهه سی کرده بود- بلکه به دستور نزدیک ترین فرد به خود مجبور به این کار شد. وی آخرین منظره ای که در ایران دید اینگونه بود: وقتی از بالای بنای یادبود شهیاد پرواز می کردم، دیدم که یک گوشه ای آن پایین کاملاً سیاه است، لحظه ای بعد متوجه شدم که این توده سیاه توده ای از زنان ایران است، زنانی که به یکی از بالاترین سطوح آزادی در خاورمیانه دست یافته بودند. در اینجا همان چادر مشکی هایی را سر کرده بودند که مادر بزرگهاشان در مراسم عزاداریها به سر می کردند. فکر کردم، خدایا، کار به اینجا رسیده است؟ برای من این صحنه به دیدن کودکی می مانست که بزرگش کرده بودم و اکنون ناگهان بیمار شده و رو به مرگ است. نصب نشان بر سینه برادر سال 57 نیویورک میزبان تتمه زندگی اشرف بود و او در 37 سالی که در این شهر زندگی کرد شاهد مرگ آخرین فرزندان رضاشاه-البته بجز غلامرضا- بود. منابع 1-پهلوی، اشرف. چهره هایی در یک آئینه. تهران، فرزان روز، 1377٫ 2-حدیدی، مختار. پهلویها. تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.1391٫ ج2٫ 3٫علم، اسدالله. یادداشتهای علم. تهران، مازیار، 1387٫ج6و7٫ Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
پایان تراژدی تهران
آتلیه ی نقاشی بهرام دبیری جای خوبی است برای نشستن، گپ زدن و گفت وگو، حتی اگر موضوع گفت وگو ربطی به هنر و نقاشی نداشته باشد که البته این گفتگو داشت. اگر چه محور گفتگو شهر بی هویت شده ای تهران بود و این که در این به اصطلاح کلان شهر (که من دنگال شهر می خوانمش) هیچ حسی از زیبایی لطافتی که در فرهنگ و هنر ایران نهفته است وجود ندارد. شهری که درجایی از گذشته گم شده و به جای آن هیولایی از آهن و سیمان و شیشه برآمده است بی هیچ چشم اندازی از هنر و زیبایی و مهر. ...
ونگر: مربی نتیجه گرا را مربی بی هنر می دانم!/ فرگوسن هیچ گاه غرق در موفقیت نمی شد
آورده است. آرسنال اما 12 سالی می شود که در حسرت قهرمانی در لیگ برتر است و همین مسئله کاسه صبر هواداران این تیم لندنی را به لب رسانده است. ونگر که در این فصل تیمش یکی از مدعیان اصلی قهرمانی در لیگ برتر به شمار می رود، با مجله فرانسوی اسپورتس اَند استایل اکیپ مصاحبه ای متفاوت انجام داده و اظهارات جالبی داشته است. * گذراندن یک روز خوب در ورزشگاه امارت ظاهراً دیگر خیلی شباهتی به ...
مهراوه شریفی نیا؛ قبل از کیمیا، بعد از کیمیا (2)
دوم) اتوبان صدر افتتاح شده بود و داشتم می مردم که تهرانم نیستم و ندیده ام تا اینکه یک اتفاق افتاد و من دو روز آف خوردم و اجازه گرفتم به تهران بیایم. به همه دوستانم هم زنگ زدم گفتم به همان رستورانی که همیشه می رویم بیایند. همه هم واقعا آمدند. روز بعد هم من را بردند پل صدر را دیدم. همان روز هم برف آمد. خیلی خوشحال شدم. فکر می کردم چون آبادان هستم برف نمی بینم. واقعا چه می کردید که در ...
نخستین تمرین خونه به خونه با مربی سابق پرسپولیس
' سرمربی سابق این تیم هستند که به مس کرمان پیوست. مسئولان باشگاه خونه به خونه مازندران همچنین در ادامه هزینه های و شوک های پی درپی به هواداران ، ' علی کریمی ' اسطوره پرسپولیس را به عنوان مشاور فنی مدیرعامل این باشگاه انتخاب کردند که با موافقت کریمی نیز همراه بود. ' مسعود مومنی' نیز به عنوان مربی بدنساز به طور رسمی کار خود را در باشگاه خونه به خونه آغاز کرد. تیم پرطرفدار ...
نانوایی که به نیازمندان نان رایگان می دهد
تری تصمیم می گیرد به همه نیازمندان و در راه ماندگان، نان رایگان بدهد: نانوایی پدرم در پیچ شمیران بود. از همان نانوایی این سنت را به راه انداختم که به نیازمندان نان رایگان بدهم. بعد از آن هم که خودم به شکل مستقل در اینجا نانوایی زدم این نیتم را ادامه دادم. این نانوای خیر تمام تلاش خود را می کند تا علاوه بر آنکه روزی خودش حلال باشد نان سالم و با کیفیت هم به دست مردم بدهد و با اخلاق خوبش مشتری های ثابت ...
حمید درخشان دوباره سرمربی شد
علی را خودم به عنوان مشاور پیشنهاد دادم. خوشحالم که او قبول کرد با ما کار کند. من در دوره ای که در پرسپولیس بودم هم دوست داشتم کریمی کنارمان باشد اما به هر حال آن زمان شرایط مهیا نشد. امیدوارم دست به دست یکدیگر دهیم و به هدفی که داریم برسیم. درباره خونه به خونه گفته می شود دست اندرکاران این تیم استقلالی هستند. درخشان در این باره می گوید: اینجا همه یک هدف دارند و آن هم موفقیت خونه به ...
هفت چهره در بهار!
پسته را داخل ظرف برگرداندم. از آن سال به بعد، همیشه قبل از این که به آن جا برویم، پدرم همه جور خوراکی برایمان می خرید و ما می خوردیم و یادآوری می کرد در خانه ی بزرگ خاندان چیزی نخوریم. البته فکر می کنم این رفتار به دلیل جایگاه این خانواده بود که رفت و آمد زیادی داشتند و باید خوراکی هایشان را تا آخر عید نگه می داشتند. خاطره ی دیگری از یکی از چهارشنبه سوری ها دارم که مادرم بیمار ...
آزمون: قرار بود پژمان شوم نه سردار!/ روسیه مثل شیراز است
برای روبین کازان بازی کرد. استعدادی شگرف از یک بازیکن شگفت انگیز و درخشش در سرمای روسیه. حالا او یک ستاره است، ستاره ای که جا پای بزرگان گذاشته و حالا همه دوست دارند بدانند که ستاره امروز چه گذشته ای داشته و از کجا آمده. نخستین واکاوی در زندگی سردار از اسم او آغاز می شود. اسمی جالب که شاید در ایران مرسوم نباشد. او درباره ریشه اسمش و دلایل نامگذاری اش به سردار می گوید: اسمم را پدربزرگم ...
درخشان : برای کمک آمده ام | نمی دانم چرا دوست دارند قلعه نویی ر ا اذیت کنند
در بابل این تیم هواداران خوبی را پیدا کرده است. ما در ادامه راه هم به این هوادران نیاز داریم. امیدوارم یاریمان کنند تا بتوانیم آنها را در پایان فصل خوشحال کنیم.شهر بابل تا کنون در لیگ برتر تیم نداشته و به همین خاطر همه مسئولان شهری در تلاش هستند تا یک صعود بزرگ انجام شود. سرمربی خونه به خونه درباره اینکه گفته می شود انتقالش به این باشگاه از طریق امیر قلعه نویی انجام شده عنوان کرد: ...
علی کریمی مشاور تیم خونه به خونه بابل شد / عزم جدی بابلی ها برای صعود به لیگ برتر
وارش نیوز: شماره هشت محبوب پرسپولیسی ها از این پس به عنوان مشاور در تیم خونه به خونه فعالیت خواهد کرد. به گزارش وارش نیوز، علی کریمی بعد از مدت ها دوری از فوتبال و هیاهوی مربوط به آن، به عنوان مشاور مالک باشگاه خونه به خونه در امور فنی کار خود را آغاز کرد. خونه به خونه که یکی از مدعیان صعود به لیگ برتر محسوب می شود از امروز با حمید درخشان به عنوان سرمربی این تیم کار خود را ...
سینا عشوری: کارت معافیتم جعلی نبود
به گزارش مشرق، سینا عشوری جزو نخستین بازیکنانی است که در ماجرای معروف ابطال کارت های معافیت سربازی، کارت معافیتش باطل شده و نتوانست به فوتبال خود ادامه بدهد. وی که پس از این اتفاق به همراه علی حمودی و شجاع خلیل زاده برای گذراندن خدمت مقدس سربازی خود به تیم تراکتورسازی آمده بود، برای نیم فصل [...] به گزارش مشرق، سینا عشوری جزو نخستین بازیکنانی است که در ماجرای معروف ابطال کارت های معافیت سربازی، کارت معافیتش باطل شده و نتوانست به فوتبال خود ادامه بدهد. وی که پس از این اتفاق به همراه علی حمودی و شجاع خلیل زاده برای گذراندن خدمت مقدس سربازی خود به تیم تراکتورسازی آمده بود، برای نیم فصل دوم لیگ چهاردهم، در این تیم نیز اجازه بازی پیدا نکرد. با بیشتر شدن تعداد بازیکنانی که کارت معافیت آنان جعلی شناخته شده بود، او برای لیگ پانزدهم مجوز همراهی تیم تراکتورسازی را گرفته و توانست از ابتدای فصل برای این تیم به میدان برود. درحالی که بسیاری از بازیکنان تیم تراکتورسازی معتقدند که وی بامزه ترین بازیکن این تیم محسوب می شود، خود این بازیکن با رد کردن این مسئله، اعتقاد دارد که بامزه بودن مهم نیست و آدم باید تودل برو باشد. عشوری که معتقد است معافیتی که گرفته بود، هیچ مشکلی نداشت و مسئولان به اشتباه کارت معافیت او را جعلی تشخیص داده بودند، در گفت وگوی نوروزی در مورد اتفاقات سال 94، عدم قهرمانی تراکتورسازان در لیگ چهاردهم، اتفاقات عجیب بازی با نفت تهران و تجربه همکاری با امیر قلعه نویی، صحبت های جالبی را انجام داده است که در ادامه می خوانید: سال 94 برای تو چطور گذشت؟ متأسفانه سال 94 به خاطر مشکلاتی که برای معافیت سربازی ام پیش آمد و نتوانستم فوتبال بازی کنم سال خیلی سختی برای من بود و من در این سال سخت ترین دوران زندگی خود را پشت سر گذاشتم که امیدوارم سال 95 سال خوبی برایم باشد و بتوانم ناکامی های خود را جبران کنم. همچنین در سال 95، ابتدا برای مردم و سپس برای مردم سلامتی را آرزو می کنم چون هیچ نعمتی بالاتر از آن وجود ندارد.برای شفای همه مریض ها دعا می کنم که امیدوارم هیچ یک از مردم ایران دشمن به شاد نشوند و من نیز جلوی پدر و مادرم رو سفید باشم. کارت معافیتی که گرفته بودید واقعاً جعلی بود؟ نه، من هنوز هم سر حرف خودم هستم و می گویم که کارت معافیتی که گرفته بودم هیچ ایرادی نداشت.من 3 دوره کمیسیون رفته بودم و معافیت گرفته بودم اما در هر صورت یک اشتباهی بود که انجام شد و کارت معافیت من نیز همانند اکثر فوتبالیست ها باطل شد. به خاطر چه موضوعی معافیت گرفته بودید؟ به هرحال سر یک موضوعی معافیت گرفته بودم که الآن دیگر نمی خواهم به گذشته برگشته و دوباره موضوع را باز کنم. بعد هم که به تراکتورسازی آمدید؛ تراکتورسازی که در آن مقطع زمانی رسول خطیبی سرمربیگری اش را بر عهده داشت. من با آن تیم تمرین کرده بودم.تیم، واقعاً تیم خوب و دوست داشتی بود که حتی می توانست به مقام قهرمانی نیز دست پیدا کند اما نمی دانم در بازی آخر مقابل نفت تهران چه اتفاقاتی رخ داد که تراکتورسازی قهرمانی را به آن شکل از دست داد. اینکه یک تیم با نتیجه 3 بر یک از حریف خود پیش باشد و بعد 2 گل دریافت کرده و بازی را مساوی ببیند، جای بحث دارد. در بازی مقابل نفت چه کسی برای اولین بار گفت که بازی سپاهان مساوی است؟ در آن دیدار من در استادیوم حضور داشتم و واقعاً نمی دانم چه اتفاقی افتاد که آن فجایع رخ داد اما تا جایی که من یادم می آید نخستین بار هواداران گفتند که بازی سپاهان مساوی است. عملکرد امسال تیم تراکتورسازی را تا اینجای کار چطور ارزیابی می کنی؟ تیم ما تا این لحظه نتایج نسبتاً خوبی کسب کرده است و با آمدن امیر قلعه نویی نیز هم در لیگ قهرمانان آسیا و هم در لیگ برتر، روند رو به رشدی را سپری می کند. تیم ما بازی های سختی را پیش رو دارد اما می تواند در ادامه لیگ برتر حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد که امیدوارم بتواند در ادامه لیگ نیز موفق ظاهرشده و نتایجی در خور نام و شأن آذربایجان کسب کند. امسال تجربه همکاری با امیر قلعه نویی را پیدا کرده اید.درباره او برایمان بگوید. قلعه نویی دیگری نیازی ندارد که من بخواهم از او تعریف یا حتی انتقاد بکنم.امیر قلعه نویی یک مرد بزرگی است که کار کردن با وی افتخاری بزرگ برای هر بازیکن محسوب می شود که من هم از این که تجربه کار کردن با او را پیدا کردم، خوشحالم. من تا جایی که می توانم در ساختن تیم رؤیایی تراکتورسازی به او کمک می کنم و امیدوارم او نیز به من کمک کند تا دست به دست هم داده و تراکتورسازی را دوباره به روزهای اوج خود بازگردانیم. درست است که می گویند قلعه نویی بعدازاینکه تیمش نتیجه نمی گیرد، با برخی الفاظ رکیک به بازیکنان خود انتقاد می کند؟ نمی دانم برخی ها چطور این حرف ها را می زنند اما من تا کنون نه چنین چیزی دیده و نه شنیده ام. فکر می کنید در سال 95 چه اتفاقی برایت بی افتد؟ من همه تلاشم را می کنم که سال 95 برایم بهترین سال باشد که در آن بتوانم جلوی مردم، بازیکنان و مربیان خود روسفید شده و به قول معروف دشمن شاد نشوم. آن طور که هم بازی هایت می گویند تو و شجاع خلیل زاده بامزه ترین بازیکنان تراکتورسازی هستید؛ این موضوع صحت دارد؟ بامزه بودن مهم نیست.آدم اصطلاحاً باید تودل برو باشد و به دل مردم بنشید. شما تودل برو هستید؟ نمی دانم، این را باید از سایر بازیکنان تیم بپرسید اما تا آنجایی که خودم اطلاع دارم، بله! من خیلی هم تودل برو هستم. محمد ایران پوریان اعتقاد دارد که بی مزه ترین بازیکن تراکتورسازی هستید. فکر می کنم چون من در یکی از مصاحبه هایم او را بی مزه ترین بازیکن تیم خطاب کرده بودم، وی با این کار می خواهد تلافی بکند. چه اهدافی برای سال 95 سال دارید؟ تمام تلاشم را می کنم که اشتباهات گذشته خود را تکرار نکرده و سالی سرشار از موفقیت را در زندگی شخصی و ورزشی خود داشته باشم. چند کلمه می گویم و از تو می خواهم اولین چیزی که با شنیدن این کلمات به ذهنت می رسد را برایمان بگویی. – ایران افتخار – تبریز غیرت -آذربایجان یاشاسین – تراکتورسازی کبیر -هواداران دوست داشتنی -استادیوم یادگار امام قلعه مرگ -امیر قلعه نویی ژنرال -تونی اولیویرا پیرمرد خسته یک پیام نوروزی به مردم بدهید. فقط می توانم به زبان شیرین ترکی به آنان بگویم:بایرامیز مبارک اولسون (عیدتان مبارک باشد) . Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...