سایر منابع:
سایر خبرها
کوچک سنگرشان، میان نی ها کمین کردیم. یک بی سیمچی و دو مرد تنومند دیگر، زیر سایبانی از نی ها، منتظرانه نشسته بودند رو به رویشان را می پاییدند. روح شان خبر نداشت که ما آن ها را زیر نظر داریم. کجا رو بزنم بچه ها طوری شون نشه؟ قایق، قایق شون رو بزن! بَه، چه عجب به حرف اومدی... پَه قهر نیستی مگه؟ به مسعود اخم کردم و رویم را برگرداندم. یا خدا به امید تو. مسعود آرپی جی ...