سایر منابع:
سایر خبرها
چگونه با پدرت آشنا شدم؟!/ نامه آخر
بیدار شد و بعد از عروسی دختر عموی ترشیده اش دلش شوهر خواست. تا اینجایش درست است اما مادرت یک روز قبل را جا انداخته و از روز دوم برایت تعریف کرده. درواقع یک روز قبل از نامه اولی که برایت نوشته و ماجراهای بهروز و زن عموی صفورای بادکرده اش، قصه من و مادرت شروع شده بود. توی همان عروسی بی سر و ته بود که همدیگر را دیدیم. مادرت موهای فرفری و آشفته اش را روی سرش پف داده بود و با آن قد و هیکلش از زیر دامن ...
روایت همکار معلم فداکار از روز حادثه
.... خیلی سریع اتفاق افتاد. خیلی سریع، درست مثل همان گردبادی که در یک لحظه به مدرسه نزدیک شد و دیوار خرابه دو متری نزدیک محوطه مدرسه را لرزاند. این دیوار متعلق به خانه روستایی متروکی بوده که سال هاست به حال خودش رها شده. در هوای بهاری روز حادثه سه دانش آموز در سایه زیر دیوار مشغول بازی بودند که ناگهان توفانی بهاری که در آن منطقه زیاد رخ می دهد، به وقوع پیوست. دیوار شروع به ...
هنوز مزه ی نوجوانی زیر زبانم است!
است شب ژنرال ها را در نوروز دیدیم. عکس: مهبد فروزان این خانه ی عروسک که امروز در آن هستیم چه طور ساخته شد؟ [با خنده] ما که نساختیمش، این ساختمان صدسال پیش ساخته شده! راستش از نظر من هرصنف هنری، باید جایی برای خودش داشته باشد. بچه های نمایش عروسکی هم سال ها آرزو داشتند که جایی داشته باشند تا بتوانند دور هم جمع شوند. بعد از سال ها که فریاد زدیم ما ...
مرگ وحشتناک دو کودک در واژگونی ظرف آب جوش
اند و پزشکان درحال انجام معاینات تخصصی روی آنها هستند. همان لحظه ورود ماموران در بیمارستان پدر کودکان که به شدت شوکه شده بود، در مورد علت سوختگی فرزندانش گفت: ما ساکن شهر سنگ باقرشهر هستیم. آن روز من سر کار بودم که همسرم تماس گرفت و درحالی که به شدت گریه می کرد، گفت که قابلمه آب جوش روی کودکانمان ریخته و آنها دچار سوختگی شده اند. من هم خیلی زود خودم را به بیمارستان رساندم و متوجه شدم که ...
فرهنگ در رسانه
... جشن خانه موسیقی درحال برگزاری بود. خودم رفتم و گفتم که این آلبوم را ما خواندیم. هیچ کس بعد از آن به ما نگفت این آلبومی که چند نسخه اش را برای ما آوردی اصلا به درد هم نمی خورد و برو دنبال بقالی. جشن خانه موسیقی برگزار شد و این استاد به آن استاد جایزه داد و برعکس. من به خودم گفتم ما با چه عشقی این کار را انجام دادیم و رفتیم کار را به خانه موسیقی دادیم. من توقع داشتم یک نفر با من تماس بگیرد و ...
اعتیاد یک زن به تلگرام جنایت آفرید
که ماجرا به اینجا ختم شود. فورا خود را به خانه رساندم و با جسد مادرم که کف سالن افتاده بود روبه رو شدم. روی شکم مادرم نامه ای بود که پدرم آن را خطاب به من نوشته بود. متن نامه این بود: این روزها مادرت اصلا اهمیتی به من نمی دهد و مدام درحال چت با گوشی موبایلش است، من هم عصبی شدم و در درگیری او را کشتم. من همسرم را کشته ام مرد 41ساله پس از قتل و نوشتن نامه به پسرش، فرار کرده بود ...
پشت سر شیخ نذیر من نماز می خواندند
می خورد و او دمَر روی زمین می افتد. بچه ها همان لحظه نذیر را داخل پتو می گذارند و به عقب می برند. بعد برای اینکه مشکلی پیش نیاید جیب ها و درجه هایش را با تیغ پاره می کنند تا اگر دست دشمن افتاد متوجه چیزی نشوند. درجه اش ستوان 2 بود و تحت امر لشکر 88 خراسان خدمت می کرد و مسئولیتی در جبهه داشت. پس شهید مسئولیت فرماندهی به عهده داشت؟ بله، خدا را شکر دشمن این موضوع را نفهمید. چون ...
گفت وگو اختصاصی با قاتلی که دختری را مثله کرد / از هیتلر بدترم!
دوست می تونستم بپذیرم اما به عنوان کسی که شریک زندگیم بود نمی تونستم بپذیرم. -چرا وقتی این خانم رو نمی خواستید به طور کامل از زندگیش نرفتی؟ آزاده هیچ وقت من رو به عنوان حساب بانکی نگاه نمی کرد. -روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ پنجشنبه قرار شد به یاد قدیما صبح زود با هم کله پزی برویم. من با خانواده اش هم رفت و آمد داشتم اما یک شب هم خانه شان نماندم. ...
گفتگو با یکی از اولین کارمندان وزارت پست و تلگراف/ کفائی: بیرجند جزو اولین شهرهایی بود که تلفن داشت
... وی تصریح کرد: بیرجند جزو اولین شهرها بود و حتی شهرهای تربت و زاهدان و بسیاری شهرهای دیگر، بعد از بیرجند تلفن دار شدند. کفائی خاطرنشان کرد: در گذشته مردم با 118 تماس می گرفتند و در آنجا تلفن به محلی که مردم می خواستند از طریق فیش وصل می شد. وی گفت: یادم هست در گذشته حدود 50 شماره تلفن در بیرجند موجود بود که بعدها افزایش یافت. کفائی یادآور شد: همسرم نیز در این ...
قاتل سحرخیز صحنه جرم را بازسازی کرد
متوجه شدم، فوت کرده است. خیلی ترسیده بودم و فکرم به جایی نمی رسید تا اینکه به طرف خانه ام در ایوانکی رانندگی کردم. جسد را به داخل خانه بردم و مثله کردم. بعد دست ها و پاها را داخل یک کیسه مشکی زباله و نیم تنه را داخل کیسه دیگری گذاشتم. اول خواستم کیسه ها را در بیابان های ایوانکی بیندازم، اما تصمیم خود را عوض کردم. دوباره راهی تهران شدم و به طرف خیابان کردستان رانندگی کردم. نبش خیابان 21 بود که کیسه ها را داخل سطل زباله انداختم و به خانه رفتم. متهم پس از تحقیقات تکمیلی، چند روز قبل صحنه حادثه را بازسازی کرد. تحقیقات درباره این حادثه از سوی کارآگاهان ادامه دارد. ...
چه کسانی باغ های شهر تهران را نابود می کنند
پایگاه خبری تحلیلی تازه (tazehnews.com) : ، محمد حقانی در جلسه علنی شورای شهر تهران با اشاره به قطع درخت در محله دروس در ایام نوروز گفت: قطع درخت بسیار بد است و کتمان کردن، از آن بدتر که توسط مسئولان شهرداری اتفاق افتاد. وی ادامه داد: در ایام نوروز زمانی که در اصفهان بودم گزارش شد که تعدادی درخت در ملکی به آدرس بلوار شهرزاد، بن بست افخم، پلاک یک قطع شده است. در این آدرس دو ...
آیا باغ های شهر تهران نابود می شود؟/ شهرداری: هیچ باغی تخریب نمی شود/ حقانی: شهری که به باغ شهر مشهور ...
به گزارش حوزه شهری تهران پرس ، محمد حقانی در جلسه علنی شورای شهر تهران با اشاره به قطع درخت در محله دروس در ایام نوروز گفت: قطع درخت بسیار بد است و کتمان کردن، از آن بدتر که توسط مسئولان شهرداری اتفاق افتاد. او ادامه داد: در ایام نوروز زمانی که در اصفهان بودم گزارش شد که تعدادی درخت در ملکی به آدرس بلوار شهرزاد، بن بست افخم، پلاک یک قطع شده است. در این آدرس دو پلاک وجود دارد در ملک ...
سه موردی که به فرموده امام جواد (ع) انسان به آن محتاج است
آخوند امضا کرد. شریح قاضی حکم قتل امام حسین (ع) را امضا کرد و ایشان را خارجی خواند. سه برادر بودند که خیلی انقلابی و امام حسینی بودند. یکی از این برادران خیلی به بنده علاقه مند بود و دامادش هم مداح بود. یک بار در فتنه ها از زندان مرخصی گرفته بود و نزد من آمد. بعدا که جویا شدم، متوجه شدم که ایشان در مجالس فتنه گران و حتی زندان نیز پشت سر مقام معظم رهبری حرف می زد. ما باید محرم امام حسین ...
سخنان پایانی شهید صدر به شاگردانش در کلاس درس
بخش کوچکی از این خیال و وهم باشد. *زهد و ساده زیستی صدر از آغاز طلبگی دچار فقر و تنگدستی بود. حتی هنگامی هم که ازدواج کرد، تمکن مالی چندانی نداشت. خودش می گوید: در روزگار تحصیل، در فقر شدید زندگی می کردم. با این حال، صبح که از خواب بر می خاستم، چنان مشغول تحصیل و مطالعه می شدم که همه چیز را از یاد می بردم، آنگاه که خانواده غذا درخواست می کردند، تازه سرگردان می شدم که چه کنم ...
اسلحه ای که برایم امنیت نیاورد!
به داخل کیف هل دادم شلیک شد. وقتی به خود آمدم متوجه شدم شهره روی زمین افتاده و گلوله به سرش اصابت کرده است .داشت از سرش خون می آمد، مات و مبهوت شده بودم فقط بعد از اینکه به خودم امدم به فکرم رسید که یک جوری صحنه را به هم بریزم که انگار سرقتی اتفاق افتاده اتاق ها را به هم ریختم، لباسهای داخل کمد را بیرون ریختم، کشوها را نامرتب کردم و یک لحظه چشمم به طلاهای شهره افتاد و برای اینکه کسی شک نکند آنها ...
صندلی داغ طرفداری: حامد جباری؛ از ضجه برای گل ویلتورد در روتردام تا شیطان سرخی که برای مرسی سایدی ها ...
.... از بعد از اون موقع بود که من نظم کارم کاملاً رفت بالا و همه چی برام خیلی خیلی جدی تر شد. خیلی جدی تر. همونطور دیگه ادامه دادم، یه مدت مسئول ستون نویسندگان بودم و از شهریور پارسال هم غیبم زد که ایشالا اردیبهشت برمی گردم. گفتم از این روزهایت بگو . ترم آخر دانشگاهم بود. یه نیازی داشتم به فراغت از همه دنیا. احساسی صحبت نمی کنم. بحثم سر یه نیاز روحیه. به شخصیتم برمی گرده، آخه من درون گرام ...
گفتگو با بازیگر سریال شهرزاد و همسرش+تصاویر
برسم چون همیشه درگیر کارهای بازیگری بوده ام و برای تمرین وقت نگذاشته ام. گیتار را تا مراحل خوبی پیش رفته بودم اما مجبور شدم آن را کنار بگذارم چون وقتی شما مشغول یادگیری نواختن یک ساز می شوید باید برایش وقت بگذارید و تمرین کنید. با یک روز یا دو روز کلاس رفتن در هفته کسی ساز زدن یاد نمی گیرد و باید حداقل سه ساعت در روز تمرین کرد. به نظرم استعدادم در زمینه موسیقی خوب است و اگر ادامه می دادم شاید می ...
پیامک های دریافتی 1395/01/17
3750...0915:سلام .خدا قوت .من یک سربازمعلمم .افرادی مثل من 2سال در خدمت عشایر وروستاهای کشورمان اند. که این مدت یک تجربه برای ما دارد که نیروهای جدید ازآن محروم اند از مسئولین بپرسین چرا ماراجذب نمیکنند . مدرک من لیسانس .عاشق حرفه معلمی شدم 4251...0912:سلام :خسته نباشید بنده روز اول کاری یعنی 14 فروردین در جاده قدیم کرج بعد از ایران خودرو دقیقا لاین وسط تند رو در حرکت بودم که ...
بهترین هدیه ازدواجی که از پدر شهیدم گرفتم!
پدر من هم همراهشون باشه به سمت ماشین می رفتم، اما ناامید و دست خالی برمی گشتم. به هر حال 9 سال چشم انتظاری به هر سختی که بود گذشت. روزها پشت سرم هم گذشت تا اینکه در سال 86 از طرف نیروی انتظامی که 5 سالی بود در آنجا مشغول به خدمت شده بودم به اردوی راهیان نور دعوت شدم و به همراه همسرم راهی این سفر معنوی شدیم. وقتی به شلمچه رسیدیم حال و هوای عجیبی داشتم که یک اتفاق شیرین و البته باور ...
جنگل های ایران در حال عقب نشینی هستند-حمید طراوتی*
گاهی دیگران او را کمک می کنند. هنگامی که وارد خانه شدم یک چیز مرا بسیار متعجب کرد. خانه ساده ای بود با دیوار های گلی و گچ شده و اتاق هایی ساده و بدون وسیله که در کف اتاق ها چند زیلو بود اما تعجب آور آن بود که در این خانه یک ال سی دی، چند موبایل یک دستگاه دی وی دی، و یک ضبط صوت بزرگ وجود داشت. تمام طاقچه پر از سی دی و عکس هنرپیشگان سینما و فوتبالیست ها بود. چند نفر از ساکنین خانه موتور سیکلت ...
روایتی از یک کلاهبرداری به نام صحنه زنی
پیش در زندان بودم. (اصل حکم زندانش را از جیبش بیرون می آورد. سه ماه حبس به همراه 74 ضربه شلاق به جرم عربده کشی و شکستن شیشه خودروها و ...) راننده: من البته اهل خلاف نیستم. این یک بار هم اتفاقی شد. ولی بچه محل های ما همه اهل خلافند. توی محل ما هیچ کس کار ندارد. همه در قهوه خانه می نشینیم. من بهترین پسر محل هستم که مسافرکشی می کنم. بقیه همه اهل خلافند. یعنی دزدی و ...
تکذیب توئیتر موشکی هاشمی
...> مرد جوان که همسرش را به خاطر عضویت در گروه های تلگرامی به قتل رسانده بود، پس از 18 روز زندگی مخفیانه با مراجعه به پلیس آگاهی تسلیم شد. متهم به قتل در دست نوشته ای انگیزه اش از قتل همسر خود را اعلام کرده بود. سیاوش درباره انگیزه جنایت و قتل همسرش گفت: من کارگر خدماتی یک درمانگاه بودم و همسرم نیز برای نگهداری و رسیدگی به امور یک زوج سالخورده در خانه آنها کار می کرد. 25 سال با هم زندگی مشترک داشتیم ...
محمود دولت آبادی: کلنل در دوره روحانی جعل شد
آورد عمری را گذرانیده ام. متاسفم که نتوانستم پاسخ لطف ایشان را بدهم. بنا بود که سفری به مازندران- ساری- داشته باشم که یک سفر کاملا رسمی بود به دعوت خانه فرهنگ شهرداری ساری و توافق جمیع نهادهای رسمی- امنیتی شهر که از آنجا بروم مشهد و سپس بروم سبزوار. آماده رفتن می شدم که خبر دادند کسانی ریخته اند و پوسترهای مربوطه را پایه کرده اند و اینکه فلانی نباید بیاید ساری! طبعا سفر مشهد و سبزوار ...
محمد از نظر رفتار و گفتار نمونه بود
نامه نوشته بود و گفته بود اگر رفتم حلالم کنید. وی تصریح کرد: برای آخرین بار که عازم جبهه شد من با او خداحافظی نکردم، زمانی که از خانه بیرون رفت، احساس کردم نکند دیگر او را نبینم به دنبالش دویدم، زمانی که به محل اعزام نیروها رسیدم هر چه نگاه کردم او را ندیدم زمانی که برگشتم تلفن زد و گفت مادر کاری با من داشتی آمده بودی آنجا و من گفتم خواستم خداحافظی کنم. مادر شهید "خراطی" با اشاره به ...
اخبار حوادث
. آن روز من سر کار بودم که همسرم تماس گرفت و مدعی شد قابلمه آب جوش روی کودکان واژگون و آنها دچار سوختگی شدند. در ادامه تحقیقات از مادر کودک آغاز شد. زن جوان در مورد علت سوختگی فرزندانش گفت: برای شستن لباسها آب روی اجاق گاز گذاشتم و متوجه شدم چند پیام برایم در برنامه موبایل آمده است. به دلیل اینکه سه فرزندم با هم مشغول بازی بودم من هم مشغول بررسی پیام ها شدم اما دقایقی بعد با سرو صدای کودکانم ...
سیری در ادب عاشورایی و نگاهی به تجلی آن در ادبیات انقلاب اسلامی
للقیامة تهتف[37] (دنیا در جوانب عزاداریها کرد و آنجا، تشنگان[مکتبت] تا قیامت تو را فریاد خواهند زد). طبری، شعری را از عبیدالله بن حر شاعری از توابین نقل می کند که در آن آمده است: فیالک حسرة مادمت حیاً تردد بین حلقی والتراقی[38] (افسوس که تا زنده ام حسرت شرکت در قیام حسین(ع)[که خویشتن را از آن محروم ساختم] هماره بین کام و گلوگاهم در رفت و آمد است). سلیمان بن قتّه بعد ...
فرمان امام را لبیک گفتم/ ستاره شدن بیش از 300 رزمنده در آسمان شهادت
. وی افزود: تعداد بسیاری از بچه ها مجروح شدند، یک بار در انتقال مجروحین به پشت خط تعدادی از مجروحین را سوار آمبولانس کردیم و به محض اینکه خواست از خط عبور کند یکی از تانک های عراقی شلیک کرد و تمامی مجروحین به شهادت رسیدند، بچه ها جانانه دفاع می کردند. این پیشکسوت دوران دفاع مقدس بیان کرد: یکی از نیروهای آر.پی.جی زن بود که رشادت زیادی داشت و موفق شد چند تانک را منهدم سازد ولی خودش مستقیم ...
تنهازمانی که شهید در پاوه گریه کرد
بی رنگ شده بود. پاسداران جوان، به شدت متأثر بودند. 16 ساعت پیش، این پرستار، مجروح شده بود و از پهلویش خون می رفت؛ نه پزشکی بود و نه دارویی که جلوی خون را بگیرد. پاسداران، گریه می کردند؛ ولی نمی توانستند کاری انجام دهند؛ بالاخره تصمیم گرفتند که جسد نیمه جان او را از خانه پاسداران بیرون ببرند تا بیش از این، باعث تضعیف روحیه ها نشود؛ لذا او را به ساختمان بهداری منتقل کردند که خالی بود و در ...
تعبیرخواب نامه رهبر به شهید مدافع حرم+تصاویر
حال سوال جواب کردنش بودم با حضورش در منزل مواجه می شدم. همسر شهید گفت: زیباترین هدیه ای که به من داد یه سفر کربلا در سال 85 بود. صبر قابل تحسین همسر شهید ما را به وجد آورده بود می گفت آنچه سرنوشت رقم زده است باید اتقاق بیفتد و زیباتر از آن اینکه خداوند ما را در راه خودش گذاشته باشد همسرمن باید میر فت چرا که دلش آنجا بود، همیشه در محل کارش به سختی به او مرخصی می دادند ولی اینبار ...
صحبت های ترانه علیدوستی درباره زایمان و بچه داری اش
...> نمی گذارم حنا تنها بماند سعی می کنم زمان بیشتری را با دخترم بگذرانم اما به هر حال بازیگر هستم و خصوصا از زمانی که حنا به دنیا آمده کارهای بیشتری دارم و تمام وقتم را نمی توانم کنار دخترم باشم. با وجود این زمان هایی که من سرکار هستم دخترم تنها نیست و پرستار دارد. به علاوه همسرم نصف روز در کنار حناست و فامیل هم به خانه ما رفت وآمد دارند تا من به خانه برسم، بنابراین مشکلی بابت نگهداری یا ...